#امام_باقر علیهالسلام
#قصیدهواره
🔹چشمانداز فردا🔹
بیابان بود و صحرا بود آنجایی که من بودم
هزاران خیمه بر پا بود آنجایی که من بودم
شمیم یاس یاسین دشت را پر کرده بود اما
گلاب اشک زهرا بود آنجایی که من بودم
قیام عاشقان راستقامت بود عاشورا
قیامت آشکارا بود آنجایی که من بودم
تمام سورۀ ایثار و آیات جوانمردی
به هفتاد و دو معنا بود آنجایی که من بودم
پیام روشن «اَلموت اَحلی مِن عسل» یعنی
شهادت هم گوارا بود آنجایی که من بودم
چرا آتش بگیرند از عطش گلهای داودی
اگر بین دو دریا بود آنجایی که من بودم
کسی از اسب میافتاد پشت نخلها، آری
علم در دست سقا بود آنجایی که من بودم
صدای بت شکستن در فضا پیچیده بود اما
خلیلالله تنها بود آنجایی که من بودم
شعاع آفتاب از مشرق گودال سر میزد
که ثارالله پیدا بود آنجایی که من بودم
عدالت زیر سم اسبها پامال شد، آری
ستم در حد اعلا بود آنجایی که من بودم
شدم محو نگاه عمهام زینب که در چشمش
تمام دشت زیبا بود آنجایی که من بودم
چرا آن روز تل زینبیه اوج عزت شد
که چشمانداز فردا بود آنجایی که من بودم
چه گلهایی که زیر بوتههای خار پرپر شد
مگر پاییز گلها بود آنجایی که من بودم؟
هلال ماه نو وقتی نمایان میشد از محمل
فقط یک نیزه بالا بود آنجایی که من بودم...
📝 #محمدجواد_غفورزاده
🌐 shereheyat.ir/node/3987
✅ @ShereHeyat
#شعر_اخلاقی
#حدیث #رباعی
💠 #امام_باقر (علیهالسلام)
«أَكْثِرْ ذِكْرَ الْمَوْتِ فَإِنَّهُ لَمْ يُكْثِرْ إِنْسَانٌ ذِكْرَ الْمَوْتِ إِلَّا زَهِدَ فِي الدُّنْيَا»
بسیار به یاد مرگ باش، زیرا نتیجه آن نیست مگر زهد و دل نبستن به دنیا.
📗 الكافى، ج۲، ص۱۳۱
🔹یاد مرگ🔹
چون آينه، چشم خود گشودن بد نيست
گرد از دل بيچاره زدودن بد نيست
يک عمر به زندگی رسيدن زيباست
يک روز به ياد مرگ بودن بد نيست!
📝 #عبدالرحیم_سعیدی_راد
✅ @ShereHeyat
#امام_باقر علیهالسلام
#غزل
🔹در سوگ آفتاب مدینه🔹
غمگین زمین، گرفته زمان، تیرهگون هواست
امروز روز گریه و امشب شب عزاست
تا خوشههای بغض، گل گریه میدهند
از تنگنای سینۀ ما نالهها رهاست
در سوگ آفتاب مدینه، به سوز و آه
با صاحبالزمان دل ما نیز همنواست
داغیست سینهسوز غم باقرالعلوم
گر خون بگریَد از غم او آسمان رواست...
هم وارث تمامی اوصاف حیدر است
هم مخزن تمامی اسرار مصطفاست
ذکرش امیدبخش دلِ هرچه ناامید
نامش شفادهندۀ هر درد بیدواست
ای روح آسمانی از این داغ جانگداز
فریاد خاک امشب تا عرش کبریاست
سوزی که قطره قطره تو را آب کرد و سوخت
این زهر نیست بلکه همان داغ کربلاست
ای جان ما فدای غم غربت بقیع
قبرت بقیع نیست که در سینههای ماست...
امشب هزار پنجره دل گریه میکنیم
با غربت بقیع، دل شیعه آشناست
شمعی به روی تربت پاک تو نیست... آه
اینجا مگر نه این که مزار امام ماست
تنها نه از غم تو مدینه عزا گرفت
در بارگاه قدس کنون محشری بهپاست
امشب «خروش»! آن نفس حق که تا سحر
دریای گریه را به خروش آورد کجاست؟
📝 #عباس_شاهزیدی
🌐 shereheyat.ir/node/2513
✅ @ShereHeyat
#امام_باقر علیهالسلام
#غزل
🔹مشرق الانوار🔹
تا حضور تو، دلِ خسته مسافر شده است
توشه برداشته از گریه و زائر شده است
دیرگاهیست که مانند کبوتر، دل ما
روی دیوار بقیع تو مجاور شده است
سینهات مشرق الانوار هزاران سینا
موسی معرفت از طور تو ظاهر شده است
از همان روز که شد «عَلَّم الاَسما» آغاز
علم، شاگرد تو یا حضرت باقر شده است
کرسی و لوح و قلم آینۀ کشف و شهود
مصدر فیضی و حکمت ز تو صادر شده است
قطره از طینت دریاست همه میدانند
هر که شاگرد تو شد جزو مفاخر شده است
به سلامی که ز لبهای رسول آوردهست
مست از جام تماشای تو «جابر» شده است
📝 #محمود_شریفی
🌐 shereheyat.ir/node/3916
✅ @ShereHeyat
#امام_باقر علیهالسلام
#غزل
🔹خاطرات قافله🔹
نگاه کودکیات دیده بود قافله را
تمام دلهرهها را، تمام فاصله را
هزار بار بمیرم برات، میخواهم
دوباره زنده کنم خاطرات قافله را
تو انتهای غمی، از کجا شروع کنم
خودت بگو، بنویسم کدام مرحله را؟
چقدر خاطرۀ تلخ مانده در ذهنت
ز نیزهدار که سر برده بود حوصله را
چه کودکی بزرگیست این که دستانت
گرفته بود به بازی گلوی سلسله را
میان سلسله مردانه در مسیر خطر
گذاشتی به دل درد، داغ یک گِله را
چقدر گریه نکردید با سهساله، چقدر
به روی خویش نیاوردهاید آبله را
دلیل قافله میبرد پا به پای خودش
نگاه تشنۀ آن کاروان یک دِله را
هنوز یک به یک، آری به یاد میآری
تمام زخم زبانهای شهر هلهله را
مرا ببخش که مجبور میشوم در شعر
بیاورم کلماتی شبیه حرمله را
بگو صبور بلا در منا چه حالی داشت
که در تلاطم خون دید قلب قافله را؟
📝 #سیدحمیدرضا_برقعی
🌐 shereheyat.ir/node/623
✅ @ShereHeyat
#امام_باقر علیهالسلام
#قصیدهواره
🔹لطف جاری🔹
کسی که عشق بُوَد محو بردباری او
روان به پیکر هستیست لطف جاری او
بزرگ آینۀ قدرت خدایِ بزرگ
که شاهد است جهان بر بزرگواری او
امام پنجم و معصوم هفتم آن مولا
که چرخ یافته رفعت، ز خاکساری او
بر او سلام که باشد سلام پیغمبر
گواه روشن فضل و طلایهداری او
جهان علم بُوَد یادگار او، صد حیف،
به درد و داغ نوشتند یادگاری او
ز کربلا سند زندهای به کف دارد
گواه من دل خونین و اشک جاری او
هزار خاطره دارد ز راه کوفه و شام
ز مهربانی زینب، ز غمگساری او
پیاده رفتن او پای نیزۀ سرها
مصیبتیست که پیداست ز آه و زاری او
به دل ز داغِ بسی کشته، زخم کاری داشت
عدو ز زهر، نمک زد به زخم کاری او
هشام دست به آزار حضرتش بگشود
چو دید در ره اسلام، پایداری او
ره شکنجه و تبعید او گرفت چو دید
قرار دولت خود را به بیقراری او
مهی که بوسه زند بر رکاب او خورشید
فتاده در کف دشمن، رکابداری او..
شرار زهر ستم همچو شمع آبش کرد
که یافت رنگ خزان، چهرۀ بهاری او
دلا بسوز ز داغش که خویش فرمودهست
به حاجیان که بگیرند سوگواری او..
خدا کند که بیفتد قبول درگاهش
غم «مؤید» و اخلاص و جاننثاری او
📝 #سیدرضا_مؤید
🌐 shereheyat.ir/node/5597
✅ @ShereHeyat
#امام_حسین علیهالسلام
#امام_باقر علیهالسلام
#غزل
🔹دوستت دارم🔹
اگرچه در نظرت آنچه نیست، ظاهر ماست
سیاهجامۀ سوگت لباس فاخر ماست
سلام میدهم و دلخوشم که فرمودید
هرآنکه در دل خود یاد ماست، زائر ماست
تویی که نام غریبت خودش به تنهایی
اثرگذارترین روضۀ منابر ماست
بگو چگونه نگویم که دوستت دارم
که این حدیث شریف از امام باقر ماست:
«خبر کنید کسی را که دوستش دارید»*
خدا کند برسد، این پیام آخِر ماست
مرا که در سفر آخرت امیدی نیست
مگر به اینکه بگویید: او مسافر ماست
اگرچه درخورتان شعر، ناسرودنی است
بگو به لطف خود این روسیاه، شاعر ماست
📝 #مصطفی_تبریزی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* در روایت است که مردی از مسجد گذر کرد، در حالی که امام باقر و امام صادق(علیهماالسلام) نیز در مسجد نشسته بودند. یکی از اصحاب امام باقر(علیهالسلام) گفت: به خدا قسم من این شخص را دوست میدارم. امام فرمود: «اَلا فَأَعْلِمْه فَاِنَّهُ اَبْقی لِلْمَوَدَّهِ وَ خیرٌ فی الأُلفه؛ پس به او خبر بده، چرا که این خبردادن، هم مودّت و دوستی را پایدارتر میکند، هم در ایجاد الفت، خوب است». (بحارالأنوار، ج۷۱، ص۱۸۱)
🌐 shereheyat.ir/node/5423
✅ @ShereHeyat
#امام_عصر علیهالسلام
#حدیث #رباعی
💠 #امام_باقر(علیهالسلام)
«ما ضَرَّ مَنْ ماتَ مُنْتَظِراً لِأَمْرِنَا أَنْ لا یَمُوتَ فی وَسَطِ فُسْطاطِ الْمَهْدِیِّ(علیهالسلام) وَ عَسْكَرِهِ»
کسی که در حال انتظار بمیرد، ضرر نکرده است و همانند کسی است که در وسط خیمه مهدی(علیهالسلام) و سپاهیانش جان داده است.
📗 الکافی، ج۱، ص۳۷۲
🔹مرگ در حال انتظار🔹
هر منتظری که دل به ایمان دادهست
جان بر سر عشق ما به جانان دادهست
انگار که همرکاب مهدی بوده
در لشکر و خیمهگاه او جان دادهست
📝 #حسین_شنوائی
✅ @ShereHeyat
#با_کاروان_حسینی
#خروج_کاروان_از_مکه
#غزل
🔹آهنگ سفر🔹
از حریم کعبه آهنگ سفر داریم ما
مقصدی بالاتر از این در نظر داریم ما
میرویم از کعبه سوی کربلای پُر بلا
اینچنین حُکم از خدای دادگر داریم ما...
از برِ قبر پیمبر گرچه هجرت کردهایم
گوش جان بر گفتۀ خیرالبشر داریم ما
چون خدا خواهد ببیند جسم ما را غرق خون
نِی ز مرگ اندیشه، نِی خوف از خطر داریم ما
دینِ حق گر جُز به قتل ما نگردد جاودان
از سنان و تیغ و پیکان کِی حَذَر داریم ما
تا کنیم اتمام حجّ ناتمام خویش را...
از ازل شورِ شهادت را به سر داریم ما...
📝 #سیدرضا_مؤید
🌐 shereheyat.ir/node/4093
✅ @ShereHeyat
#با_کاروان_حسینی
#خروج_کاروان_از_مکه
#غزل
🔹قافلۀ اشک🔹
بار بر بستهای ای دل، به سلامت سفرت
میبری قافلۀ اشک مرا پشت سرت
راه میافتی و باقیست به خاک عرفات
حرفهایی که روان بود از آن چشم ترت
به کجا میبرد این راه بلاخیز تو را!
کودکاناند و زناناند چرا همسفرت؟
میشوی دربهدر کوه و بیابان و... جهان،
میشود از سر دلباختگی دربهدرت
خبر قاصد تو میرسد از طوفانها
این خبر چیست؟ که داغیست گران بر جگرت
میرسی کمکم و پیداست به پهنای افق
خیمۀ در دل صحرای بلا شعلهورت
میهمان هستی و با نیزه و شمشیر چرا
میزبان تو گرفتهست چنین دور و برت؟
روزها میگذرد میرسد از راه آخر
آن غروبی که سر نیزه روان است سرت
📝 #حسن_زرنقی
🌐 shereheyat.ir/node/5173
✅ @ShereHeyat
#با_کاروان_حسینی
#خروج_کاروان_از_مکه
#غزل
🔹کعبهٔ ششگوشه🔹
وقتی که با عشق و عطش یاد خدا کردی
احرام حج بستی و عزم کربلا کردی
تو در تمام راه، دور عشق چرخیدی
حاشا اگر یک لحظه حَجّت را رها کردی
هفتاد دفعه دور معشوق خودت گشتی
آخر به روی نیزه حَجَّت را ادا کردی
شیطان به رویت سنگ زد، از کوفه پرسیدم:
کافر چرا اعمال حج را جا به جا کردی...
تا پای جان ماندن همان عهد قشنگی بود
عهدی که کوفی بست اما تو وفا کردی
خون خدا بودن قیامت میکند در تو
حق داشتی تا محشرت را خود به پا کردی
تو خوب میدانستی آنجا یار و یاور نیست
حس میکنم از کربلا ما را صدا کردی
اینکه تو ابن بوترابی اتفاقی نیست
تو خاک را با خون پاکت کیمیا کردی
حالا دلم با هر تپش صحن و سرای توست
یک کعبهٔ ششگوشه در قلبم بنا کردی
📝 #مهدی_مردانی
🌐 shereheyat.ir/node/774
✅ @ShereHeyat
#خروج_کاروان_از_مکه
#حضرت_مسلم علیهالسلام
#ترکیب_بند
🔹بانگِ الرّحیل🔹
آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
کردند از حجاز، بسیج ره عراق
گفتند: «حَسبِیَ اللَّهُ رَبّی هُوَ الوَکیل»
با صدهزار آرزو و میل و اشتیاق
میتاختند سویِ بلا از هزار میل...
میزد فرات موج، پیاپی ز اشتیاق
میگفت و داشت دیده پر از خون چو رود نیل
کای قوم! مَهر فاطمه را کی سزَد دریغ
از جانشین ساقیِ تسنیم و سلسبیل
میگفت خاک بادیۀ کربلا ز دور
مشتاق حضرت توام، ای سید جلیل!
بازآ که مهد پیکرِ صدپارهات منم
ای خسروی که مهدِ تو جنبانده جبرئیل!
روز ازل مقدّمة الجیشِ این سپاه
شد نایب امام زمان، مسلم عقیل
آن سالکِ سبیلِ محبّت که مردوار
در کف گرفت جان و نمود از وفا، سبیل
روزی که از مدینه روان سویِ کوفه شد
آن روز نخل عترت او بیشکوفه شد
القصّه چون به کوفه رسید از صف حجاز
جادوی چرخ، شعبدهای تازه کرد ساز
هر چند کار بدرقه در کوفه نیک نیست
اما نخست خوب شدندش به پیشباز...
گفت آن یکی: مرا به در خویش بنده گیر
گفت آن دگر: مرا به عطایای خود نواز
گفت آن: مرا به خدمت خود ساز مفتخر
گفت آن: مرا ز مقدم خود دار سرفراز
اما چو آن غریب به مسجد روانه شد
بهر ادای طاعتِ دادار بینیاز
از صد هزار تن که ستادند در پیاش
یک تن نمانده بود چو فارغ شد از نماز
دید آن کسان که لاف هواداریاش زدند
دارند این زمان ز ملاقاتش احتراز
وآنان که دامنش بگرفتند با دو دست
سازند دست کین به گریبان او دراز
بدخواه در کمین و اجل، تیر در کمان
نه چارهای پدید و نه بابِ نجات باز...
گفت ای صبا! ز جانب مسلم ببَر پیام
هر جا رسی به کویِ حسین از رهِ حجاز
کای شه! میا به کوفه و سویِ حجاز گَرد
من آمدم فدای تو گشتم، تو باز گَرد
در کوفه از وفا و محبّت نشانه نیست
وز مِهر و آشتی سخنی در میانه نیست
کردار جز نفاق و عمل جز خلاف نه
گفتار جز دروغ و سخن جز فسانه نیست
یا کوفیان نیافتهاند از وفا نشان
یا هیچ از وفا اثری در زمانه نیست
ای شه! میا به کوفه که این ورطۀ هلاک
گرداب هایلیست که هیچش کرانه نیست
این مردم منافقِ زشتِ دو رویه را
خوف از خدای واحد فرد یگانه نیست
دارند تیرها به کمان برنهاده لیک
جز پیکر تو ناوکشان را نشانه نیست
بهر گلوی اصغر تو تیر کینه هست
وز بهر کودکان تو جز تازیانه نیست...
بس عذرها به کُشتنت آراستند لیک
جز کینۀ تو در دل ایشان بهانه نیست
جانم فدای خاک قدوم تو شد، ولی
مسکین سرم که بر درِ آن آستانه نیست...
📝 #ادیب_الممالک_فراهانی
🌐 shereheyat.ir/node/4080
✅ @ShereHeyat