#امام_عصر علیهالسلام
#عاشورا
#غزل_مثنوی
🔹انتظار🔹
دوباره پیرهن از اشک و آه میپوشم
به یاد ماتم سرخت، سیاه میپوشم
دوباره همدم سوز و گداز میگردم
به سوی کعبۀ راز تو باز میگردم
خطی ز خطّ قیام تو باز میخوانم
اذان زخم تنت را نماز میخوانم
بر آن مصیبت عُظمی گریستن باید
به راه مرگ عظیم تو زیستن باید
به خون خویش نوشتی که مرگم آیین است
هنوز از خط خون تو خاک خونین است
هنوز از دل گودال میزنی فریاد
که آی اهل زمین! راه آسمان این است
از آن غروب که خورشید پشت کوه شکست
هنوز بهر دعای تو گرم آمین است
هنوز آنکه غمت را غریب میگرید
دل گرفتۀ این آسمان غمگین است
دلم گرفته ز داغت نشان اشکم را
ببین روان شده این کاروان اشکم را
بخوان که میگذرد از میان خون راهت
دوباره کرب و بلا و آن «اعوذ باللهت»
دوباره کرب و بلا، صبر در پریشانی
نبرد جبهۀ سنگ و سپاه پیشانی
دوباره سوز دلی از دو دیده میجوشد
اذان خون ز گلوی بریده میجوشد
ببین نماز غمت را نشسته میخوانم
دوباره در سفرم، دلشکسته میخوانم...
ببین که باد به یاد تو دربه در مانده
ز خشکی لب تو چشم آب تر مانده
هنوز خیمه در آن انتظار میسوزد
میان آتش عشقی که شعلهور مانده...
تو در غبار سواران روبه رو دیدی
اسیر هلهله، بغضی که پشت سر مانده
ندای جان و تنت بین دشمنان این بود
فدای دوست رگ و پوستی اگر مانده!
به زیر ضربۀ شمشیر، خُود با خود گفت:
که تیر آه یتیمان چه بیاثر مانده!
سپر ز دست تو ای دست حق! ز شرم افتاد
چو دید زخم تو را نیزه، خون جگر مانده
صدای نور تو را از قفای خون نشنید
سکوت ظلمت آن قوم کور و کر مانده
همین که بر شب صحرا نگاه ماه افتاد
همین که لرزه بر اندام قتلگاه افتاد
کویر غمزده آن جسم پاک را بوسید
و ماه خم شد و آنگاه خاک را بوسید
شنید گوش زمان نینوای نایت را
گلوی خشک زمین گفت ردّ پایت را
کسی صباح و مسا از «قتیل» میخواند
برای قافلهها «الرحیل» میخواند
کسی درفش قیامی بزرگ بر دوشش
و همنوای نوایت خروش چاووشش
کسی که گفته «بلی» با تو«لا» و «الّا» را
زند به سرخیِ دیروز رنگ فردا را...
کسی که کرب وبلا را به خون و آتش دید
کشد به آتش و خون، دین اهل دنیا را
یگانه وارث میراث نینوا آرد
به جنگ ظلم زمین، عدل آسمانها را...
📝 #مجتبی_احمدی
🌐 shereheyat.ir/node/2441
✅ @ShereHeyat
یک مرتبه بین راه پایش لرزید
مبهوت شد، از بغض صدایش لرزید
زینب به چه خیره شد که اینگونه زمین
از نالۀ وامحمدایش لرزید؟
📝 #سیدمحمدمهدی_شفیعی
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#امام_حسین علیهالسلام
#غزل
🔹چشمهسار رحمت🔹
آن عاشقِ بزرگ چو پا در رکاب کرد
جز حق هرآنچه ماند به خاطر جواب کرد
چشم از جهان و هر چه در او هست و نیست بست
آن راه را که گفت خدا انتخاب کرد
چون دوست بهر دیدن او بود منتظر
او نیز عزم دیدن او با شتاب کرد
بیمی نبود در دلش از حادثات دهر
وقتی به دشمنان ز شهامت خطاب کرد
او چشمهسار رحمت فیاض دوست بود
در امتحان اگر طلب از دشمن آب کرد
مظلوم بود و صبر بزرگش بر آن بلا
بنیاد ظلم را به حقیقت خراب کرد
مقصود یکدم است که با حق برآورند
هر لحظه را که عمر نباید حساب کرد
📝 #محمدجواد_محبت
🌐 shereheyat.ir/node/3233
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#امام_حسین علیهالسلام
#غزل
🔹قلّۀ ادراک🔹
آنچه در سوگ تو اى پاکتر از پاک گذشت
نتوان گفت که هر لحظه چه غمناک گذشت
چشم تاریخ در آن حادثۀ تلخ چه دید
که زمان مویهکنان از گذر خاک گذشت
سر خورشید بر آن نیزۀ خونین میگفت
که چهها بر سر آن پیکر صدچاک گذشت
جلوۀ روح خدا در افق خون تو دید
آنکه با پاى دل از قلّۀ ادراک گذشت
مرگ هرگز به حریم حَرمت راه نیافت
هر کجا دید نشانى ز تو چالاک گذشت
حرِّ آزاده، شد از چشمۀ مهرت سیراب
که به میدان عطش پاک شد و پاک گذشت
آب، شرمندۀ ایثار علمدار تو شد
رود بیتاب کنار تو عطشناک گذشت
بر تو بستند اگر آب، سوارانِ سراب
دشت، دریا شد و آب از سر افلاک گذشت...
📝 #نصرالله_مردانی
🌐 shereheyat.ir/node/3241
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#امام_حسین علیهالسلام
#غزل
🔹آب بقا🔹
آن که نوشید می از جام بلا کیست؟ حسین
آن که کوشید به یاری خدا کیست؟ حسین
آن که از کعبۀ گل جانب معشوق شتافت
خیمه در کعبۀ دل کرد به پا کیست؟ حسین
آن که با سعی و صفا کرد وداع و چو خلیل
کرد آهنگ سفر سوی منا کیست؟ حسین
آن که در مدرسۀ عشق پی حفظ شرف
هله آموخت به ما درس وفا کیست؟ حسین...
آن که در سنگر آزادگی و آزادی
سر نَهَد در خطِ تسلیم و رضا کیست؟ حسین
آن که با دادن هفتاد و دو تن قربانی
درس آزادگی آموخت به ما کیست؟ حسین
آن که از خون علیاصغر ششماهه گذشت
تا شود شافع ما روز جزا کیست؟ حسین
آن که لبتشنه لب آب روان گشت شهید
در عوض داد به ما آب بقا کیست؟ حسین...
📝 #ژولیده_نیشابوری
🌐 shereheyat.ir/node/3228
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#امام_حسین علیهالسلام
#غزل
🔹رهبر روز🔹
حسین، کشتهٔ دیروز و رهبر روز است
قیام اوست که پیوسته نهضتآموز است
تمام زندگی او، عقیده بود و جهاد
اگرچه مدت جنگ حسین یک روز است...
حسین و ذلّت تکریم ظالمان، هیهات!
که آفتاب عدالت از او دلافروز است
به نزد او که شهادت، به جز سعادت نیست
ردای مرگ برایش قبای زر دوز است
رهین همت والای سیّدالشهداست
هر آنکه از غم اسلام در تب و سوز است
هماره تازه بُوَد یادبود عاشورا
که روز حق و عدالت همیشه نوروز است
حرارتی که ز عشق حسین در دلهاست
برای ظالم هر عصر، خانمانسوز است...
📝 #حبیب_چایچیان
🌐 shereheyat.ir/node/880
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#امام_حسین علیهالسلام
#غزل
🔹حیات ابدی🔹
ما بهر ولای تو خریدیم بلا را
یک لحظه کشیدیم به آتش یمِ «لا» را
دادیم حیات ابدی بر شرف و خون
کشتیم از اول به هوای تو هوا را
والله قسم چشم به عالم نگشوده
در آینۀ روی تو دیدیم خدا را
از تیغ ولایت سر تسلیم نگیریم
صد بار اگر خصم بگیرد سر ما را
از مروه اگر پای کشیدیم چه بهتر
در خاک سر کوی تو دیدیم صفا را
رفع عطش ماست ز جام عطش تو
بر دیده نهادیم از آن تیر بلا را
جز زخم دم تیغ تو مرهم نپذیریم
جز درد تو بر درد نخواهیم دوا را
آن روز که دانشگهِ ما عالم زر بود
عباس تو آموخت به ما درس وفا را...
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐 shereheyat.ir/node/3256
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#امام_حسین علیهالسلام
#غزل
🔹شهیدپرور🔹
اگرچه باغِ پر از لالۀ تو پرپر شد
زمین برای همیشه، شهیدپرور شد
زمین برای همیشه به قصد یاری تو
تمام پاسخ آن پرسش مکرر شد
زمین به یمن نفسهای عاشقانۀ تو
پر از طراوت دلهای دردباور شد
چه کیمیا به زمین ریخت حلق تشنۀ تو
که خاک در نفس آسمان معطر شد؟!
تو ذوالفقار شدی با دو تیغ، در دو نبرد
جهاد اکبر تو همرکاب اصغر شد
به ظهر واقعه آدم به نام تو بالید
اگر چه چشم تمام پیمبران تر شد
کنون دوباره تو و کربلا و عاشورا
سپاه اندکت اما هزار لشکر شد
📝 #مصطفی_محدثی
🌐 shereheyat.ir/node/3254
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#امام_حسین علیهالسلام
#غزل
🔹سربلندان🔹
تویی که نام تو در صدر سربلندان است
هنوز بر سر نی چهرۀ تو خندان است
اگر در آتش مهرت گداختیم چه غم
جزای سوختگان در غمت دوچندان است
به احتیاج، سراغ از غم تو میگیریم
که غم، قنوت نماز نیازمندان است
از آن زمان که گرفتی ز مردمان بیعت
جدال عهدشکنها و پایبندان است
خوشا به تربت پاک تو سجده بردن ما
تویی که نام تو در صدر سربلندان است
📝 #فاضل_نظری
🌐 shereheyat.ir/node/3078
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#امام_حسین علیهالسلام
#غزل
🔹هیهات منّا الذلّه🔹
با یک تبسم به قناریها زبان دادی
بالی برای پر زدن تا بیکران دادی...
دنیا میان خواب غفلت بود تا اینکه
از جای خود برخاستی او را تکان دادی
کاغذ شدی، خونت مُرکّب شد، نوشتی عشق
اینگونه پای اعتقادت امتحان دادی
انگشت دست نازنینت را جدا کردند
دستی که با آن کوفیان را آب و نان دادی
تو تا دم آخر سر حرف خودت ماندی
«هیهات منّا الذلّه» را آخر نشان دادی
📝 #رضا_ساریخانی
🌐 shereheyat.ir/node/3244
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#امام_حسین علیهالسلام
#غزل
🔹سربلند🔹
بر نیزۀ شقاوت این فتنهزادها
گیسوی توست، سلسلهجنبان بادها...
بر نیزه میبرند سرت را كه بعد از این
سرسبز و سربلند بماند بهیادها
خورشید، با تلاوت لبهای تشنهات
خواندهست بر طلوع سرت، «اِن یكاد»ها
هر روز، دشمنان تو، بیآبروترند
تا زندهاند زینب و زینالعبادها...
تا هست بیوفایی و تا هست نقض عهد
هر كوفه لعنتیست به ابن زیادها!...
📝 #حسین_دارند
🌐 shereheyat.ir/node/4095
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#امام_حسین علیهالسلام
#غزل
🔹در این صحنه کیستم؟🔹
ای در دلم محبت تو! هست و نیستم!
هستی تویی بدون تو من هیچ نیستم
اشک است و آه نام تو، آن را تمام عمر
هر صبح و شام زمزمه کردم، گریستم
آخر مگر تو هستی من نیستی حسین؟!
پس من در این زمانه به دنبال چیستم؟
حُرّم و یا که شمر در این کربلای نفس؟!
اصلاً خودت بگو که در این صحنه کیستم؟
اصلاً در این مبارزهها جای من کجاست؟
ای وای اگر که روبروی تو بایستم
آخر شهید میشوم آری به راه تو
در این مسیر اگر که شهیدانه زیستم!
📝 #حسن_زرنقی
🌐 shereheyat.ir/node/4579
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#امام_حسین علیهالسلام
#غزل
🔹ما ملت امام حسینیم🔹
حتی اگر که تیغ ببارد، در بیعت امام حسینیم
ما جرأت زهیر و حبیبیم، ما غیرت امام حسینیم
در کودکی حوالۀ گریه، از روضۀ رقیه گرفتیم
پیری رسید و سینهزنان باز، در هیأت امام حسینیم..
قطرهبهقطره رود زلالیم، با عشق در مسیر کمالیم
حبّ الحسین یجمعنا، چون: جمعیّت امام حسینیم..
هیهات از حقارت و ذلت، هیهات از پذیرش منّت
للهِ حمد اگر که عزیزیم، از عزت امام حسینیم
ما از تبار یاس سپیدیم، حرّیم و زندهزنده شهیدیم
از لشکر یزید بریدیم، در بیعت امام حسینیم
ای شمرهای عصر تمدن! آلزیادهای تفرعُن!
در شامِ بغض و کینه بمیرید: «ما ملت امام حسینیم»
📝 #محمد_مرادی
🌐 shereheyat.ir/node/5654
✅ @ShereHeyat
💠 توجه به پیوندهای تاریخی و اعتقادی
میآید از سمتِ غربت، اسبی که تنهای تنهاست
تصویرِ مردی که رفتهست، در چشمهایش هویداست
یالش که همزاد موج است، دارد فراز و فرودی
امّا فرازی که بشکوه، امّا فرودی که زیباست
در عمق یادش نهفتهست، خشمی که پایان ندارد
در زیر خاکستر او، گلهای آتش شکوفاست
در جانِ او ریشه کردهست، عشقی که زخمیترین است
زخمی که از جنس گودال، امّا به ژرفای دریاست
داغی که از جنس لالهست، در چشم اشکش شکفتهست
یا سرکشیهای آتش، در آب و آیینه پیداست
هم زین او واژگون است، هم یال او غرق خون است
جایی که باید بیفتد از پایْ زینب، همین جاست
دارد زبان نگاهش با خود سلام و پیامی
گویی سلامش به زینب، امّا پیامش به دنیاست:
از پا سوار من افتاد، تا آنکه مردی بتازد
در صحنههایی که امروز، در عرصههایی که فرداست
این اسب بیصاحب انگار، در انتظار سواریست
تا کاروان را براند، در امتدادی که پیداست
📝 #محمدعلی_مجاهدی
🔹مدحپرداز و مرثیهسرای آلالله(علیهمالسلام) همزمان با نگریستن از نزدیک به واقعه و با قلم جزئینگارانه، نباید نگریستن از دور و با دید کلینگرانه را فراموش کند. اگر شاعر یک صحنهی خاص از عاشورا مثل بازگشت اسب بیسوار به خیمهها را به تصویر میکشد، وقتی این تابلو باشکوهتر و ژرفتر میشود که توجه او به نمای کلی کربلا و عاشورا هم باشد و بتواند نهضت حسینی و آرمانها و اهداف و نتایج آن را نیز در این نگاه، همزمان از دور و از نزدیک در برابر دیدگان مخاطب خود به نمایش بگذارد.
🔸در این غزل، استاد مجاهدی با اینکه برگشتن ذوالجناح از سمت گودال را به تصویر کشیده، اما در این تابلو از تصویر شکوهمند کربلا و عاشورا غافل نبوده و فرصت را برای رساندن پیام نهضت حسینی از دست نداده است. اوج زیبایی این تابلو در پیوند دو تفکر بزرگ شیعی، یعنی تفکر عزتمدارانهی شهادت و عاشورایی بودن با تفکر امید و انتظار است. پیوندی که در اکثر سرودههای ایشان مورد توجه و اهتمام است.
✍🏻 #حسن_بیاتانی
📗 #چهل_شعر_چهل_نکته
🌐 shereheyat.ir
✅ @ShereHeyat
خزان پژمرد باغ آرزو را
«گلی گم کردهام میجویم او را»
چه میشد بار دیگر هم ببوسم
به جای مادرم زیر گلو را
📝 #عباس_شاهزیدی
✅ @ShereHeyat
#امام_حسین علیهالسلام
#شام_غریبان
#غزل
🔹چشم انتظار🔹
شن بود و باد، قافله بود و غبار بود
آن سوی دشت، حادثه، چشم انتظار بود
فرصت نداشت جامۀ نیلی به تن کند
خورشید، سر برهنه، لب کوهسار بود
گویی به پیشواز نزول فرشتهها
صحرا پر از ستارۀ دنبالهدار بود
میسوخت در کویر، عطشناک و روزهدار
نخلی که از رسول خدا، یادگار بود
نخلی که از میان هزاران هزار فصل
شیواترین مقدمۀ نوبهار بود
شن بود و باد، نخلِ شقایق تبار عشق
تندیسِ واژگون شدهای در غبار بود
میآمد از غبار، غمآلود و شرمسار
آشفتهیال و شیههزن و بیقرار بود
بیرون دوید دختر زهرا ز خیمهها
برگشته بود اسب، ولی بیسوار بود!
📝 #سعید_بیابانکی
🌐 shereheyat.ir/node/2587
✅ @ShereHeyat
#امام_حسین علیهالسلام
#شام_غریبان
#غزل
🔹در اوج بیکسیها🔹
زمینِ تشنه و تنپوش تیر و تنها تو
هزار قافله در اوج بیکسیها تو
پرنده، سنگ، درختان، به سینه میکوبند
دوباره دستهای از کوچه رد شد اما تو ...
غروب شام غریبان و کوچه تاریک است
خدا بهخیر کند مرد! صبح فردا تو،
چگونه میگذری از گناه این مردم،
گناه مردم بیرحم کوفه آیا تو؟...
صدای شیونی از زینبیه میآید
به داغ بیکسی انداختی جهان را تو
تویی که زمزمهات کوه را پراکندهست
کنار آمدهای با تمام غمها، تو!
چه راحت از همۀ قوم و خویش دل کندی
چه دیده بودی آن لحظههای زیبا تو؟
زنی شکستهدل و ردّ سرخی از خورشید
که تکیه داده به دیوار تکیهها با تو
در انتظار سواری که میرسد از راه
میان دستۀ زنجیرزن تویی... ها! تو!
📝 #مریم_سقلاطونی
🌐 shereheyat.ir/node/2432
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#شام_غریبان
#غزل
🔹قافلهسالار🔹
از عشق بپرسید، که با یار چه کردند؟
با آن قد و بالای سپیدار، چه کردند...
از چاه بپرسید، همان چاه مقدس!
با ماه، همان ماه شب تار چه کردند؟
اصلاً بگذارید خود آب بگوید
با چشم و دل و دست علمدار چه کردند؟
اصلا بگذارید، که خورشید بگوید
خورشید! بگو با سرِ سردار چه کردند؟
نیزار گواه است که با خوبترینها
این قوم خطا رفتۀ تاتار چه کردند؟
بیعتشکنان، نقشه کشیدند و دوباره
با ذریۀ حیدر کرار چه کردند؟
ای قامتِ افراشته در سجدۀ بسیار
لبهای عطش با تب بسیار چه کردند؟
نیلوفر پژمردۀ شبهای خرابه!
با بغض تو ای ابر سبکبار چه کردند؟
در ماتم شمع و گل و پروانه و بلبل
ای اشک به یاد آر، به یاد آر چه کردند
در طاقت من نیست که دیگر بنویسم
با قافله و قافلهسالار چه کردند
📝 #سارا_جلوداریان
🌐 shereheyat.ir/node/4194
✅ @ShereHeyat
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#شام_غریبان
#غزل
🔹پیام پرپرِ گلهای باغ🔹
شبی که بر سر نی آفتاب دیدن داشت
حدیث دربهدریهای من شنیدن داشت
بسیط دشت، چنان لالهزار حسرت بود
که سبزه نیز سر سرخ بر دمیدن داشت
هدف چه بود در این کارزار خونآلود
که شعله شوقِ به هر خیمه سرکشیدن داشت
چه بود در سر گلهای باغ سبز رسول
که دشت فتنه هنوز آرزوی چیدن داشت
به اوج آبی آن آسمانِ خونینرنگ
کبوترِ دل من شوق پرکشیدن داشت
ستارگان چمن پیش تیغ صف بستند
خدا دوباره مگر عزم گل گُزیدن داشت
ننالم از خط تقدیر خویش در زنجیر
که سرنوشت تو در خاک و خون تپیدن داشت
صبور ثانیههای غم و بلای تو بود
دلم که وعدهٔ بسیار داغ دیدن داشت
پیام پرپرِ گلهای باغ را میبرد
نسیم صبح که بر خاک و خون وزیدن داشت
📝 #جواد_محقق
🌐 shereheyat.ir/node/1656
✅ @ShereHeyat
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#شام_غریبان
#غزل
🔹زینبِ دور از حسین🔹
شب است و دشت، هیاهوی مبهمی دارد
ستارهسوختهای، صحبت از غمی دارد
شب است و بر لب شطّ فرات، زمزمهایست
به پای نخل که گیسوی درهمی دارد
شب است و ماه به هر خیمهای که مینگرد
نشسته مادری و بزم ماتمی دارد
شب است و دشت، به خون خفته؛ خیمه، سوخته است
به وسعت ابدیّت، جهان غمی دارد
شب است و سنگ صبوری به ناله میگوید
کجاست دُرّ یتیمی که همدمی دارد؟
شب است و دختر معصوم سیدالشهدا
برای نوحهگری، فرصت کمی دارد
شب است و سایۀ اهریمنی شتابآلود
رَود به سوی سلیمان که خاتمی دارد
شب است و داغِ جگرسوزِ سینۀ مظلوم
ز اشک فاطمه، امّید مرهمی دارد
شب است و این همه غم، در عوالم ملکوت
خدا گواست، پیمبر چه عالمی دارد
شب است و ماتم اصغر گرفته است، رباب
ز گاهوارۀ او، چشم برنمیدارد
شب است و قافلهسالار شاهدان شهید
به دست، مشعل و بر دوش، پرچمی دارد
شب است و بر سر سجّادهای پُر از اخلاص
بلندقامت عصمت، قد خمی دارد
شب است و زینبِ دور از حسین میداند
نفس کشیدنِ بیاو، چه ماتمی دارد...
📝 #محمدجواد_غفورزاده
🌐 shereheyat.ir/node/4196
✅ @ShereHeyat
#امام_حسین علیهالسلام
#شام_غریبان
#غزل
🔹روز حساب🔹
پرده برمیدارد امشب، آفتاب از نیزهها
میدمد یک آسمان خورشید ناب از نیزهها
میشناسی اینهمه خورشید خونآلود را
آه، ای خورشید زخمی، رخ متاب از نیزهها
کهکشان است این بیابان، چون که امشب میدمد
ماهتاب از خیمهها و آفتاب از نیزهها
ریگریگش هم گواهی میدهد، روز حساب
کاین بیابان، خورده زخمِ بیحساب از نیزهها
یالهایی سرخ و تنهایی به خون غلتیده است
یادگار اسبهای بیرکاب از نیزهها
آرزوی آب هم اینجا عطش نوشیدن است
خواهد آمد «العطش»ها را جواب از نیزهها
باز هم جاریست امشب رودْرود از سینهها
بس که میآمد صدای آبْآب از نیزهها
گرچه اینجا موج موج تشنگیها جاری است
میتراود چشمه چشمه، شعر ناب از نیزهها
📝 #سعید_بیابانکی
🌐 shereheyat.ir/node/2586
✅ @ShereHeyat
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#شام_غریبان
#غزل_مثنوی
🔹یک کربلا مصیبت🔹
زخمی شکفته، حنجرهای شعلهور شدهست
داغ قدیمی من از آن تازهتر شدهست
زخمی که غنچه بسته و جانی از آن شکفت
وقتی دهان گشود جهانی از آن شکفت
این شعله در وجود من از گریه روشن است
این سوختن نشانهٔ آرامش من است
این داغ در اجاق دلم بیشرر مباد
این زخم کهنه کمتر از این تازهتر مباد
آن سوی سوز و ساز، قراری نهفته است
در شعلهزار درد بهاری شکفته است
دردی که خون دل شده درمانمان کند
نوع دگر بسازد و انسانمان کند
این سوز خوب از همهٔ سوزها جداست
سوز طف و گداز شررخیز کربلاست
با سوز کربلایی این داغ ساختیم
صدبار سوختیم و دمادم گداختیم
معراج را سبب نه، که عین مسبب است
کاملترین حقیقت آن سوز زینب است
زینب مگو تمامت صبر خدا بگو
خورشید عصر واقعهٔ کربلا بگو
امشب سواد فاجعهای گشته برملا
از عمق دشتهای مِهآلود کربلا
مرثیهخوان روح من! امشب بیا بخوان
امشب روایت دگر از کربلا بخوان
تاریخ روز واقعه را خون گریستهست
بیش از هزار سال در اندوه زیستهست
در پنجههای بغض گلوگیر، مرده بود
شاعر اگر که سوز دلش را نمیسرود
تا بر غروب شام غریبان اشاره کرد
پیراهن صبوری خود صبر پاره کرد
آرام خفته بود سر از خاک برنداشت
انگار از مصیبت خواهر خبر نداشت
میرفت از آشیانهٔ آتش گرفتهاش
با دستهای کبوتر تنها که پرنداشت
شب، ترسناک بود و سراسیمه میدوید
طفلی که غیر عمّه امید دگر نداشت
طوفان فرو نشست ولیکن میان خاک
یک کهکشان سوخته دیدم که سر نداشت
یک کربلا مصیبت و صد قتلگاه غم
در قلبهای سختتر از سنگ اثر نداشت
دنیا خجل ز دربدریهای زینب است
خورشید هم نهانشده در پردهٔ شب است
دیشب اگر چه ره به سوی قتلگاه برد
از موجخیز غم به برادر پناه برد
امروز هم به سوی چمن ره گزیده است
گلهای باغ سوخته را شب ندیده است
هنگامهٔ ورود به مقتل فرا رسید
نوباوگان فاطمه را سربریده دید
هر یک تنی به رنگ شقایق به برگرفت
از عمق روح صیحه زد، آفاق درگرفت
پرسید بانویی که قد از غم خمیده است
یاران! عزیز گمشدهام را که دیده است؟
خم شد کنار یک تن بیسر، دلش شکست
قرآن ورق ورق شده دید و سپس نشست
بر زخم بیشمار برادر نظاره کرد
هی پلک بست باز نگاه دوباره کرد
باور نمیکنم که حسینم چنین شده
سر در بدن ندارد و نقش زمین شده
در بر گرفت پیکر در خون تپیده را
بوسید جای گونه، گلوی بریده را
یک چند لحظهای نظر از دوست برگرفت
اندوه شعلهور شد و سوز دگر گرفت
«پس بازبان پر گله آن زادهٔ بتول
روکرد بر مدینه که یا اَیها الرسول
این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست
وین صید دست و پا زده در خون حسین توست»
هر لحظه سوزهای فراوان به سینه داشت
سوز مکاشفات حسین و سکینه داشت
شیرازههای صبر و امیدش گسسته دید
خورشید را دمی که به زنجیر بسته دید
بیمار روز واقعه جان بر لبش رسید
نزدیک بود جان بدهد زینبش رسید
یک آن اگر توجهش از یاد رفته بود
از دست عمه حضرت سجاد رفته بود
صد شعله در وجود من از گریه روشن است
این سوختن نشانهٔ آرامش من است
این داغ در اجاق دلم بیشرر مباد
این زخم کهنه کمتر از این شعلهور مباد
📝 #سیدفضلالله_قدسی
🌐 shereheyat.ir/node/1651
✅ @ShereHeyat
اگر چه زخم بیاندازه دارد
سری بر نی بلند آوازه دارد
دل هر قطرۀ باران از امشب
برایم حرفهای تازه دارد
📝 #سیدحبیب_نظاری
✅ @ShereHeyat
#امام_حسین علیهالسلام
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#غزل
🔹پیام خون تو🔹
اگرچه داد به راهِ خدای خود سر را
شکست حنجر او خنجر ستمگر را
سرش چو بر سر نی عاشقانه قرآن خواند
ببرد رونق بازارِ هر سخنور را...
دریغ آنکه ندانست قدر او دشمن!
خزففروش چه داند بهای گوهر را؟
به روز حادثه در گیر و دارِ بود و نبود
خجل نمود تنش لالههای پرپر را
چنین شد آنکه به جز زینبش کسی نشناخت
بلند قامتِ آن خونگرفته پیکر را
نشست ـ بار رسالت بهدوش ـ بر سر خاک
که خون ز دیده ببارد، غمِ برادر را
سرود: بیتو اگر چه بسیط دل، تنگ است
ولی مباد که خالی کنیم سنگر را
پیام خون تو را با گلوی زخمی خویش
چنان بلند بخوانم که ابر، تندر را
📝 #جواد_محقق
🌐 shereheyat.ir/node/900
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#امام_حسین علیهالسلام
#غزل
🔹مشرق نی🔹
ای لوای تو برافراشته بر قلّۀ نور
کرده نور رُخَت از پردۀ ابهام، عبور
معنی مکتب آزادی و آزادگی است
سر و جان دادن و تسلیم نگشتن، بَرِ زور
آمد از ذبح عظیم تو، سرافکنده خلیل
ای که موسی شده حیران تو در وادی طور
صبر، از صبر تو، لبریز شدش کاسۀ صبر
چاک زد پیرهن صبر، به تن، سنگ صبور
از عدو آب طلب کَردنَت از رحمت بود
سلسبیلی تو خود و آب نبودت منظور..
شُهرت خانۀ خولی همه آفاق گرفت
تا درخشید مه روی تو از شرق تنور
سر فرو برد به دامان خجالت خورشید
تا که شمش رُخَت از مَشرق نِی، کرد ظهور..
📝 #علیرضا_فولادی
🌐 shereheyat.ir/node/4098
✅ @ShereHeyat