امتحان بزرگ
دل به دریا زد و دل از او کند
گرچه این عشق شعلهور شده بود
تیغ اما دگر نمیبرید
محو زیبایی پسر شده بود
پدر آن لحظه خوب میدانست
امتحانی بزرگ در پیش است
آه! گویی مقابل این سرو
تیغ اندازه تبر شده بود
باز میشد میان آن برهوت
جادهای به دریچۀ ملکوت
سفر وحی بود و اسماعیل
این چنین راهی خطر شده بود
و زنی که تمام جانش را
تکه تکه به آسمان میداد
جان و دل میسپرد دست خدا
گویی از راز باخبر شده بود
ناگهان دید آسمان منا
سبز شد با ندای لبیکش
او که در امتحان ابراهیم
باز هم صاحب پسر شده بود
و خدا گفت: وقت اعجاز است
مرد اینبار هم سرافراز است
دیگر آن زن نبود هاجر او
از فرشته فرشتهتر شده بود...
✍🏻 #ساراسادات_باختر
🏷 #عید_قربان | #بانوی_مؤمن
🇮🇷 @Shere_Enghelab
امتحان منا
هنوز گرم مناجات و گریۀ عرفاتم
چقدر بوی شهادت گرفته است حیاتم
هنوز تشنهام آری، قسم به اشک دمادم
دمی به چشمۀ زمزم، دمی کنار فراتم
در امتحان منا، شرمسار طفل حسینم
به لطف کُندی چاقو اگر دهند نجاتم
در این هوای مقدّس نفس نمانده برایم
ولی به کوری اهل نفاق، در صلواتم
خبر دهید به شیطان، خیال خام نبندد
که من شهیدم و در رمی دائم جمراتم
خبر دهید به مردم لباس سوگ نپوشند
خبر دهید به مردم که عید بوده وفاتم
✍🏻 #میلاد_عرفانپور
🏷 #عید_قربان | #شهدای_منا
🇮🇷 @Shere_Enghelab
امتحان بزرگ
دل به دریا زد و دل از او کند
گرچه این عشق شعلهور شده بود
تیغ اما دگر نمیبرید
محو زیبایی پسر شده بود
پدر آن لحظه خوب میدانست
امتحانی بزرگ در پیش است
آه! گویی مقابل این سرو
تیغ اندازه تبر شده بود
باز میشد میان آن برهوت
جادهای به دریچۀ ملکوت
سفر وحی بود و اسماعیل
این چنین راهی خطر شده بود
و زنی که تمام جانش را
تکه تکه به آسمان میداد
جان و دل میسپرد دست خدا
گویی از راز باخبر شده بود
ناگهان دید آسمان منا
سبز شد با ندای لبیکش
او که در امتحان ابراهیم
باز هم صاحب پسر شده بود
و خدا گفت: وقت اعجاز است
مرد اینبار هم سرافراز است
دیگر آن زن نبود هاجر او
از فرشته فرشتهتر شده بود...
✍🏻 #ساراسادات_باختر
🏷 #عید_قربان | #بانوی_مؤمن
🇮🇷 @Shere_Enghelab
بال سفر
این بار، بار حج خود را مختصر برداشت
آن قدر که گویا فقط بال سفر برداشت
از کربلا هرچه مصیبت داشت با خود برد
حتی کمی هم روضهٔ دیوار و در برداشت
عطر مدینه مثل بغضی بود بیپایان
جز حسرت باران شدن میشد مگر برداشت؟
در راه مکه با خودش سوغاتی از این شهر
قلب شکسته، جان خسته، چشم تر برداشت
هر روز را تا عید قربان نذر ذکری کرد
از ذکر «یا زهرا اغثنی» بیشتر برداشت
احرام بست و دل به دریا زد، چه دریایی!
پل زد به سمت آسمان باهرچه در برداشت
در آسمانها دید شد قربانیاش مقبول
وقتی که از جسم خودش آرام سر برداشت...
✍🏻 #وحیده_گرجی
🏷 #عید_قربان | #شهدای_منا
🇮🇷 @Shere_Enghelab
امتحان بزرگ
دل به دریا زد و دل از او کند
گرچه این عشق شعلهور شده بود
تیغ اما دگر نمیبرید
محو زیبایی پسر شده بود
پدر آن لحظه خوب میدانست
امتحانی بزرگ در پیش است
آه! گویی مقابل این سرو
تیغ اندازه تبر شده بود
باز میشد میان آن برهوت
جادهای به دریچۀ ملکوت
سفر وحی بود و اسماعیل
این چنین راهی خطر شده بود
و زنی که تمام جانش را
تکه تکه به آسمان میداد
جان و دل میسپرد دست خدا
گویی از راز باخبر شده بود
ناگهان دید آسمان منا
سبز شد با ندای لبیکش
او که در امتحان ابراهیم
باز هم صاحب پسر شده بود
و خدا گفت: وقت اعجاز است
مرد اینبار هم سرافراز است
دیگر آن زن نبود هاجر او
از فرشته فرشتهتر شده بود...
✍🏻 #ساراسادات_باختر
🏷 #عید_قربان | #بانوی_مؤمن
🇮🇷 @Shere_Enghelab
امتحان منا
هنوز گرم مناجات و گریۀ عرفاتم
چقدر بوی شهادت گرفته است حیاتم
هنوز تشنهام آری، قسم به اشک دمادم
دمی به چشمۀ زمزم، دمی کنار فراتم
در امتحان منا، شرمسار طفل حسینم
به لطف کُندی چاقو اگر دهند نجاتم
در این هوای مقدّس نفس نمانده برایم
ولی به کوری اهل نفاق، در صلواتم
خبر دهید به شیطان، خیال خام نبندد
که من شهیدم و در رمی دائم جمراتم
خبر دهید به مردم لباس سوگ نپوشند
خبر دهید به مردم که عید بوده وفاتم
✍🏻 #میلاد_عرفانپور
🏷 #عید_قربان | #شهدای_منا
🇮🇷 @Shere_Enghelab
قانون عشق
از «من» که بگذری به «منا» میتوان رسید
وقتی فنا شوی به بقا میتوان رسید
بتها اگرچه راه به روی تو بستهاند
سوگند میخورم به خدا میتوان رسید
یاران به شاهراه جدیدی رسیدهاند
از مکّه هم به کربوبلا میتوان رسید
دستی نمیرسید به فریادشان، دریغ!
تنها به پیکر شهدا میتوان رسید
بزم فرشتههای مقرّب شروع شد
با تشنگی به جام بلا میتوان رسید
قانون عشق را به خطِ خون نوشتهاند:
از راه زخم هم به شفا میتوان رسید
✍🏻 #دادیار_حامدی
🏷 #عید_قربان | #شهدای_منا
🇮🇷 @Shere_Enghelab
بال سفر
این بار، بار حج خود را مختصر برداشت
آن قدر که گویا فقط بال سفر برداشت
از کربلا هرچه مصیبت داشت با خود برد
حتی کمی هم روضهٔ دیوار و در برداشت
عطر مدینه مثل بغضی بود بیپایان
جز حسرت باران شدن میشد مگر برداشت؟
در راه مکه با خودش سوغاتی از این شهر
قلب شکسته، جان خسته، چشم تر برداشت
هر روز را تا عید قربان نذر ذکری کرد
از ذکر «یا زهرا اغثنی» بیشتر برداشت
احرام بست و دل به دریا زد، چه دریایی!
پل زد به سمت آسمان با هرچه در بر داشت
در آسمانها دید شد قربانیاش مقبول
وقتی که از جسم خودش آرام سر برداشت...
✍🏻 #وحیده_گرجی
🏷 #عید_قربان | #شهدای_منا
🇮🇷 @Shere_Enghelab