اُمّت واحده
خیرخواه توام از نور سخن میگویم
از هراسِ شب دیجور سخن میگویم
شب دیجور، شب دلهره و کابوس است
چقدر آه که در سینۀ ما محبوس است
ما همه آل رسولیم، نه از آل سعود
با خلیلیم نه با آتش کفر نمرود
من از این وصلۀ ناجور سخن میگویم
از هراسِ شب دیجور سخن میگویم
فتنه و آل سعودند که همزاد هماند
تا پریشان شدن امت ما همقسماند
شب دیجور رسیدهست! بگو: بیدارم!
از مسلمانکشی شام و یمن بیزارم!
بسته شد رو به نسیم سحری پنجرهها
خشک شد بین سکوت من و تو حنجرهها
در سکوت من و تو آینه را آه گرفت
از بد حادثه در اول شب، ماه گرفت
به خداوندِ علی، اهل جدل نیست زبان
که چنان روز عیان است و چه حاجت به بیان
گوش من پر شده از زوزۀ سگهای نفاق
مرتدم من! نه به حکم تو، به فتوای نفاق
روح فریاد و جهاد است که تکفیر شده
با سکوت است که این ظلم فراگیر شده
قبلۀ اول ما در دل آتش تنهاست
صحن آن مسجدِ مظلوم، پر از زخمیهاست
خون پیغمبر اسلام به جوش آمده است
مصحف نور در آتش به خروش آمده است
کفر، راضی به همین گونه پریشانیهاست
خندههایش به همین گونه مسلمانیهاست
گفتگو کن که به ترسیم رسالت برسیم
با سکوت آه بعید است به وحدت برسیم
از روایات صحیحی که رسیدهست بگو
از پیمبر که فقط رنج کشیدهست بگو
از پیمبر که به جز صدق و صفا هیچ نگفت
از پیمبر که به جز حرف خدا هیچ نگفت
آیههای لب پاکش همه قرآن باشد
دور از هرچه پریشانی و هذیان باشد
آبرو یافته انسانیت از آبرویش
امت واحده بودهست همه آرزویش
خیرخواه توام از نور سخن میگویم
از شکست شب دیجور سخن میگویم
آخر این شب، شب دیجور سحر میگردد
...
✍🏻 #رضا_خورشیدیفرد
🏷 #وحدت_اسلامی | #مقاومت_اسلامی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
دستان اتحاد
حی علی الفلاح که گل کرده بعثتش
باید نماز بست نمازی به قامتش
این نور از کجاست که همواره روشن است
این شعله چیست در دلمان جز محبتش
جاری شدهست چشمۀ آیات در حجاز
گلها شکفتهاند برای تلاوتش
حسن ختام و نقطۀ آغاز دهر بود
حسن ختام بود شروع نبوتش
از آسمان غار حرا نور میرسید
نوری که داد مژده برای رسالتش
دستان اتحاد نباید جدا شوند
آری امید داشت به دستان اُمّتش
✍🏻 #عاطفه_جعفری
🏷 #مبعث | #وحدت_اسلامی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
نسیم وحدت
بگو به باد بپوشد لباس نامهبران را
به گوش قدس رساند سلام همسفران را
بگوید این همه، آمادهاند تا چو شهیدان
کنند سوی تو هموار، راه رهگذران را
به جوش آمده امروز، خون هرچه مسلمان
فرا گرفته طنین اذان، کران به کران را
نسیم وحدت و بیداری از اشارت قرآن
فرا رسیده و هشیار کرده بیخبران را
کسی که چشم دلش وا شود به عزّت ایمان
چگونه حمل کند بار ذلّت دگران را
صراط نور که ذاتش نه شرقی است و نه غربی
بشارتیست به خورشید، منطق طیران را
خوشا شهادت و آزادگی به شرط رسیدن
برای حسن ختام، این دو روزۀ گذران را...
✍🏻 #محمدجواد_شاهمرادی
🏷 #وحدت_اسلامی | #روز_قدس
🇮🇷 @Shere_Enghelab
بدر و خانطومان یکیست...
خاکریز شیعه و سنی در این میدان یکیست
خیمهگاه تفرقه با خانهٔ شیطان یکیست
لات و عزی با نقاب دین به میدان آمدند
بتشکنها خوب میدانند: بتگردان یکیست
داعش و تکفیری و وهابی و القاعده
پشت این دستان پیدا، نیت پنهان یکیست
سالها با اسم آزادی، کبوتر کشتهاند
این جهانِ در ستم آزاد، با زندان یکیست
تن به ذلت هرگز! اما جان به جانان میدهیم
در تمام عصرها، رسم جوانمردان یکیست
مرز، چیزی نیست! حتی از زمان هم رد شدند
از نگاه اهل ایمان، بدر و خانطومان یکیست
چنگ باید زد به حبلالله و از آتش گذشت
عروةالوثقی یکی، پیمان یکی، فرقان یکیست
هر حریمی حرمتی دارد بپرس از محرمان
حرمت آل نبی با حرمت قرآن یکیست
باز «بسم الله مجراها و مرساها» بخوان
موجها بسیار، اما نوح کشتیبان یکیست
صالحان، میراثداران زمین خواهند شد
این حکایت، فصلها دارد، ولی پایان یکیست
✍🏻 #قاسم_صرافان
🏷 #وحدت_اسلامی | #مدافعان_حرم
🇮🇷 @Shere_Enghelab
حب الحسین یجمعنا
جاده در پیش بود و بیوقفه
سوی تقدیر خویش میرفتیم
در صفوف پیادگانِ بهشت
موج در موج پیش میرفتیم
شعرِ کشف و شهودمان در راه
غرق تصویر و فکر و عاطفه بود
وصل، ابعاد تازهای مییافت
اربعین، بهترین مکاشفه بود
تا مقام خلوص و یکرنگی
راه کم مانده بود و من مشتاق
پیِ هر گام جلوهگر میشد
کوچهباغی به ساحت اشراق
قصد کردم کمی درنگ کنم
موکب برگزیدهای دیدم
روی دیوارهای کاگلیاش
پرچم داغدیدهای دیدم
نقش خورشیدِ ترمهکوب شده
روی پرچم دل مرا میبُرد
چشمهای به خون نشستۀ او
زائران را به کربلا میبرد
بغض کردم کمی جلو رفتم
میزبان آمد و تبسم کرد
بیتکلف درست مثل خودم
عربی فارسی تکلم کرد
گفتم: اشلونک، ایها الساقی؟
- حرفها داشت در دل تنگش -
گفت: شُکراً! مرا هوایی کرد
استکانهای چای پررنگش
گوشهای دنج چای نوشیدم
غرق در بغض و حیرت و نجوا
به خودم آمدم... یکی میگفت:
«موکب اهل سنت است اینجا»
بغض آنقدر پافشاری کرد
که سرانجام گونهام تر شد
لحن نجوای من عوض شده بود
حیرتم با جنون برابر شد
سر بیتن هنوز هم بر نی
داشت آیاتی آشنا میخواند
لبِ خورشیدِ ترمهکوب شده
اهل توحید را فرا میخواند
✍🏻 #علیرضا_سالکی
🏷 #زیارت_اربعین | #وحدت_اسلامی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
دست در دست
دل اگر تنگ و جان اگر خستهست
گاه گاهی اگر پریشانیم
روبرو صخرهای اگر باشد
یک به یک موجهای طوفانیم
دین ما دین آب و آیینهست
بیقرار امیر آدینهست
داغهایی به روی این سینهست
گاه اگر مثل ابر گریانیم
گاه مهر نبی نشانهٔ ماست
گاهگاهی شکوه شمشیرش
«فاتقوا الله یا اولی الباب»
ما همیشه مرید قرآنیم
«و یدالله فوق ایدیهم»
عشق یعنی عبادتی بیمرز
عقل اگر ماه و عشق اگر ابر است
ما پریشان وقت بارانیم
لحظههای دفاع از ایمان
لحظههای شکوه اسلام است
پای دشمن اگر وسط باشد
بیگمان رهسپار میدانیم
هر کجای جهان اگر باشیم
راه ما راه عشق و همراهیست
یوسف عاشقیم و در همه حال
چشم در راه خاک کنعانیم
نیست باکی اگر که درگیریست
دشمن ما اگر که تکفیریست
جنگشان از سر شکم سیریست
ما در این رزمگاه میمانیم
یک جهان مانده در شجاعت ما
وحدت ماست رمز عزت ما
شیعی و سنیاند دوشادوش
دست در دست هم مسلمانیم
✍🏻 #ناصر_کسایی
🏷 #وحدت_اسلامی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
نسیم وحدت
بگو به باد بپوشد لباس نامهبران را
به گوش قدس رساند سلام همسفران را
بگوید این همه، آمادهاند تا چو شهیدان
کنند سوی تو هموار، راه رهگذران را
به جوش آمده امروز، خون هرچه مسلمان
فرا گرفته طنین اذان، کران به کران را
نسیم وحدت و بیداری از اشارت قرآن
فرا رسیده و هشیار کرده بیخبران را
کسی که چشم دلش وا شود به عزّت ایمان
چگونه حمل کند بار ذلّت دگران را
صراط نور که ذاتش نه شرقی است و نه غربی
بشارتیست به خورشید، منطق طیران را
خوشا شهادت و آزادگی به شرط رسیدن
برای حسن ختام، این دو روزۀ گذران را...
✍🏻 #محمدجواد_شاهمرادی
🏷 #وحدت_اسلامی | #فلسطین
🇮🇷 @Shere_Enghelab
بمانیم با علی
سلمان کیستید؟ مسلمان کیستید؟
با این نگاه، شیعهٔ چشمان کیستید؟
با این نگاه شعلهور از برق افتراق
با این نگاه خط زده بر خطبهٔ وفاق
با این نگاه پر شده از خط فاصله
دور از ملاحظات روایات واصله
با کیست این نگاه؟ پی چیست این نگاه؟
آیینهٔ نگاه علی نیست این نگاه
چشم علی که محو افقهای دور بود
از درد و داغ شعلهور اما صبور بود
چشمی که خطبه خطبه نگاهی شگرف داشت
چشمی که با همیشهٔ تاریخ حرف داشت
آن حرفها چه ژرف، چه ژرفند خواندهاید؟
آن حرفها شگفت و شگرفند خواندهاید؟
از درد بیامان چه بگویم؟ شنیدهاید
از خار و استخوان چه بگویم؟ شنیدهاید
مولا رسیده بود به سوزانترین مصاف
اما نبرد دست به شمشیر اختلاف
تیغی که در مصاف به فریاد دین رسید
این بار در غلاف به فریاد دین رسید
چون لیلة المبیت، علی از خودش گذشت
آتش به سینه داشت ولی از خودش گذشت
آتش به سینه داری اگر، شعلهور مباش
هیزم بیار سوختن خشک و تر مباش
دامن مزن به آتش این قیل و قالها
از حق بگو، چنانکه علی گفت سالها
از حق بگو ولی نه به توهین و افترا
با منطق علی، نه به توهین و افترا
القصه سیرهٔ علوی این چنین نبود
تاریخ را بخوان اخوی! این چنین نبود
بادا که تا همیشه بمانیم با علی
سلمان شویم و مسلم این راه، یا علی
✍🏻 #سیدمحمدجواد_شرافت
🏷 #شعر_علوی | #وحدت_اسلامی
🇮🇷 @Shere_Enghelab