eitaa logo
شـعـــــرنـاب
4.1هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
1.4هزار ویدیو
7 فایل
خامش نشسته شـعرم ، در پیش دیدگانت ای شیوه ی نگاهت،از #شعرناب خوش آیدی جهت تبلیغات : @sherijat_tab پل ارتباطی ما: @Fatemeh_t287 اینجا حرفاتونو میشنوم: https://harfeto.timefriend.net/17540728553291
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی که چنین دست به دامان شرابم پیداست که چشمان تو کرده‌ست خرابم از شمع وجودم چه به جا مانده به جز اشک؟ هم‌ معنی بیهودگی‌ام، نقش بر آبم ! هر چند شبیهیم، دریغا که به هر حال تو چشمه‌ی جوشانی و من موج سرابم سوگند به یکتایی چشمان تو ای دوست یک عمر نیامد احدی جز تو به خوابم بین من و دریا، نفسی بیش نمانده‌ست افسوس که هرگز نشکسته‌ست حبابم
این سینه نیست، مرکز اجماع دردهاست دیگر قدَم خمیده‌تر از پیرمردهاست قلبی شکسته، قامت خسته؛ تمام من این شهر، بازمانده‌ی بعد از نبردهاست جان می‌کَند دلم، همه سرگرم می‌شوند! چون رقصِ تاس در وسط تخته‌نردهاست توفان بکن! مرا بشِکن! دل نمی‌کنم دریا تمام هستی دریانوردهاست جای گلایه نیست اگر درد می‌کشم صد قرن آزگار، همین رسم مردهاست...
گفتم که جرعه‌جرعه فراموش می‌شوی امّا شراب نیز نیامد به‌ کارِ من‌…🥂
•••┈✾~☹️~✾┈••• چندی‌است دل مرا نمی‌رنجانی از دست تو انتظار دارد دل من.. :)
✨ کسی به خوبی من مشق عشق را ننوشت ببین به دیده‌ی انصاف! آفرین دارم...
با نگاهش فتنه در پیر و جوان انداخته آه از این تیری که آن ابروکمان انداخته...
‏من از لجاجت این روزگار می‌ترسم به لب نمی‌برم آن را که آرزو دارم...  ... 🕊🔖
با حسرت دیدار، چه شب‌ها که سحر شد این عمر من و توست که بیهوده هدر شد هرگاه نسیمی به سر زلف تو پیچید خاکسترِ افروخته‌ام زیروزبر شد تا آمدم از وعده‌ی دیدار بپرسم لب‌های تو محدود به اما و اگر شد از چشم تو افتادم و دیدم که به جز من هر قطره که از چشم تو افتاد، گهر شد! در کوزه‌ی خشکیده، "نم"ی راه ندارد بیچاره نگاهی که به امید تو تر شد
چشمت شبیه بیت‌های حضرت صائب هر بار جذبم میکند با اینکه تکراری‌ست...!!
تو هم بدنام خواهی شد ازین "با من نشستن‌ها" که رسوای جهانم کرده دامانی که من دارم...
مثل سرداری اسیرم،“اعتباری سوخته” تو زمستانی لطیفی، من بهاری سوخته شهر بعد از جنگم و آرامشم طوفانی است مانده از ایل و تبارم یادگاری سوخته شرح تنها بودنم تنها همین یک مصرع است: کنج ریلی دور افتاده، قطاری سوخته دردلم شوری به پا از حسرت دوران اوج بی‌قرار زخمه‌ام مثل سه‌تار سوخته باختم خود را به پایت ، از غرور سرکشم پاکبازی مانده با دار و نداری سوخته...
استکانِ دیگری پر کن که در دنیای ما... خوابِ مستی از عذابِ هوشیاری بهتر است...!