#صبح_است
باز کن پنجرہ را
من تو را خواهم برد
به سر رود خروشان حیات...
آب این رود به سرچشمه نمیگردد باز
بهتر آن است که غفلت نکنیم از آغاز...
باز کن پنجرہ را
صبح دمید...
#حمید_مصدق
سلام و هزاران درود
#صبحتون_دلنواز ♥️
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سویَم میا و روحِ پریشانِ من مخوان
اوراق کهنهای، ز کتابی مشوّشم
#روزنگار، ۱۰ بهمن، زادروز
#حمید_مصدق
اما من و تو..
دور از هم میپوسیم
غمم از وحشت پوسیدن نیست
غمم از زیستن بیتو در این لحظهی پر دلهره است
دیگر از من تا خاک شدن راهی نیست
از سر این بام
این صحرا، این دریا
پر خواهم زد خواهم مرد
غم تو، این غم شیرین را
با خود خواهم برد…
#حمید_مصدق
من تمنا کردم
که تو با من باشی
تو به من گفتی
_ هرگز، هرگز!
پاسخی سخت و درشت
و مرا غصهٔ این
هرگز
کُشت
#حمید_مصدق
اما من و تو
دور از هم می پوسیم
غمم از وحشت؛ پوسیدن نیست
غمم از زیستن ِبی تو
در این لحظه ی پُر دلهره است
#حمید_مصدق🦢🍃
مهر صبحدمان داس به دست
خرمن خواب مرا می چیند
آسمانها آبی
پر مرغان صداقت آبی ست
دیده در آینه ی صبح تو را می بیند
از گریبان تو
صبح صادق
می گشاید پر و بال
#حمید_مصدق
#صبحپاییزیتونبخیر 🍁🍂
سينهام آينهایست،
با غباری از غم،
تو به لبخندی از اين آينه بزدای غبار...
#حمید_مصدق
حیف
اما من و تو
دور از هم می پوسیم
غمم از وحشت پوسیدن نیست
غمم از زیستن بی تو در این لحظه پر دلهره است ...
#حمید_مصدق
اینجا درون سینه من
زخم کهنهایست
که میکاهد مدام
با رشک نوبهار بگویید
زین قعر دره مانده خبر دارد
یا روز و روزگاری
بر عاشق شکسته گذر دارد؟
#حمید_مصدق