#شعر_بلند
آسان گريزِ من که زِ دامم رهيد و رفت
ازين دلِ شکسته ندانم چه ديد و رفت
پيچيدمش به پای، تنِ خسته را چو خار
چون سيل کَند خار و، به صحرا دويد و رفت
گشتم چو آبگينه حبابی به روی آب
بادی شد و وزيد و دلم را دريد و رفت
او مرغِ بال بستهی من بود وای دريغ
با بالِ بسته از لبِ بامم پريد و رفت
بَر دامَنش سرشک و به لب بوسه ريختم
خنديد و گريه کرد و چو آهو رميد و رفت
#نصرت_رحمانی
۱۰ اسفند، زادروز🌱
#شعر_بلند
ای مهربانتر از برگ در بوسههای باران
بیداریِ ستاره در چشم جویباران
آیینهی نگاهت پیوند صبح و ساحل
لبخند گاه گاهت صبح ستاره باران
بازآ که در هوایت خاموشی جنونم
فریادها برانگیخت از سنگِ کوهساران
ای جویبار جاری! زین سایه برگ مگریز
کاین گونه فرصت از کف دادند بیشماران
گفتی: به روزگاران مهری نشسته گفتم
بیرون نمیتوان کرد حتی به روزگاران
بیگانگی ز حد رفت ای آشنا مپرهیز
زین عاشق پشیمان سرخیل شرمساران
پیش از من و تو بسیار، بودند و نقش بستند
دیوار زندگی را زین گونه یادگاران
وین نغمهی محبت بعد از من و تو مانَد
تا در زمانه باقیست آوازِ باد و باران
#شفیعی_کدکنی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈