صبح است و غزل خوان نگاهت شده ام من یک بار نگاهے بکن و باز سلامے ڪه دهم جان #عرفان_یزدانی ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @Shere_naab ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈

‌ بيدار شو! من برای دوست داشتنت به خورشيد، رو زده ام! بيدار شو ••• بهشت، بالاپوشش را ڪنار گذاشته! بايد از زربافت عشق خيالی بر اندامت، بپوشاند تو صبح را زيباتر ڪرده ای و من غرق لب هایی ڪه از نوایِ لحن موسيقی آرام قلبم پُر شده باشد ••• ڪجای جهان ايستاده ای ڪه خورشيد دارد بندبندم را از شور دستانت می سوزاند؟! #عرفان_یزدانی ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @Shere_naab ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈

تو صبح مـنی آغازے بہ قدر دوست داشـتنت ...♥️ #عرفان_یزدانے...🕊🔖

صبح از پنجره ی نگاه تو یعنی ؛ عشق ...♥️ #عرفان_یزدانی

عطرت را بيشتر از هميشه بو می کنم و دوست داشتنت را بيشتر نفس می کشم! چشمانم که پلک می زنند، تو در من متولّد می شوی! تو در من صبح ديگری ...🌞 #عرفان_یزدانی

. عطر بهار نارنج... از فنجان تو، بیرون می زند! و صبح از لابه لای پرده سر می زند ... کنار دلتنگی اتاق! آفتاب که داغ می شود، با خنده ای شیرین عشق را با فنجانت سر می کشم #عرفان_یزدانی #صبحتون_بخیر 🌸🍃

می گویم؛ "حسین" باران از گلوی ابرها چکّه می کند ...🥲💔 #عرفان_یزدانی #محرم 🏴

هر صبح، زودتر از خورشید برمی خیزم! تا عشق را بر قلبت بتابانم جانت، گرم شود از شهد لب هایم بوسه برداری! به دست هایم بیاویزی تا به سبک دوست داشتنت شعر شوم مشق کنم تو را کلمه کلمه بر ورق های تاخورده ای، که بر خطوط انگشتانت، ضرب می گیرند نغمه هایت را موزون، آرام ، آهنگین ... #عرفان_یزدانی سلاااام دوستان "صبح روزهای‌ تابستون دلبرانه☘🙂 ‌‌‎‌‌

‌ تو آفتابی! و من برای داشتنت، هر صبح به سمت خوشبختی رو می کنم! ابرهایِ مه آلودِ اندوه را کنار می زنم! صدایت را بغل می کنم! به تماشای لبخندهای تو خواهم آمد تا از گونه یِ آسمان بوسه ای بچینم ...🌞 #عرفان_یزدانی

‌ عطرِ نارنج...! بوی صبح...! برای دوست داشتنت... آفتاب را در فنجان شعرم... نشانده ام... #عرفان_یزدانی

‌ گاهی بهانه ای دارم، برای دوست داشتنت برای لبخندهايت وقتی، صبح را به اشتياقت از پشت پرده ی آسمان، به طلوع نگاهت می نشينم ...🌞 #عرفان_یزدانی

‌ آفتاب، تابیده بر گوشه ی چشمانت! و آواز گنجشکی، رویِ طاقِ بلندِ آسمان شنیده می شود لبخندِ صبح را می توان در نگاه پنجره ها دید، و بیداریِ عشق را در قلب تو! زندگی آمده با دو خط از بندهای آغوشت، تا نفس های دم گرفته اش را رویِ تیزیِ تبِ تندِ هوایِ تو بگذارد، تا در فصل بلند آغوشم در پلکی که از زیبایی تو تیر می کشد، گرمی دوست داشتنت را شروع کند ... #عرفان_یزدانی