سارا نوشت، قصهی دارا شروع شد
باران گرفت و مستی دریا شروع شد
بادی وزید، کاسه مجنون شکست، بعد
ناز و ادا و عشوهی لیلا شروع شد
تا سجده کردمت آن روز، واقعاً
کافر شدم، و دعوی فتوا شروع شد
نرگسترین نگاه تو امشب کنار من!
خوابم گرفت، قصه و رویا شروع شد
بال و پرم شدی که به پرواز آری ام
مریم شدی، قنوت مسیحا شروع شد
دارم هبوط میکنم از چشم نرگسیت
از آن دقیقه بازی دنیا شروع شد
حتی هزار بار سیب هوس را بیاوری
من میخورم که فتنهی حوّا شروع شد
#علی_صفری
•••┈✾~😁~✾┈•••
بعد هر حادثه، امداد رسانی رسم است!
لعنتی لمس تنت زلزلهی بم دارد..
وعدههای سر خرمن همه ارزانی شیخ
با تو هر لحظه دلم میل جهنم دارد...
#علی_صفری
نیستی هرشب برایت شعر میخوانم هنوز
پای قولی که تو یادت رفته، می مانم هنوز
می نشینـم خاطـراتت را، مـرتب می کنم
در مــرورِ اولیـن دیـدار ، ویـرانـم هـنـوز!
کـاش روزِ رفتنـت آن روز بــارانـی نـبـود
از همان روزی که رفتی، خیسِ بارانم هنوز
روبـرویـت می نشینـم، روبـرویـم نیستی
نیستی هرشب برایت شعر میخوانم هنوز
#علی_صفری
مشکلی نیست بگویند طرف کم دارد
حال دیوانه کجا قصّهی مبهم دارد؟
جبرئیلم اگر امروز، به من خرده نگیر
دکمه در دکمه تنت حضرت مریم دارد
باز با ارتش زیبایی تو درگیرم
خط چشمت خبر از خط مقـدّم دارد
لای موهات اسیرم، تو مرا دار بزن
آنکه پیـروز شده حق مسلّم دارد
بعد هر حادثه، امدادرسانی رسم است
لعنتی لمس تنت زلزلهی بم دارد
وعدههای سر خرمن همه ارزانی شیخ
با تو هر لحظه دلم میل جهنم دارد
#علی_صفری
خواهی نخواهی عشق ویرانیست در هر حال
پایان هر عشقی پشیمانیست در هر حال
یا اشک شوق دیدنت یا اشک دلتنگی
دنیای من با عشق بارانیست در هر حال
هر اتفاقی در زمان خود فقط زیباست
وقتی نمیافتد پشیمانیست در هر حال
یا وحشت تنها شدن یا ترس دل بستن
عاشق شدن تنها پریشانیست در هر حال
یک روز با تنهایی و یک روز با آغوش
این عشق بی شک قاتلی جانیست در هر حال
شاید صلاح هر دوی ما رفتنت باشد
دل کندنت "آغاز ویرانیست" در هر حال
تصمیم رفتن یا نرفتن با خودت، اما
لطفا نرو، این حرف پایانیست در هر حال
#علی_صفری
عشق بازار بزرگیست، درآمد دارد...
از تو معشوقه درآورد، از این مَرد دَمار..!😕
#علی_صفری
#نکته:
بیتِ آخر رو
بسپارید به کودک درونتون، بذارید اون بخونه😉🌹
در موی تو محکوم شده شب به درازی
موهای تو تا هست، به یلدا چه نیازی؟!
جز چشم تو در هیچ کجا شعبه ندارد
یک شعبه زده عشق و هزاران متقاضی
از زاویهی اهل هنر چشم تو شعر است
از زاویه اهل نظر مسألهسازی!
آغوش تو خشخاش و لبت الکل خالص
همشیرهی کابل شدهای، وارث رازی
'عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم'
حالا که شنیدیم تو دیوانهنوازی
از عشق همین بس که مرا همسفرت کرد
دلخوش به مسیرند دوتا خط موازی
مغرور شو به گله آهوی نگاهت
باید به گرفتاری این شیر بنازی
...
من کودکِ سلتق که شدم سل به هوای
عشق تو که سل میشکند آخلِ بازی
#علی_صفری
مثلِ یک کوچهی بنبست خرابت شدهام
گاهی از من بگذر، حسرتِ عابر سخت است!
#علی_صفری
من ابرهای بیشماری در گلو دارم
مغرورم آنقدری که بغضم را نمیبارم
گفتند دلگیری چرا، گفتم نمیدانم
آه ای نمیدانم ترینم! دوستت دارم
ناگفتهها در سینه روی هم تلنبارند
حرفش که میافتد به یک لبخند ناچارم
از هر چه میترسیدم آخر بر سرم آمد
از عشق میترسم تو را شاید به دست آرم
هر شب خدایم را به چشمان تو میبازم
باید خدایم را به چشمان تو بسپارم
چشم تو را وقتی که دیدم زیر لب گفتم
روزی به این دیوانهخانه میکشد کارم
تا چشمهایت اشتباه خوب من باشند
من دست از این اشتباهم برنمیدارم
جان کندنم دور از تو نامش زندهمانی بود
من زندگانی را از آغوشت طلبکارم
یک روز میبارم کنارت رنجهایم را
من ابرهای بیشماری در گلو دارم
#علی_صفری
تشخیص پزشک ، خستگی از دنیاست...
با من بنشین و چای درمانی کن
#علی_صفری
#عصرتون_دلچسب☺️☕️