میخواستم برای تو درمان بیاورم
لب بر لبت... و قند فراوان بیاورم
با چشمهای خیره به در، گفتگو کنم
باید برای وصل تو باران بیاورم
امشب دوباره قهوه شود میهمان من
شاید تو را به حیلهی فنجان... بیاورم
باید که با نگاه خود احیا کنی مرا
تا بر مسیح چشم تو ایمان بیاورم
رفتی و روح قصد سفر کرده از تنم
آئینه، آب، سینی و قرآن بیاورم؟
از ساغر نگاه تو مستاند عالمی
باید برای میکده دربان بیاورم...
#نسیم_سحری