eitaa logo
کانال ܢܚ݅ܫܝ‌ ܫܠࡐ‌ܨ
1هزار دنبال‌کننده
15.9هزار عکس
4هزار ویدیو
43 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
Salar Aghili Avaz o Tar_(www.new-song.ir).mp3
2.7M
در اینجا کس نمی فهمد زبانِ صحبتِ ما را شاعر: محمدرضا شفیعی کدکنی آواز سالار عقیلی در اینجا کس نمی فهمد زبانِ صحبتِ ما را مگر آیینه دریابد حدیثِ حیرتِ ما را سزد گر اشکِ لرزان و نگاهِ آرزو گویند به جانان با زبانِ بی زبانی حالتِ ما را نهانی با خیالت بزمِ ما آیینه بندان بود به هم زد دودِ آهِ دل صفای خلوتِ ما را بهاران خود نمی آید به سوی ما مگر روزی خزان گلچین کند این باغ های حسرتِ ما را نمی سازند با این تنگنای عالمِ هستی بلند است آشیان، مرغانِ اوج همت ما را سری بر زانوی غم داشتم در کنجِ تنهایی کمینگاه جنون کردی مقام عُزلتِ ما را
شب برفی تون خوش
حواست باشد به كوتاهی زندگی، زندگی به همين آسانی می‌گذرد😊 مثل تابستانی كه رفت مثل پاييزی كه تمام شد مثل زمستانی که آمد ...❤️ سلام ؛ صبح زمستانی‌تون بخیر☃️
روززیباست🌺🌾 اگر با لبخند آغاز شود بخنددوست من تا تابلو زندگی‌ات پر از☘️ رنگ‌ روزتان عالی به بهترین و شادترین رنگهاشود 🌸سلام دوستان زندگیتون پر باشد از شیرین ترین لبخندها🌺 کانال شعر علوی https://eitaa.com/Sheroadab_alavi
تو را هــــــزار هوس ســــر دوانده و اکنـــــون بر آن سری که مرا زین میان به دست آری ؟
با گردباد خانه به دوش از وطن بگو با من که سال‌هاست غریبم سخن بگو با هر کسی نمی‌شود از راز عشق گفت من نیز عاشقم غم خود را به من بگو ما همنشین جام می و باده نیستیم با شمع سینه‌سوخته از سوختن بگو با تیشه نیز راه به دل‌های سنگ نیست این نکته را به سادگیِ کوهکن بگو دیگر بس است هرچه دم از پیرهن زدیم ای عشق حرف تازه بزن از کفن بگو
دوش گفتم ساقیا امشب چه داری، گفت زهر گفتمش کج کن قدح را، دید می‌نوشم نریخت شب گذشت و روغن خون آبه‌ای بغض خسیس در چراغ چشم‌های نیمه خاموشم نریخت قامت بالا بلندی چون شهادت ای دریغ آبشاری بود و در مرداب آغوشم نریخت
یک بار از کنار تو بگذار بگذرم بگذار از کنار تو یک بار بگذرم در دوزخ تو سوختم ای عشقِ بی غروب! یک بار از بهشت تو بگذار بگذرم
8.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
3️⃣1️⃣ #چهاردهمین_طلوع_فجر 🎥 شعرخوانی #محمد_علی_بهمنی 🔻محفل افتتاحیه ⭕️ چهاردهمین جشنواره بین‌المللی شعر فجر 🗓 12 دی 98 📌 اصفهان سکوت کردم و فهماندمش عذاب این است همیشه پرسش ناگفته را جواب این است به نعره خواست به آرامشم خطی بکشد سکوت کردم و دریافت بازتاب این است شکسته بود ولی مویه‌وار می‌خندید که چهره باخته را آخرین نقاب این است به مهر گفتم‌اش آرام باش و صحبت کن که در طریق سخن حسن انتخاب این است چه گفت؟ راز، نه! اما نپرس و باور کن کم است زهر، که نوشیدن مذاب این است نشاندمش که بخوان، خواند و هم‌سکوتم شد پیام نیمه‌ی ناخوانده‌ی کتاب این است سوال کدر که با من چه کرده‌ای گفتم کمی سکوت تو را می‌کند مجاب، این است من و تو درک سکوت همیم تا هستیم و جاودانگی لحظه‌های ناب این است مقابل خودمم بس که منحنی شده ام من شنیدنی امروز دیدنی شده ام منی که با همه تردید باورم شده بود خلاف شاعری ام آدم آهنی شده ام منی که با من خود نیز ناتنی است هنوز منی که با من گم کرده ام تنی شده ام منی که پلک گشودم به نوراز ظلمات برای چشم خودم طرح دشمنی شده ام چه ناگهان و چه بی گاه تلختان نکنم گمان کنید گرفتار کودنی شده ام وهیچ چیز به جز حیرتم به حافظه نیست قبول می کنم آری نگفتنی شده ام عبور کرده ام ازعمق روزنی که نبود و باز متهم نشر روشنی شده ام اگر چه منحنی خواستگاه خویشتنم تو فکر کن که مجاب فروتنی شده ام چه فرق ؟ شعرخروشی است درنهاد سکوت که (منزوی) به من آموخت (بهمنی) شده ام محمد علی بهمنی
شده یک باره دلت هی نوسان پخش کند قلب اخبار بد از روح و روان پخش کند شده یک باره به آغوش کسی زل بزنی بعد افکار تو آهنگ بنان پخش کند مثل دیوانه شب و روز بخواهیش، ولی خبر بیست برایت غم نان پخش کند خسته وگیج به خانه برسی آخرشب عشق در گوشه ی چشمت هیجان پخش کند نشده چشم ببندی و کسی آن ور خط روی اندام تو با لب ضربان پخش کند دست را حلقه کنی دور تن رویایت ودلت تاپ ..بمان ..تاپ ..بمان پخش کند . باز بیدارشوی روی تشک گریه کنی دلت از حسرت رویا خفقان پخش کند تو و آن طرز نگاهت چه سرم آوردید باید اینبار دلم فن بیان پخش کند کاش می شد که به دنیای تو میفهماندم سازمان مللت صلح جهان پخش کند..
ده روز مهر گردون افسانه است و افسون نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است با دوستان مروت با دشمنان مدارا
‍ ♥️❣️♥️❣️♥️ کاش در شعرِ لبت واژه‌ی بدرود نبود قبل از آن؛ حالِ دلم این همه بد بود ؟!؛ نبود ساعتِ زندگی‌ام با تو هماهنگ، نشد رفتنت زود، ولی آمدنت زود نبود چشم‌های تو سزاوارِ پرستیدن بود ولی ای‌کاش، برای همه معبود نبود اشک، می‌خواست، به دریای نگاهت برسد کاش، مرداب شدن عاقبتِ رود نبود خانه گم کردنِ این راه‌بلد بی‌جا نیست قبل از این؛ خاطره‌های تو مه‌آلود نبود همه شاعر شده‌اند و همه سیگار به دست قبل از اینکه بروی؛ شهر، پُر از دود نبود واژه‌ی گم شده‌ی من !؛ اگر اینجا بودی انتهای غزلم قافیه نابود نبود ♥️ ♥️❣️♥️❣️♥️