خوردی زمین و حیثیت لشکرم شکست
اصلی ترین ستون خیام حرم شکست
فریاد های «انکسری» بی دلیل نیست
در اوج درد تکیه گه آخرم شکست
از ناله های «یا ولدی» در کنار تو
معلوم شد که باز دل مادرم شکست
درد مرا فقط پدرم درک می کند
دیدم چگونه بال و پر جعفرم شکست
ساق عمود در سر تو گیر کرده است
نعره زنم که وای سر حیدرم شکست
تو در میان علقمه از پا نشستی و
در بین خیمه ها سپر خواهرم شکست
وقتی عمود خیمه کشیدم سکینه گفت:
دیدی غرور ساقی آب آورم شکست
آن شب که سوخته ها همه دور زینب اند
گوید عمو کجاست ببیند سرم شکست
وقتی شتاب سیلی و مرکب یکی شدند
هر جفت گوشواره، زیر معجرم شکست
(قاسم نعمتی)
#حضرت_اباالفضل 🏴
میان روضهی سقا ، دلم یاد حسن افتاد
که تابوت حسن بر پیکر سقا شباهت داشت
#مهران_قربانی
رفته ساقی که قدح پر کند و برگردد
عرش را غرق تحیر کند و برگردد
#حمیدرضا_برقعی
#حضرت_اباالفضل 🏴
میان روضهی سقا ، دلم یاد حسن افتاد
که تابوت حسن بر پیکر سقا شباهت داشت
#مهران_قربانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر بعد آب خوردن به امام حسین سلام بدی
🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi
شراره میکشدم آتش از قلم در دست
بگو چگونه توان بُرد سوی دفتر، دست؟
قلم که عود نبود، آخر این چه خاصیتی است
که با نوشتن نامت شود معطر، دست؟
حدیث حُسن تو را نور میبرد بر دوش
شکوه نام تو را حور میبرد بر دست
چنین به آب زدن، امتحان غیرت بود
وگرنه بود شما را به آب کوثر، دست
چو دست بُرد به تیغ، آسمانیان گفتند:
به ذوالفقار مگر برده است حیدر دست؟
برای آنکه بیفتد به کار یار، گره
طناب شد فلک و دشت شد سراسر دست
چو فتنه موج زد از هر کران و راهش بست
شد اسب، کشتی و آن دشت، بَحر و لنگر دست
بریده باد دو دستی که با امید امان
به روز واقعه بردارد از برادر، دست
فرشته گفت: بینداز دست و دوست بگیر
چنین معاملهای داده است کمتر دست
صنوبری تو و سروی، به دستْ حاجت نیست
نزیبد آخر بر قامت صنوبر دست
چو شیر، طعمه به دندان گرفت و دست افتاد
به حمل طعمه نیاید به کار، دیگر دست
گرفت تا که به دندان، ابوالفضایل مَشک
به اتفاق به دندان گرفت لشکر، دست
هوای ماندن و بردن به خیمه، آبِ زلال
اگر نداشت، چه اندیشه داشت در سر، دست؟
مگر نیامدنِ دست از خجالت بود
که تر نشد لب اطفال خیل و شد تر، دست
به خون چو جعفر طیار بال و پر میزد
شنیده بود: شود بال، روز محشر، دست
حکایت تو به امالبنین که خواهد گفت؟
وزین حدیث، چه حالی دهد به مادر دست؟
به همدلی، همهکس دست میدهد اول
فدای همت مردی که داد آخر، دست!
در آن سموم خزان آنقدر عجیب نبود
که از وجود گلی چون تو گشت پرپر، دست
به پایبوس تو آیم به سر، به گوشۀ چشم
جواز طوف و زیارت دهد مرا گر دست
نه احتمال صبوری دهد پیاپی پای
نه افتخار زیارت دهد مکرر دست
▪️▪️▪️؛
به حکم شاه دل ای خواجه، خشت جان بگذار
ز پیک یار چه سر بازمیزنی هر دست؟
به دوست هرچه دهد، اهل دل نگیرد باز
حریف عشق چنین میدهد به دلبر دست
#ابوالفضل_زرویی_نصرآباد
🖤السّلامُ عَلیک یا أبَاالْفَضْلِ الْعَبّاسَ
▪️مثْلِ عبّٰـاسْ كَسْي هَسْت دِلٰاوَر بٰاشَد
▪️باْ هَمـِهْ تِشْنِگي اَشْ يٰادِ بَـرٰادَر بٰاشَد
▪️مثْلِ عَبّٰاسْ كَسيْ هَسْت كِهْ سَقّٰا بٰاشَد
▪️جگَرِ سُوخْتِــه اشْ حَسـْرَتِ دَريٰا بٰاشَد
▪️مثْلِ عَبـّٰاسْ كَسْيْ هَسْتْ اَبٰابيلْ شَوَد
▪️بالُ و پَر سُوخْتِه ، هَمْسٰايِه جِبْريلْ شَوَد
▪️هيچ كَس مِثْلِ اَباالْفَضْلِ وَفٰادٰار نَبُود
▪️لايِقِ تَشْنِگيُ و اِسْمِ عَلَمْـــــدٰار نَبُود
▪️هركَسْي خْوٰاست كِهْ فَردٰا بِه شَفٰاعَتْ بِرِسد
▪️يا اَباالْفَضْلِ بِگُوييد بِه سَلٰامَتْ بِرِسَد
تاسوعای حـسینی تسلیت بـاد🖤🖤