Javad Moghadam35226.mp3
زمان:
حجم:
5.66M
صحبتها(درد دل) و نجوای آرامش بخش با آقا امام زمان، تقدیم به شما
گاه با کوشش بسیار، غزل ساخته ام
فارغ از هرچه بگویی به تو پرداخته ام
تو همانی که مرا بر سر ذوق آوردی
هیچکس را بخدا مثل تو نشناخته ام
باز با باز چرا؟ عشق مگر فلسفه است؟
کفتری گفت به من: عاشق یک فاخته ام
عشق معنای قمار است، قماری واجب
بردی از من دل و حالا به تو دل باخته ام
عاقلان! در ته این چاه دگر سنگی نیست
من در این چاه که عشق است دل انداخته ام
#علی_رفیعی
بوی بهار میآید…
تمام پنجرهها را باز میکنم
به من بگو
تو را چون آوازی
از گلوی کدام پرنده خواهم شنید؟
#فرشته_رضایی
دلم گرفته، هوای بهار کرده دلم
هوای گریهی بی اختیار کرده دلم
رها کن از لب بام آن دو بافه گیسو را
هوای یک شب دنباله دار کرده دلم
بیا! بیا! که برای سرودن بیتی
هزار واژهی خونین قطار کرده دلم
به هر تپش که نفس تازه می کند، باری
مرا به زیستن امیدوار کرده دلم
کنون که آخر پیری! نمانده دندانی
غزال خوش خط و خالی شکار کرده دلم
بخند! ای لب خونین! لب ترک خورده!
دلم شکسته، هوای انار کرده دلم
#سعید_بیابانکی
دستم نمی رسد به بلندای چیدنت
باید بسنده کرد به رویای دیدنت !
#نیلوفر_عاکفیان
غزل غزل نگهت کرده است تسخیرم
ز چشم های تو من بس که تحت تاثیرم
خدا سرود دو چشم تو را و من حالا
ز بیت های تو سرمشق شعر میگیرم
در انحصار تو بودن خوشست از آزادی
مرا درون قفس کن از آسمان سیرم
ز وصل ماه چه سهم پلنگ جز وهمش؟
بغل گرفته تو را روی برکه تصویرم
اگر ملامت یاران بهای عاشقی است
خوشا که زخمی ِ این بی مرامْ شمشیرم
که احتیاط کجا عاشقی کجا خواجه؟
چه باک گر بشود فاش راز تقدیرم؟
فقط به عشق زلال تو میسپارم دل
که زخم خورده ی تیغ ریا و تزویرم
به آب خورده گره زندگی ماهی ها
من از خیال فراق تو نیز میمیرم
📜• شاعر گروه: #امیرحسین_پورعزیز
کبریت های سوخته هم،
روزی درخت های شادابی بوده اند
مثل ما،
که روزگاری می خندیدیم
قبل از اینکه عشق روشنمان کن
روزگار است این که گه عزت دهد گه خوار دارد
چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد
تحمل کن که باید دل بریدن را بلد باشی
ببینی ، بو کنی ، اما نچیدن را بلد باشی
سر از سجاده بردار ای دل ساده! چه میگویی
رقم زد تا فقط در خون تپیدن را بلد باشی
کسی از پشت سر راحت تو را خنجر نخواهد زد
اگر بر روی خود خنجر کشیدن را بلد باشی
اگر آئینگی کردن مرام توست ، مجبوری
که از ناباوران ناحق شنیدن را بلد باشی
رهایی در خیابان سنگ خواهد خورد ، قانع باش
به اینکه در قفس راز پریدن را بلد باشی
گرفتم پرده از روی معما هم کنار افتاد
چه باک از خوب و بد وقتی ندیدن را بلد باشی
#مرتضاخدمتی