eitaa logo
کانال ܢܚ݅ܫܝ‌ ܫܠࡐ‌ܨ
1.1هزار دنبال‌کننده
17.1هزار عکس
4.7هزار ویدیو
54 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
🖼 هرروز خود را با بسم الله الرحمن الرحیم آغاز کنید: 🔰حدیث روز : 🔅امیرالمومنین علیه السلام: هر ظرفی براثرقراردادن چیزی در آن ؛از وسعتش کم میشود ؛مگر پیمانه علم 📚نهج‌البلاغه حکمت ۲۰۵ 📿ذکر روز: یا رب العالمین 🗓تقویم روز: 📌 شنبه ☀️ ۳۰ دی ۱۴۰۲ هجری شمسی 🌙 ۸ رجب ۱۴۴۵ هجری قمری 🎄 20 ژانویه 2024 میلادی
27.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تربت امام حسین "سلام الله علیه" (فضیلت ذکر گفتن با تربت) تربت کربلا السلام علی من جعل الله الشفاء فی تربته
♦️‌سلام امام زمان 🔹‌سلام ما به مهدی و به قلب آسمانی‌اش 🔹سلام ما به پاکی و به لطف و مهربانی‌اش 🔹‌سلام ما به لحظه‌ای که می‌رسد ظهور او 🔹سلام ما به لحظه‌ای که می‌رسد عبور او
.... شب غریبی دنیا چه سرد و بی سحر است چقدر اگر تو نباشی هوا گرفته تر است... ....
«مدح مولا علی علیه السلام» آریایی است ولی حب به حیدر دارد شیعه هم نیست ولی چشم به این درد دارد این در خانه مولاست که باز است هنوز چند قرن است که این میکده قنبر دارد بی دلیل است مگر خلقت دنیا ، هرگز علتش چیست؟ خدا ساقی کوثر دارد بجز از مدح علی هیچ نگوید شاعر دل مگر غیر علی دلبر دیگر دارد چون هیچکسی زاده نخواهد شد ، هان سیزده بار اگر کعبه ترک بر دارد شاعر سعید امرایی
پوشیده است روی تو پشت حریرها داری هلاک می‌کنی این سر به زیرها دنبال می کنم همه ی راه شیری ات فریاد می کشم شب تو در کویرها برّنده تر ز پنجه ی شیران شرزه است چشمان آهوان گرفتار شیرها زندان اگر کنار تو بوده غنیمت است از تو چقدر خاطره دارند اسیرها ... من ریختم جوانی خود را به پای تو حالا مرا نمی شنوی مثل...پیرها نانت نمی شوم نزن این چانه را به هم دیگر بس است هر چه که پختی خمیرها ... این تشنه را ز چاه نگاهت گریز نیست افتاده ام از عشق تو در ناگزیرها «هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق» من (ما) را رها کنید میان نمیرها
چیزی که از من خواستی جز دل بریدن نیست چیزی مخواه از من که در اندازه‌ی من نیست! دنبال آرامش مگرد ای رود سرگردان چیزی که در دریا نباشد، در تو قطعا نیست گاهی برای گریه کردن بس که تنهایی جایی برایت بهتر از آغوش دشمن نیست... پیراهنم روزی گواهی می‌دهد پاکم ای عشق گاهی وقت‌ها پاکی به دامن نیست در عشق باید پر تحمل بود و دوراندیش پروانه گشتن چاره‌اش جز پیله کردن نیست
به شوق اینکه در آغوش گیرمت ای ماه! من آب حوض حیاطم که آسمان شده‌ام
به بر و بحر نخواهی دید کسی چنین که منم آتش دو سوم بدنم آب است، تو سوم بدنم آتش نهنگ شعله‌وری هستم که می‌توانم اگر باشی میان آبیِ اقیانوس محیط را بزنم آتش چه کرده داغ تو با قلبم که با تپیدن این کوره رسوخ کرده به جای خون، به پاره‌های تنم آتش؟ چه کرده‌ای که منِ آرام میان پیله‌ی ابریشم چو اژدها شوم و یکسر بریزد از دهنم آتش؟ چه دوزخی‌ست حیات من که روز واقعه هم حتی بعید نیست که چون ققنوس، برآید از کفنم آتش نه شیخم و نه ز صنعانم، جوان کافر زنجانم که چشمِ خیره‌سری انداخت میان پیرهنم آتش زهی زبان پر از قندی، که سوخت جان مرا چندی نداد آب حیات اما، نهاد در سخنم آتش
هزار شکر که دارم ولای دُرّنجف شدم گدای ولای خدای دُرّنجف قلم به هیبت الماس هند آوردم نوشته ام دوسه بیتی برای دُرّنجف من از قبیله فیروزه شهر نیشابور عنایتیست شدم آشنای دُرّنجف علیست دُرّ و نشسته است بر رکاب حرم “وَ اِن یکاد “بخوان در سرای دُرّنجف شبیه ابر به باران رسیده ام پابوس به اشک آمده ام در هوای دُرّنجف دلم گره به نگاه ضریح خورده و چشم دخیل بسته به ایوان طلای دُرّنجف همیشه بین رکوع آمدم برای هبّه منم گدای علی و گدای دُرّنجف بگو چه کار کنم تحفه ای به من بدهی؟ بگو که جان بدهم در ازای دُرّنجف؟ نپرس از چه گرفت است آبرو کوفه کشیده روی تن خود ردای دُرّنجف هر آنکه مهر کسی غیر مرتضی دارد نگین شیشه خریده است جای دُرّنجف چقدر خون به دلش شد اویس در هجران که شد عقیق یمن مبتلای دُرّنجف چه ربط بین ضریح علیست با انگور؟ برو سوال کن از مست های دُرّنجف نجف به پای علی سر گذاشت پر دُر شد رواست سر بگذارم به پای دُرّنجف رسید مصرع آخر رسید وقت وداع فدای حضرت حیدر فدای دُرّنجف (حامد فلاحی راد)
چرخید و پیش آورد رنگ دیگری را شاید بنوشاند شرنگ دیگری را... تا وصل«شیدا»برد و«رسوا»بازگرداند مهتاب کوهستان پلنگ دیگری را... دیوانه وار از ماه رفتم تا لب چاه انداختم در چاه سنگ دیگری را... بر تار«چنگ»دیگری زد،چنگ«دیگر» بر تار زد بر تار چنگ دیگری را... دست پشیمانی به پیشانی گرفتم یک ننگ پوشانید ننگِ دیگری را..!
از جام محبت تو هر کس نوشید یک جامه‌ی زیبا ز ولایت ، پوشید عشقت صدف و معرفتت گوهر اوست جز با در و درگاه حرم ، کی جوشید