eitaa logo
کانال ܢܚ݅ܫܝ‌ ܫܠࡐ‌ܨ
1.1هزار دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
4.8هزار ویدیو
54 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
آدینه و اشک و ناله‌ی منتظران گل گرده میان سینه‌ها آه نهان تقدیر به غیبتت فقط، توجیه است ای وای که شد گناه ما سد عیان
نیست معروفی و قبح هر چه منکر ریخته آتشی افروخته، برگ صنوبر ریخته در نبودت، عده‌ای دارند در سینه نفاق بالهای صدق، چون بال کبوتر ریخته دوریت همچون تبر بر ریشه‌ی جان می‌زند خون به جای اشک‌ها از دیده‌ی تر ریخته صاحبا برگرد، رسم عشق عاشق کشتن است؟ عشقِ بی‌پایان بیا! آمالِ در سر ریخته خوب می‌دانیم ما تشنه‌لبان مقدمت دُرّ و گوهر از دهانت، پای منبر ریخته
کاش یک جمعه دل از عشق خبردار شود دل ما شاد، از احوال دل یار شود هر چه خیر است از انفاس شما می‌جوشد کیست تا بر دل ویران شده معمار شود؟ داغ، سنگین تر از آن است که مطرح گردد کی خنک از نفست، این تن تبدار شود؟ روزهامان، شب یلدایی هجران خیزند دل ما رفته که جولانگه اشرار شود مهزیاران تو بسیار ولی گمنامند عشق گویاست از آنی که وفادار شود آه از دورنمای فرجت مهدی جان حق نباشد دل ما اینهمه غمبار شود
دردها در غیبت طولانیت بسیار شد زخمی از هجران تو جان و دل احرار شد از زمین و اهل آن صبری نمی‌جوشد دگر حال قلب آسمانیها غمین و زار شد دشت‌های معرفت خشکیده و بی‌حاصلند خانه‌های عارفانه، خالی از ابرار شد شبهه‌ و تشکیک، در تصمیمهامان رخنه کرد سینه‌های فهم و دانستن پر از مسمار شد اختیاری نیست دیگر بارش ابر نگاه تلخکامی‌ها به اجبار زمانه بار شد سفره‌های آشنایی، کوچک و کوچک شده دشمنی، بی‌اعتمادی، راهی بازار شد این جهانی نیست که حق وعده‌اش را داده بود حق و حق‌خواهی اسیر فتنه‌ی اشرار شد لات و عزی و هبل، فرمانروایی می‌کنند دست باطل از برای حق‌کُشی ابزار شد ندبه‌ها، فریادها، محصول قلب ریش ماست در فراق روی ماهت، آهمان بیمار شد
با حزن نشسته گوشه‌ای بادصبا زخم است دلش ز سوز هجران شما ای کاش رسد پیک وصالت از راه امروز بیایید نه حتی فردا سرریز شده غم تو در دلهامان بی‌تاب‌ترینیم، کجایید آقا؟ در حالتِ انتظار، کاری است عبث باید که کنیم کار همچون شهدا شایستگی از حُسن عمل می‌جوشد تا ثبت شویم در میان سعداء " عجل لولیک الفرج " مولا جان آه از غم دوری و غم زخمِ جفا بیداری خفتگان اگر دشوار است در سایه‌ی عشق حل شود مشکل‌ها در دایره‌ی نگاهتان بنشانید تا با تو رویم ما به عرش اعلی
حاصل ایام غیبت، درد و رنجوریِّ ماست در سکوتی پر هیاهو، قلبهامان مبتلاست سهم ما از دیدن روی شما هیچ است هیچ در پی عشقیم، راهِ دوستی‌هامان خطاست قلب بی‌تاب " اویسی‌ها " کجا و ما کجا چند وقتی هست دیگر بی‌ثبات و بی‌وفاست شاخسار معرفتهامان به زردی رفته است پای عشق و عاشقی‌هامان معلق در هواست التهاب دیدنت را خرج دنیا کرده‌ایم زندگی‌هامان تباه ‌و بی‌تعارف ادعاست
ما بی‌تو چون برگی رها در دامن بادیم در کهکشان غیبتت، ناشادِ ناشادیم صدها غزل از محنت و دلواپسی گفتیم فریاد تنهایی خود را با تو سردادیم هر کس که رنگ زردمان را دید با حیرت پرسید آیا در اسارت یا که آزادیم؟ گفتیم حرف دل فراوان است می‌دانی! ما از دیار مضطران و غصه‌آبادیم گفتیم از اوضاع و احوال پریشانی از اینکه مدتهاست ما در بند بیدادیم در ظلمت دنیا، خزان دیده‌‌ ز طوفانیم گمگشتگانی دربدر دنبال امدادیم
شاخه‌های عشق بی روی تو پرپر می‌شود چشم‌های آسمان از غربتت تر می‌شود بالهای خسته‌ی امید گشته بی‌رمق شیشه‌ی احساس ما هر دم مکدر می‌شود باغبان ما زمینی‌هایی و عشق زمان با وجودت باغ تقوامان، معطر می‌شود گرچه محرومیم از یک لحظه‌ی دیدارتان دل ولی همواره محزون تو دلبر می‌شود صادقانه حرف دل را می‌زنم یابن الحسن غیبتت بر جان ما چون تیغ خنجر می‌شود با تبسم‌ها، خوشی‌ها، جمعمان بیگانه است لحظه‌هامان در فراق و حزن تو سر می‌شود " هر کسی کو دور ماند از اصل خویش " با وصال یار قلب او منور می‌شود
روشن‌تر از سپیده‌ی وقت سحر، بیا ای از تبار لطف و سلام و ظفر، بیا می‌گویمت ز غم لاله‌چین شهر عشق ای مرهم نگاه خسته‌ی مضطر، بیا در سفره‌‌ی سعادت ما غصه چیده‌اند ای سفره‌دار عاشق خونین‌جگر، بیا آه از نهاد قلب زمانه به عرش رفت ای برطرف کننده‌ی سوزِ شرر، بیا دیگر به این تن خسته نمانده جان ای از قلوب بی‌رمقان با خبر، بیا " یاایهاالعزیز " غروبِ سحر رسید همراه توست حرز گذر از خطر، بیا
در مکتب عشق بی‌تو خسران‌زده‌ایم عمری است که در تبیم، هجران‌زده‌ایم ای ماه‌ترین ماه بیا از پس ابر در غیبتتان شدید بحران‌زده‌ایم
جای خالی شما را با دل و جان دیده‌ایم مثل مجنون بارها خواب پریشان دیده‌ایم شاهد رنج فراوان رفیقان بوده‌ایم در مسیر عشق ما افتان و خیزان دیده‌ایم روزگارانی عجیب از پیش چشم ما گذشت برگ‌ریزان فراوان در بهاران دیده‌ایم از فراقت ای امام مهربان منتظَر غربتِ بسیار ما در اهل ایمان دیده‌ایم رود خشکید و ندارد باغ رنگی بر رخش در میان چشم باران، اشک سوزان دیده‌ایم در خیال خویش با تو گفتگوها کرده‌ایم با تو خود را غرق باران، غرق احسان دیده‌ایم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
کاش می‌آمدی و فاصله‌ها کم می‌شد بر دل یخزده گرمای تو مرهم می‌شد با وجود دل عصیان‌زده اما ای کاش سبب آمدنت زود فراهم می‌شد ما فقط جمعه به یاد دل تنگت هستیم ذکر خیر تو چه بهتر که دمادم می‌شد زندگی غفلت بسیار برامان آورد این دل سرکش ما کاش که آدم می‌شد نه زمین حال خوشی دارد و نه قلب زمان زین همه درد! چه بهتر که مُحرّم می‌شد در جهان شوق وصال تو اگر بود دمی باغ دیدار پُر از نرگس و مریم می‌شد