تحفة الاحرار جامی.mp3
603.5K
یوسف کنعان چو به مصر آرمید
صیت وی از مصر به کنعان رسید
بود در آن غمکده یک دوستش
پر شده از مغز وفا پوستش
ره به سوی مهر جمالش سپرد
آینهای بهر ره آورد برد
یوسف از او کرد نهانی سؤال
کای شده محرم به حریم وصال!
در طلبم رنج سفر بردهای
زین سفرم تحفه چه آوردهای؟
گفت: «به هر سو نظر انداختم
هیچ متاعی چو تو نشناختم
آینهای بهر تو کردم به دست
پاک ز هر گونه غباری که هست
تا چو به آن دیدهٔ خود واکنی
صورت زیبات تماشا کنی
#تحفة_الاحرار_جامی
#خوانش_استاد_ساعد_باقری
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور