eitaa logo
کانال شعر علوی
890 دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
3.4هزار ویدیو
39 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
ای دلت میر سراپرده عشق.mp3
500.8K
ای دلت میر سراپرده عشق جان تو زخم بلا خورده عشق عشق پروانه شمع ازل است داغ پروانگیش لم یزل است بی قراری سپهر از عشق است گرم رفتاری مهر از عشق است خاک یک جرعه از آن جام گرفت که درین دایره آرام گرفت دل بی عشق تن بی جان است جان ازو زنده جاویدان است گوهر زندگی از عشق طلب گنج پایندگی از عشق طلب
عربی چند به هم ذوق کنان لب گشادند به نادر سخنان یکی از نجد حکایت می کرد یکی از وجد شکایت می کرد یکی از ناقه و محمل می گفت یکی از وادی و ساحل می گفت یکی از عشق به خوبان عرب یکی از سعی در اسباب طرب ناگهان مخلصی از ملک عجم زد به سر منزل آن قوم قدم به فنون ادبش راه نبود وز زبان عرب آگاه نبود شد گمانش که دعا می خوانند سخن از حمد و ثنا می رانند طلب عفو گنهکاریهاست بر در لطف عفو زاریهاست او هم آنجا به تواضع بنشست گریه و آه و فغان در پیوست هر چه آن قوم بیان می کردند با هم اسرار عیان می کردند او به تقلید همان را می گفت گوهر اشک به مژگان می سفت حشو می گفت و دعا می پنداشت ذم همی خواند و ثنا می پنداشت لیک چون بر لبش آن خاص کلام بود در معنی اخلاص تمام یافت درباره وی حکم دعا داد خاصیت غفران و رضا شد ازان دعوت از نخوت دور جرم از عفو و گناهان مغفور کرد از اخلاص ز تقصیر بری بر مس قلب خود اکسیر گری ۸۹ - حکایت آن عجمی که کلمات عربی شنید دعا و استغفار پنداشت دست اخلاص به آمین برداشت هر چند آن دعا نبود آثار مغفرت روی نمود...
دلِ من به عشقِ تو می‌نهد، قدمِ وفا به رهِ طلب فَلَئِن سَعا فَبِهِ سَعا وَ لَئِن مَشا فَبِهِ مَشا* نورالدین عبدالرحمن ابن نظام الدین احمد ابن محمد متخلص به جامی در سال ۸۱۷ هجری قمری در خرجَرد (خرگَرد) جام از توابع خراسان متولد شد. او در محرم ۸۹۸ هجری قمری وفات کرد و در هرات با احترام فراوان به خاک سپرده شد. معروفترین آثار او عبارت از هفت مثنوی به نام «هفت اورنگ» است. *: دل من اگر بدَوَد به عشق توست، اگر آهسته برود هم به عشق توست 🥀 ۲۷ آبان ماه سالروز درگذشت عبدالرحمن جامی گرامی‌باد.
ای پسر ملک جهان جاوید نیست.mp3
402.4K
«ای پسر ملک جهان جاوید نیست بالغان را غایت امید نیست پیشوا کن عقل دین اندوز را! مزرع فردا شناس امروز را! هر عمل دارد به علمی احتیاج کوشش از دانش همی گیرد رواج آنچه خود دانی، روش می کن بر آن! وآنچه نی، می پرس از دانشوران! هر چه می گیری و بیرون می دهی، بین که چون می گیری و چون می دهی!
هر تواضع که پی منفعت است.mp3
199.7K
"هر تواضع که پی منفعت است از خسان آن نه تواضع صفت است طمع از خلق گدایی باشد گر همه حاتم طایی باشد  
خوانده‌ام قصّهٔ عشّاق بسی، نیست در آن جز جفاکاری دلدار و وفاداری دل گر به‌وصلت نرسم دردِ طلب نیز خوش است نیست مطلوب جز اینم ز طلب‌کاری دل 🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚 @Sheroadab_alavi
ز مهر روی تو هر شب کنم نظاره صبح نهم سرشک فشان چشم بر ستاره صبح زند به صدق چو من دم ز مهر خورشیدی وگرنه چیست گریبان پاره پاره صبح سواد طره شبرنگ گرد عارض تو سیاهی شب تیره است بر کناره صبح چنان بلند شد آهنگ ما که نشناسند که این نفیر شب ماست یا نقاره صبح علی الصباح به روی توام فتاد نظر صباح من همه شد خیر از استخاره صبح ز صبح دم چه زنم با صفای طلعت تو نداشت کس شب تاریک در شماره صبح ز بس که وجه شبه روشن است از اهل سخن خوش است در صفت رویت استعاره صبح طلوع اگر نکند زهره از افق جامی بس است گوهر نظم تو گوشواره صبح 🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚 @Sheroadab_alavi
🌷🌷🌷 نابینائی در شبِ تاریک چراغی در دست و سبوئی بر دوش در راهی میرفت. فضولی به وی رسید و گفت: ای نادان! روز و شب پیش تو یکسان است و روشنی و تاریکی در چشم تو برابر، این چراغ را فایده چیست؟ نابینا بخندید و گفت: این چراغ نه از بهر خود است، از برای چون تو کوردلانِ بی خرد است، تا به من پهلو نزنند و سبوی مرا نشکنند. حالِ نادان را به از دانا نمیداند کسی گرچه در دانش فزون از بوعلی سینا بُوَد طعن نابینا مزن ای دم ز بینائی زده زآنکه نابینا به کار خویشتن بینا بُوَد 🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚 @Sheroadab_alavi
حریم منز ل جانان برون ز عالم ماست.mp3
707.3K
حریم منزل جانان برون ز عالم ماست خوشا کسی که درین گفت و گوی محرم ماست ز بار غم قد ما حلقه گشت چون خاتم به فرق سنگ ملامت نگین خاتم ماست جدا ز سروقدان فرش سبزه را در باغ بساط عیش مگو کان پلاس ماتم ماست مزاج خسته دلان را به جز غم تو نساخت علاج ما به غم اولی اگر تو را غم ماست درازی شب ما را اگر نمی دانی ز ناله پرس که تا وقت صبح همدم ماست به بزم ما سخن از جام جم مگو جامی سفال میکده جام و گدای او جم ماست
ای خاک تو تاج سربلندان.mp3
1.01M
ای خاک تو تاج سربلندان مجنون تو عقل هوشمندان ای دست مقربان آگاه از دامن عزت تو کوتاه جز تو همه سرفکنده تو هر نیست چو هست بنده تو ای از خم کاف و حلقه نون صد نقش بدیع داده بیرون هر بحر کرم که صرف کردی از چشمه این دو حرف کردی دیباچه نویس دفتر عقل رخشانی بخش گوهر عقل کاشانه فروز شب سیاهان از مشعل نور صبحگاهان بر قامت شاهدان نوروز بی بخیه قبا و پیرهن دوز تسکین ده درد بی قراران مرهم نه داغ دلفگاران بگذشت ز حد جنایت من تا خود چه شود نهایت من گر بگدازی گناهکارم ور بنوازی امیدوارم بنگر به امیدواری من بگذر ز گناهکاری من بر سستی و پیریم ببخشای بر عجز و فقیریم ببخشای
ای حیات دل هر زنده دلی.mp3
4.11M
ای حيات دل هر زنده دلي سرخ رويي ده هر جا خجلي چاشني بخش شكرگفتاران كار شيرين كن شيرين كاران جرم بخشنده ي بخشاينده در به روي همه بگشاينده خدا مرهم داغ جگرسوختگان شادي جان غم اندوختگان مونس خلوت تنهاشدگان قبله ي وحدت يكتاشدگان هر چه غير تو رقم كرده ي توست گر چه پرورده ي تو پرده ي توست چند بر طلعت خود پرده نهي پرده بردار كه بي پرده بهي بانگ بر سلسله ي عالم زن سلك اين سلسله را برهم زن هر چه القصه بود زنگ نماي همه ز آيينه ي هستي بزداي نور پاكي تو و عالم سايه سايه با نور بود همسايه حق همسايگي ام دار نگاه سايه بانم مفكن خار به راه معني نيك سرانجامي را جام صورت بشكن جامي را باشد از سايگيان دور شود ظلمت سايگي اش نور شود آرد از رنج به بي رنگي روي يابد از گلشن بي رنگي بوي
حسن خویش از روی خوبان آشکارا کرده ای.mp3
2.53M
حسن خویش از روی خوبان آشکارا کرده‌ای پس به چشم عاشقان آن را تماشا کرده‌ای ز آب و گل عکس جمال خویشتن بنموده‌ای شمع گل رخسار و ماه سرو بالا کرده‌ای جرعه‌ای از جام عشق خود به خاک افشانده‌ای ذوفنون عقل را مجنون و شیدا کرده‌ای گرچه معشوقی لباس عاشقی پوشیده‌ای آنگه از خود جلوه‌ای بر خود تمنا کرده‌ای بر رخ از زلف سیه مشکین سلاسل بسته‌ای عالمی را بسته زنجیر سودا کرده‌ای موکب حسنت نگنجد در زمین و آسمان در حریم سینه حیرانم که چون جا کرده‌ای می‌کنی جامی گم اندر عشق اسم و رسم خویش آفرین بادا بر این رسمی که پیدا کرده‌ای 👇👇 ┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓   @Sheroadab_alavi ┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
حسن خویش از روی خوبان آشکارا کرده ای.mp3
2.53M
حسن خویش از روی خوبان آشکارا کرده‌ای پس به چشم عاشقان آن را تماشا کرده‌ای ز آب و گل عکس جمال خویشتن بنموده‌ای شمع گل رخسار و ماه سرو بالا کرده‌ای جرعه‌ای از جام عشق خود به خاک افشانده‌ای ذوفنون عقل را مجنون و شیدا کرده‌ای گرچه معشوقی لباس عاشقی پوشیده‌ای آنگه از خود جلوه‌ای بر خود تمنا کرده‌ای بر رخ از زلف سیه مشکین سلاسل بسته‌ای عالمی را بسته زنجیر سودا کرده‌ای موکب حسنت نگنجد در زمین و آسمان در حریم سینه حیرانم که چون جا کرده‌ای می‌کنی جامی گم اندر عشق اسم و رسم خویش آفرین بادا بر این رسمی که پیدا کرده‌ای 👇👇 ┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓   @Sheroadab_alavi ┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛