علی آن شیر غرّان است ڪاندر بیشه ے صولت
ندارد مثل و مانندے در این دنیاے پهناور
هر آن ڪو جرعه اے نوشید از پیمانه ے عشقش
یقین هرگز نگردد مست از پیمانه ے دیگر
#حامد_بیدل
من تو را مجنون و عاشق پیشه باور داشتم
دل به عشقت دادم از کلّ جهان برداشتم
هر شب از رؤیای تو بیدار تا وقت سحر
گفتگو با واژه و خودکار و دفتر داشتم
می نوشتم خط به خط دیوان ناب عشق را
با دو صد مصرع که از یاد تو درسر داشتم
می شکستی دم به دم این قلب عاشق را ولی
در کنارت طاقت ظلم مکرّر داشتم
در قفس پر پر زدن نزد تو را؛ باور نکن
دل عوض با آسمان می کرد، اگر پر داشتم
بی خداحافظ که رفتی زد کنایه بر بهار
ابر و بارانی که من در دیده ی تَر داشتم
#حامد_بیدل