#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
چنان که قصد میسازند از الفاظ، معنا را
خدا از آفرینش قصد کرده، خلقِ زهرا را
"ولولا فاطمه" یعنی که بیزهرا نمیدیدیم
نه احمد را، نه حیدر را، نه هرگز خلق دنیا را
بهشت از تابش یک نور زهرا خلق گردیده
عنایاتش رسیده عالَم پنهان و پیدا را
صفاتش آینهدارِ صفات کبریا باشد
چه برهانی از این بهتر وجود حق تعالی را
چگونه در حجابی و همه عالم به دست توست؟!
خدایا! فاطمه حل کرد بر ما این معمّا را
کجا با تار و پودِ لفظ در توصیف میآید
که ممکن نیست گنجاندن درونِ کوزه، دریا را
نشسته از الف تا یاء، حیران چنین معنا
بلی ظرفیّتِ وصفش نمیباشد الفبا را
حماسه می تراود آنقدر از خطبههایش که
به خطبه میکَند از جای، کوهِ پای بر جا را
زهی عفّت، زهی عصمت، زهی بانوی نوری که
علی نشنیده هرگز از زبان او تقاضا را
تنور خانهی او گرم دارد جان عالم را
به رشک انداخته نورِ تنورش، طور سینا را
قناتِ جنّت از نورِ قنوتِ فاطمه جاریست
نمازش غرق رحمت کرده محراب و مصلّا را
بلی آن فاطمه که خلق، عاجز مانده از درکش
که در اسمش خِرد حیران و گُم کرده مُسمّا را
بلی آن فاطمه که یک عنایت از عنایاتش
رسانده تا نبوت نوح و موسی و مسیحا را
بلی آن فاطمه که بهر کار خانهاش حتی
فرستاده خدایش "سَوفَ یُعطیکَ فَتَرضی" را
بلی آن فاطمه که خطبههای آتشین او
به ما آموخت معنای تبرّا و تولّا را
بلی آن فاطمه که خطبههای آتشین او
بهم زد حیلهها و مکرهای شومِ اعدا را
بلی آن فاطمه که خطبههای آتشین او
شکست آخر سپاهِ بُتپرستِ لات و عُزّا را
بلی آن فاطمه که سیرهاش تفسیر قرآن است
هم آیات جهادش را و هم آیات تقوا را
بلی آن فاطمه که مادری کرده برای ما
و از ما دستگیری میکند امروز و فردا را
* *
مسیر مدحِ شعرم را به سوی مرثیه انداخت
خدا لعنت کند آن ضرب دست بی محابا را
نمیدانم که سیلی با رُخش...اصلأ چه میگویم؟!
که حتی گل اذیت میکند آن روی حورا را
دلیلش شرم از شرمِ علی بوده اگر زهرا
میان شعلهها تنها صدا زد نامِ بابا را
کنار بسترش با گریه میگفتند اطفالش:
به دامن گیر مادرجان سرِ آشفتهی ما را
گره وا میکند از کار شیعه، گریه بر مادر
مگیر از ما خدایا روضهی امّابیها را
✍حجتالاسلام علی مقدم
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#شعر_پایداری
جامعه، دوزخی از مردم افراطی بود
عقل، قربانی یک قوم خرافاتی بود
بشر از لطف خداوند مکدر میشد
شرم میکرد اگر صاحب دختر میشد
اشک، لالایی بی واژهی مادرها بود
گورِ بی فاتحه، گهوارهی دخترها بود
ناگهان یک نفر این قائله را بر هم زد
(عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد)
آنکه بر شانهی خود پرچم اسلام گرفت
دخترش فاطمه، بانوی جهان نام گرفت
عشق را طبع خداوند به توصیف آورد
شرف هر دوجهان... فاطمه تشریف آورد
سیده، محترمه، ممتحنه، حنانه
حانیه، عالمه، اُم النجبا، ریحانه
عطر او آمد و عالَم نفسی تازه گرفت
و به یُمن قدمش نام زن آوازه گرفت
شهر با آمدنش عاطفه را باور کرد
زن به شکرانهی او چادر شوکت سر کرد
خواست تا خیرکثیرش به دوعالَم برسد
تا عقیق شرف الشمس به خاتم برسد...
مادرانه به طرفداری احمد برخاست
تا ابوجهل سرِ عقل بیاید، برخاست
جلوهای کرد و دلیل «زَهَقَ الباطل» شد
و از آن نور، سه آیه به زمین نازل شد
بیگمان بولهب آنروز پُر از واهمه بود
دامن پاک خدیجه ثمرش فاطمه بود
* *
بنویسید که معصومهی عصمت زهراست
سند محکم اثبات نبوت زهراست
دختری که لقبِ اُم ابیها دارد
پدرش بوسه به دستش بزند جا دارد
و خداوند اگر «وَاعتَصِموا» میگوید
از کرامات نخ چادر او میگوید
سورهی دهر چنین گفته به مدحش سخنی
تا ابد، دهر نبیند به خود اینگونه زنی
نه فقط جلوهی او سورهی انسان آورد
چادرش یکشبه هفتاد مسلمان آورد
راه عرفان خداوند به او وابستهست
جز درِ خانهی زهرا همه درها بستهست
زهد با دیدن او حسِ تفاخر دارد
قرة العین نبی، وصله به چادر دارد
همه در خدمت بانوی دوعالم بودند
ابر و باد و مه و خورشید و فلک هم بودند
فضه هم بود؛ ولی باز خودش نان میپخت
نان برای دل بیتاب یتیمان میپخت
بارها خادمهاش گفت به لطفت شادم
(من از آنروز که در بند توأم آزادم)
فاطمه مرکز پیوند دو دریا شده بود
یعنی آیینهی پیغمبر و مولا شده بود
غیر زهرا که بجز حق به کسی راغب نیست
احدی کفو علی بن ابی طالب نیست
آفتاب از افق خانهیشان سر میزد
هرزمان فاطمه لبخند به حیدر میزد
کار او عشق علی بود؛ چه خیر العملی!
کیست خوشبختترین مرد جهان غیر علی؟!
وقت آن شد بنویسید که حجت: زهراست
سند محکم اثبات ولایت: زهراست
اولین شیعهی بیتاب علی زهرا بود
که سراپای وجودش سپر مولا بود
یک جهان هم اگر از بیعت خود بر میگشت
بازهم فاطمه دور سر حیدر میگشت
نسل زهرا و علی، سلسلهی طوبی شد
میوهی این شجره، نایبةُ الزهرا شد
آسمانها پس از او یکسره کوکب دیدند
چادر فاطمه را برسر زینب دیدند
زینب آن زن که علمدار دفاع از حرم است
خطبهی دم به دمش وارث تیغ دودم است
او که چون مادر خود پای ولایت مانده
یکتنه فاتحهی کاخ ستم را خوانده
* *
تا ابد در دل ما هست غم عاشورا
این خبر را برسانید به تکفیریها
یاعلی از لب سردار نیفتاده هنوز
علم از دست علمدار نیفتاده هنوز
کیست دشمن که در این معرکه جولان بدهد؟
پسرفاطمه کافیست که فرمان بدهد
همه از خاتمهی معرکه آگاه شوند
فاتحان باخبر از (( نصر من الله)) شوند
باز طوفان هدفش وادی شن خواهد بود
شیعه عکس العملش سخت و خشن خواهد بود
ننگ بادا به ابوجهل، به همدست یهود
لعن تاریخ به موذی گریِ آل سعود
سپر خویش کنم غیرت سرداران را
به جهانی ندهم یک وجب از ایران را
سربلندیم اگر، تکیه به دنیا نکنیم
آنچه داریم ز بیگانه تمنا نکنیم
غرق زخمیم ولی قامتمان خم نشده
سایهی چادر او از سرمان کم نشده
بنویسید امید دل زهرا مهدیست
چارهی کار همه مردم دنیا مهدیست
✍ #مجید_تال
ܭߊࡅ߭ߊܠܙ_ܩߊ_ܝߊ_ܢ̣ܘ_ߊܢܚ݅ࡅ߳ܝߊܭ_ܢ̣ܭَܥ̇ߊܝࡅ࡙ܥ❣↶
╭━━⊰•❀🦋🌤️📙❀•⊱━━╮
@Sheroadab_alavi
╰━━⊰•❀⏳🌤️🕯❀•⊱━━╯
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#زبان_حال_حضرت_زهرا_س
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#امیرالمومنین_ع_غربت
زهرا شدم که روشنی خانهات شوم
با افتخار خادم کاشانهات شوم
تو شمع عشق باشی و پروانهات شوم
سنگ صبور آه غریبانهات شوم
پیش خدا ملاک، عزیز تو بودن است
بالاترین مقام، کنیز تو بودن است
ای ماه فاطمه به شب تار اباالحسن
هستم ز هرکه غیر تو بیزار اباالحسن
پای تو قبل میثم تمار اباالحسن
من سر نهادهام به روی دار اباالحسن
دل را فقط به سوی تو پَر میدهم علی
لب تر کنی برای تو سر میدهم علی
امروز جای تیغ تو، زهرا بایستد
کاری کنم زمین به تماشا بایستد
حاشا که فاطمه به مدارا بایستد
باید به احترام تو دنیا بایستد
کعبه ملاک ردّ و قبول نماز نیست
تو قبلهای؛ به قبلهی دیگر نیاز نیست
آمادهام که رفع گرفتاریات کنم
در این هوای درد، هواداریات کنم
لشکر نیاز نیست، خودم یاریات کنم
در کوچههای شهر، علمداریات کنم
پشت و پناه محکم تو دست فاطمهست
تا روز حشر پرچم تو دست فاطمهست
یک روح در وجود من و تو دمیده شد
زهرا برای یاری تو آفریده شد
حتی اگر که باد مخالف وزیده شد
از این به بعد کار به هر جا کشیده شد
بنشین و جان فاطمه سوی خطر مرو
در را اگر زدند، علی! پشت در مرو
::
در را زدند و فاطمه از جا بلند شد
آتش به جنگ آمد و دریا بلند شد
در پشت در نشست، در امّا بلند شد
ای روزگار! نالهی زهرا بلند شد
از آن به بعد بود که ماتم شروع شد
از پشت درب خانه، مُحرم شروع شد
✍ #علی_ذوالقدر