بازآ که غم زمانه از دل برود
خواب از سر روزگار غافل برود
از آمد و رفت فتنهها دلتنگیم
ای جلوۀ حق بیا که باطل برود
#سیدحسن_حسینی
ای معمای وجودم، به تو بر می گردم
حاصل کشف و شهودم به تو بر می گردم
طرفی از اوج فریبنده نبستم، اینک
که مهیای فرودم به تو بر می گردم
دیده ی بسته ز درگاه تو دورم انداخت
این زمان دیده گشودم به تو بر می گردم
تا بگویم شب و شلاق چه با انسان کرد
با سراپای کبودم به تو بر می گردم
تو همان منزل امنی که ز چنگال زمان
خویشتن را چو ربودم به تو بر می گردم
هر چه باشد نسبم ریشه در آتش دارد
گرچه خاکستر و دودم به تو بر می گردم
مثل آیینه به دیدار تو باید آمد
من که زنگار زدودم به تو بر می گردم
عشق ای تازه ترین منظره از هر چه که هست
خسته از هر چه که بودم به تو بر می گردم
#سیدحسن_حسینی
کانال ܢܚ݅ܫܝ ܫܠࡐܨ
مرحوم قیصر امین پور #ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇 ┏━━━🌷💌💐━━━┓ @Sheroadab_alavi ┗━━━💐💌🌷━━━┛
شعر مرحوم قیصر امینپور درواقع استقبال از این شعر مرحوم سیدحسین حسینی رضواناللهعلیهما بود 👇
🌹بیا عاشقی را رعایت کنیم
بیا عاشقی را رعایت کنیم
ز یاران عاشق حکایت کنیم
از آنها که خونین سفر کردهاند
سفر بر مدار خطر کردهاند
از آنها که خورشید فریادشان
دمید از گلوی سحرزادشان
غبار تغافل ز جانها زدود
هُشیواری عشقبازان فزود
عزای کهن سال را عید کرد
شب تیره را غرق خورشید کرد
حکایت کنیم از تباری شگفت
که کوبید درهم، حصاری شگفت
از آنها که پیمانۀ «لا» زدند
دل عاشقی را به دریا زدند
ببین خانقاه شهیدان عشق
صف عارفان غزلخوان عشق
چه جانانه چرخ جنون میزنند
دف عشق با دست خون میزنند
سر عارفان سرفِشان دیدشان
که از خون دل خرقه بخشیدشان
به رقصی که بی پا و سر میکنند
چنین نغمۀ عشق سرمیکنند:
«هلا منکر جان و جانان ما
بزن زخم انکار بر جان ما
اگر دشنه آذین کنی گردهمان
نبینی تو هرگز دلآزردهمان
بزن زخم، این مرهم عاشق است
که بی زخم مردن غم عاشق است
بیار آتش کینه نمرودوار
خلیلیم، ما را به آتش سپار
که پروانه ــ در خلسه ــ طی طریق
به پایان برد با دو بال حریق»
در این عرصه با یار بودن خوش است
به رسم شهیدان سرودن خوش است
بیا در خدا خویش را گم کنیم
به رسم شهیدان تکلّم کنیم
مگو سوخت جان من از فرط عشق
خموشی است هان! اولین شرط عشق
بیا اولین شرط را تن دهیم
بیا تن به از خود گذشتن دهیم
ببین لالههایی که در باغ ماست
خموشاند و فریادشان تا خداست
چو فریاد با حلق جان میکشند
تن از خاک تا لامکان میکشند
سزد عاشقان را در این روزگار
سکوتی از این گونه فریادوار
بیا با گل لاله بیعت کنیم
که آلالهها را حمایت کنیم
حمایت ز گلها، گل افشاندن است
همآواز با باغبان خواندن است
#سیدحسن_حسینی
🍃
شاهد مرگ غمانگیز بهارم چه کنم؟
ابر دلتنگم اگر زار نبارم چه کنم؟
نیست از هیچ طرف راه برونشد ز شبم
زلف افشان تو گردیده حصارم چه کنم؟
از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند
سخت دلبستهٔ این ایل و تبارم چه کنم؟
من کزین فاصله غارت شدهٔ چشم توام
چون به دیدار تو افتد سر و کارم چه کنم؟
یکبهیک با مژههایت دل من مشغول است
میلههای قفسم را نشمارم چه کنم؟
#سیدحسن_حسینی
(١ فروردین ۱۳۳۵ - ۹ فروردین ۱۳۸۳)
من کزین فاصله غارت شدهی چشم توام
چون به دیدار تو افتد سرو کارم چه کنم
یک به یک با مژههایت دل من مشغول است
میلههای قفسم را نشمارم چه کنم؟
#سیدحسن_حسینی