بر دشت ظلمت زا چنان تابیدخورشید.mp3
1.06M
بر دشت ظلمت زا چنان تابید خورشید
اعجاز سبز شعشعه بخشید خورشید
از ماورای عالم خاکی گذر کرد
بر وسعت اندیشه ها تابید خورشید
گل کرد و پرشد در جهان آوازه ی او
عطر عروج عاشقی پاشید خورشید
نور لطیف خود پراکند او به دلها
سجاده ی شوق سحر گردید خورشید
در سینه ی آیینه ها صبح یقین است
گردیده در نسل زمان جاوید خورشید
آیین او سرلوحه ی سیر و سلوک است
می خواند بر نی سوره ی توحید خورشید
از عرصه ی معراج او کوشا چه خوش گفت
طومار نیرنگ و ستم پیچید خورشید
رفتند و به اوج کهکشان گل کردند
چون مهر سپهر بی کران گل کردند
گلخند سحر دمید از باورشان
در گستره ی ذهن زمان گل کردند
#شعرخوانی
#سید_محمد_صالحی_کوشا