eitaa logo
کانال شعر علوی
890 دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
3.5هزار ویدیو
39 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃 ستاره "سهیل" یا "پرک" دومین ستاره درخشان در آسمان شب است، که در صورت فلکی "شاه تخته" قرار دارد و سیصد و سیزده سال نوری با زمین فاصله دارد و درخشندگی آن ده هزار برابر خورشید است. این ستاره اولین بار توسط ستاره شناسان مصر باستان رصد شد و همچنین ایرانیان و اعراب نیز این ستاره را به خوبی میشناختند و معتقد بودند، دیدن آن موجب افزایش محصول خواهد شد. "سهیل" در زبان عربی به معنای درخشان است، اما با وجود درخشانی زیاد، این ستاره در نیمکره شمالی در ساعتهای خاصی و به مدت کوتاهی در آسمان شب دیده میشود، در نتیجه دیدن آن نیاز به مهارت زیاد و آگاه بودن به حرکات اجسام سماوی دارد. همین سخت بودن رویت سهیل خود باعث ایجاد مثلی در زبان فارسی شده است، که در اصطلاح میگویند: "فلانی ستاره سهیل شده!" یعنی شخص مورد نظر همانند ستاره سهیل بسیار کم پیدا است و به سختی میشود او را دید. ‎
📜 ♦️معنی ضرب المثل خواب دیدی خیر باشه چیست؟ 🔻۱- وقتی کسی نظر یا پیشنهادی در مورد موضوعی می هد که قابل اجرا نیست و بیشتر شبیه افسانه و خیالات است تا واقعیات، این ضرب المثل را به او می گویند. 🔻۲- بیشتر این ضرب المثل را به کسی می گویند که چشمش را به واقعیت های زندگی بسته و خیلی امید واهی دارد. یا به جهت تمسخر به کسی می گویند که حرفی زده که بزرگ تر از دهانش بوده یا برای بسیار زود بوده است! 🖇مثلا پسربچه ای که خیلی قوه تخیل فعالی دارد به پدر و مادرش می گوید: اگر پرایدمان را بفروشیم می توانیم خانه مان را هم عوض کنیم و خانه بزرگتری بخریم. پدر و مادرشان هم که می بینند او خیلی تخیلی حرف می زند! می گویند: پسرم خواب دیدی خیر باشه! با پول این ماشین نمیتوان همین خانه خودمان را تعمیر کرد چه رسد به خرید خانه بزرگتر! 🔻۳- بعضی وقت ها هم این ضرب المثل را در جواب تعریف کردن کسی از خوابش به او می گویند. مثلا یک شاگرد تنبل کلاس که همیشه معدلش لب مزر بوده به دوستانش می گوید: دیشب خواب دیدم کنکور رشته پزشکی در دانشگاه دولتی قبول شدم. قطعا در این لحظه دوستانش بی درنگ می خندند و می گویند: خواب دیدی خیر باشه. تو رو از جلوی در دانشگاه هم در نمی کنند چه برسد دانشجویش شوی. 🖇اینجاست که او ضرب المثل دیگری را برای دفاع از خود به کار می برد: آرزو بر جوانان عیب نیست. 👇 🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚 @Sheroadab_alavi
📜 🖇ضرب المثل “دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید” کنایه از این است که هر کسی با دیدن هم فکر و هم سلیقه خود خوشحال شده و جذب او می شود. 🖇همه ما از پیدا کردن افرادی که شبیه خود مان رفتار می کنند حس خوبی پیدا می کنیم و علاقه مند به ایجاد دوستی با این گونه اشخاص هستیم، 🖇زیرا اشتراکات اخلاقی و رفتاری باعث ایجاد ارتباط نزدیک تر و صمیمی تر بین انسان ها می شود. 🖇انسان ها تفاوت ها و شباهت های زیادی با یک دیگر دارند، ممکن است فردی شباهت کمتری از نظر رفتار و سلیقه با نزدیک ترین بستگان خود داشته باشد و همین موضوع باعث منزوی شدن او شود اما فرد غریبه ای باشد که از نظر اخلاقی و رفتاری شبیه این شخص باشد بدون شک این دو فرد با دیدن یک دیگر می توانند ارتباط خوبی با هم برقرار کنند و برای سال ها کنار هم بمانند 👇 🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚 @Sheroadab_alavi
📚 ضرب المثل "اگه برای من آب نداره‌ برای تو که نان داره" 🔸 معنی و کاربرد: کسی که در انجام کاری که برایش سود دارد بهانه تراشی کند می گویند چرا این کار را نمی کنی ؟ اگر برای من آب ندارد برای تو که نان دارد. این ضرب المثل در مورد افرادی به كار می‌رود كه می‌دانند كارشان برای صاحبكار سودی ندارد اما برای خودشان دستمزد دارد. 🔸 داستان: 🌿 محمد شاه قاجار، صدراعظمی به اسم حاج میرزا آقاسی داشت که مرد بسیار فعال و زرنگی بود و در دوران خدمتش، چاه و قنات های متعددی را ایجاد کرد. میرزا آقاسی، گاهی اوقات به دیدن چاه کن‌ها می‌رفت و با آن‌ها درد و دل می‌کرد و روش بهتر قنات کندن را به آن‌ها آموزش می‌داد. 🌿 در یکی از روزهای گرم تابستان، میرزاآقاسی برای بازدید از چاهی به بیابان می‌رود تا اوضاع آن را از نظر حجم و عمق بررسی کند. هنگامی که به آن قنات می‌رسد با مُقنی سلام و احوال پرسی می‌کند و از او می‌خواهد شرحی مختصری از مقدار آب این چاه به او بدهد. مقنی به حاج میرزا آقاسی می‌گوید: "ما تلاش زیادی برای رسیدن به آب انجام دادیم، اما متاسفانه هنوز به آب دست پیدا نکردیم و اگر راستش را بخواهید امیدی به این چاه نداریم." میرزا آقاسی به مقنی لبخندی می‌زند و به او می‌گوید: "ناامید نشوید و به تلاشتان ادامه دهید." سپس از چاه ‌کن خداحافظی کرده و به شهر برمی گردد. 🌿 مدتی از دیدار میرزا آقاسی گذشت و او مجددا به بیابان رفت تا از نزدیک نظاره‌گر پیشرفت و تلاش مقنی باشد. زمانی که نزدیک آن چاه شد از مقنی سوال کرد: "آیا به آب دست پیدا کردید؟" مقنی پاسخ داد: "قبلا هم توضیح دادم که حفر این چاه بی‌فایده است و من مطمئنم از این چاه به آب نمی رسیم." میرزا آقاسی که سخنان مقنی را شنید سکوت کرد و به خانه برگشت. 🌿 چند روزی گذشت و میرزا آقاسی برای سومین بار به بیابان رفت و هنگامی که مقنی را دید از او پرسید که اوضاع چاه در چه حال است؟ چاه‌کن پاسخ داد: "قربان چرا شما نمی‌خواهید قبول کنید که کندن این چاه بی‌فایده است و ما فقط وقتمان را هدر می‌دهیم." میرزا آقاسی از صحبت‌های مرد مقنی بسیار عصبانی شد و با صدای بلند گفت: "ای نادان؛ تو چکار به این داری که این چاه برای ما آب دارد یا نه؟! اگر برای من آب ندارد برای تو نان که دارد!" 🌿 مرد چاه‌کن به فکر فرو رفت و به صدراعظم گفت: "قربان حق با شما است." از آن دوران تا به امروز این ضرب المثل در زبان فارسی به کار می رود.
✍️داستان ضرب المثل شکم را پهنش کنی دشت است، جمعش کنی مشت است روزی بود روزگاری بود. روزگار اسکندر بود. کار لشگر کشی و جنگ اسکندر پیش رفت و پیش رفت تا به چین رسید. امابر خلاف انتظار او نه لشگری در برابرش مقاومت کرد و نه سپاه و فرمانده ای به جنگش آمد. خاقان چین که فرمانده بزرگ مردم چین بود،دستور داد اسکندر ولشگریانش را با احترام به پایتخت چین ببرند. اسکندر و سربازانش خوشحال بودند که بدون جنگ وخونریزی چین را هم فتح کرده اند،اما نمی دانستند که در پشت پرده حکایت هایی است... وقتی اسکندر به پایتخت چین رسید،خاقان چین به استقبالش رفت واو را با عزت واحترام وارد قصر کرد. شب خاقان چین مهمانی بزرگی راه انداخت وهمه ی بزرگان چین را به آن مهمانی دعوت کرد. از اسکندر و فرماندهان سپاه او هم خواست که در آن مهمانی شرکت کنند.مهمانان که آمدند وجمع شدند،بساط شام چیده شد.جلوی هرکدام از مهمانان ظرف سرپوشیده ای بودکه غذای خوشمزه ای در ان گذاشته بودند.وقت خوردن شام شد.همه ی مهمانان سرپوش های غذا را برداشتند و مشغول خوردن غذا شدند.اسکندر وفرماندهان او هم سرپوش های ظرف خود را برداشتند،اما در ظرف آنها غذا نبود تعجب کردند. در ظرف غذای آنها به جای غذا،طلا وجواهرات گران قیمت گذاشته بودند.اسکندر با دیدن طلاها وجواهرات شگفت زده شد و روکرد به خاقان چین و با خنده گفت:متشکرم که به من و فرماندهانم احترام گذاشتید و این جواهرات گران بها را به ما هدیه دادید اما من انتظار داشتم که مثل بقیه برای ما هم شام بیاورند،دلیل این کارتان چیست؟ خاقان چین با آرامش جواب اسکندر را داد و گفت:من فکر می کردم که اسکندر وفرماندهانش به جای غذا طلا وجواهرات می خوردند،به همین دلیل برای شما چنین چیز هایی را به عنوان شام گذاشته ام. اسکندر کمی ناراحت شد و گفت: این چه حرفی است که می زنی.تا حالا چه کسی به جای غذا طلا وجاهرات خورده است؟ خاقان چین گفت:اگر طلا وجواهرات نمی خورید،این همه کشور گشایی وجنگ وخونریزی برای چیست؟ اگر پادشاه یک کشور کوچک هم باشید،بهترین غذاها را می توانید بخورید. شکم را پهن کنی از دشت هم بزرگتر است وجمعش کنی اندازه ی یک مشت است. از آن به بعد برای این که بگویند برای یک لقمه غذا نباید به درو دیوار زد و با قناعت هم میشود زندگی کرد،این مثل را به زبان می آورند. ✍️شکم را پهنش کنی دشت است جمعش کنی مشت است
✏️ 《چراغ هیچکس تا صبح نمی‌سوزه》 این ضرب‌المثل اشاره به این دارد که هیچ چیزی در دنیا دائمی نبوده و بالاخره روزی به پایان می‌رسد. این عبارت در مواردی به کار می‌رود که از طرف شخصی عملی ستمگرانه صورت بگیرد و یا حقی ضایع شود، حال چه مالی و چه زبانی و چه به شکل دیگری، و کسی که حقش پایمال شده نتواند حقش را گرفته و یا تلافی کند. هر گاه به هر دلیلی ناامیدی از کار دنیا و افراد دنیادار به کسی دست دهد از این عبارت برای امیدوار کردن وی استفاده می‌شود. در دوران قدیم خانه‌ها با چراغ‌هایی روشن می‌شد که سوخت این چراغ ها یا نفت بود یا چربی حاصل از حیوانات. چون این سوخت خیلی در دسترس بیشتر افراد نبود برای صرفه‌جویی هنگام خواب آن را خاموش می‌کردند. گاهی هم خانواده‌های فقیرتر به علت کمبود سوخت مجبور بودند زود چراغ را خاموش کنند و بخوابند. بعضی‌ها که وضع مالیشان بهتر بود و توانایی ذخیره سوخت داشتند، بیشتر بیدار می‌ماندند و حتی متمولانی بودند که چراغ را بعد از خوابیدن هم روشن می‌گذاشتند. اما این چراغ‌ها مخزن سوخت محدودی داشتند و بالاخره سوختشان به صبح نرسیده تمام می‌شد و خاموش می‌شدند و به صبح نمی‌رسیدند. . 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
در گذشته که وسایل گرمایشی مدرن وجود نداشت مردم از هیزم و زغال برای گرم کردن خود در فصول سرد سال استفاده می کردند. هیزم برای آنکه خوب بسوزد و دود نکند باید حتماً خشک باشد، به این منظور سرشاخه های درختان بریده می شد و مدتی در فضای باز قرار می گرفت تا به صورت خشک درآید. تهیه هیزم خشک کار زمانبری بود به این منظور هیزم فروشان برای آنکه سود بیشتری عایدشان شود، "هیزم های تر" را قاطی هیزم های خشک به مشتریان از همه جا بی خبر می فروختند. "هیزم تر" به راحتی و به محض قطع درختان مهیا می شود، اما نه خوب می سوزد و نه گرمای مناسبی می دهد در نتیجه وقتی مشتری هیزم تر را به خانه می برد و متوجه می شد که کلاه بر سرش گذاشته شده در دل به هیزم فروش دشنام می داد و او را نفرین می کرد. "هیزم تر به کسی فروختن" کنایه است از اینکه کسی بدون هیچ علتی در مقام ناسازگاری و دشمنی با شخص یا اشخاصی برآید و در مقابل این رفتار غیر منطقی شخص به او گفته می شود :"بهت هیزم تر نفروختیم که این طور با ما رفتار می کنی!" ‌‌‌‌‌ 🍃🍃🌸