ای آينه سرگرم تماشای كه بودی؟
بسيار معطر شدهای!
جای كه بودی؟
من ماتِ پریشانیِ روز و شبِ خویشم
تو خیره به آرامش زیبای که بودی؟
#عبدالجبار_کاکایی
تصنیف سالارعقیلی.mp3
1.59M
جوانی،بهارِ هنر پروریست
سرآغازِ تحصیل و دانشوریست
بیاموز فرهنگ فرزانگی
رها شو از آسایشِ خانگی
در آموختن سعیِ بسیار کن
به میدان درآ پُرتوان کار کن
در آموختن سعیِ بسیار کن
به میدان درآ ، پُرتوان کار کن
♫♫♫♫♫♫♫♫♫♫♫♫
از این دشت بی حاصل و بی پناه
پناه
مهارت تو را میرساند به راه
به راه
چو رود روان هر که دل بسته است
به دریایِ علمی که پیوسته است
بیاموزَد از خلق فن و هنر
به دانش برآرد ز دریا گُهر
به دانش برآرد ز دریا گُهر
تو کارآفرینی کن و سروری
بیاموز آیین دانشوری
تعهد،تخصص،مهارت،تلاش
به دست آر و فرمان بَر خویش باش
نخواهد رسیدن به گرد تو کس
هنر نزد ایرانیان است و بس
هنر نزد ایرانیان است و بس
هنر نزد ایرانیان است و بس
#تصنیف
#سالار_عقیلی
#شعر
#عبدالجبار_کاکایی
اگرچه دست و دلی سخت ناتوان دارم
تو را نمیدهم از دست، تا توان دارم
سری به مستی نیلوفران صحرایی
دلی به روشنی باغ ارغوان دارم
اگرچه مردهای، ای عشق! نعش نامت را
هنوز هم که هنوز است بر زبان دارم
چراغ یاد تو را در کجا بیاویزم
کز این کبود نفس گیر در امان دارم؟
میان سینه من آتشی است چون فانوس
اگرچه خواستم این شعله را نهان دارم
#عبدالجبار_کاکایی
فانوس سرگردان این شهرم ولی افسوس
جانم برآمد از دهان و آفتابم نیست
تا شب هراسانم غرورم هست و شورم نه
تا صبح بیدارم
خیالم هست و خوابم نیست
#عبدالجبار_کاکایی
🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi
کجا جدا شوم از تو که بعد از آن تو نباشی
کسی که داده مرا از خودم امان، تو نباشی
کجای زندگیم دست می دهد که به تلخی
گریزم از تو وآغوش مهربان، تو نباشی
کجای گریه بخندم، کجای خنده بگریم
که پشت گریه و لبخند، توامان تو نباشی
کدام قصه بسازم که بی تو رنگ نبازد
کدام شعر بخوانم که در دهان تو نباشی
به رغم عشق من و تو، سپاه بد دلی و شک
هزار جهد بکردند در جهان، تو نباشی
تو را اگر چه نمی یابمت ، هنوز برآنم
که در مکان تو نگنجی که در زمان تو نباشی
هزار چشم تو از هر کجاست خیره به سویم
کجا نگاه کنم من که این و آن تو نباشی
#عبدالجبار_کاکایی
🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi
چند سالیست که تکلیف دلم روشن نیست
جا به اندازهی تنهایی من در من نیست
چشم میدوزم در چشم رفیقانی که
عشق در باورشان قدّ سر سوزن نیست
دست برداشتم از عشق، که هر دستِ سلام
لمسِ آرامشِ سردیست که در آهن نیست
حس بیقاعدهی عقل و جنون با من بود
درک این حالِ بههمریخته تقریباً نیست
سالها بود از این فاصله میترسیدم
که به کوتاهی دلکندن و دلبستن نیست
رفتم از دست و به آغوش خودم برگشتم
جا به اندازهی تنهایی من در من نیست...
#عبدالجبار_کاکایی
این روزها به هرچه گذشتم کبود بود
هر سایهای که دست تکان داد، دود بود
این روزها ادامهی نان و پنیر و چای
اخبار منفجر شدهی صبح زود بود
جز مرگ پشت مرگ خبرهای تازه نیست
محبوب من چقدر جهان بیوجود بود!
ما همچنان به سایهای از عشق دلخوشیم
عشقی که زخم و زندگیاش تار و پود بود
پلکی زدیم و وقت خداحافظی رسید
ساعت برای با تو نشستن حسود بود
دنیا نخواست؟ یا من و تو کم گذاشتیم؟
با من بگو قرار من اینها نبود! بود؟!
#عبدالجبار_کاکایی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓
@Sheroadab_alavi
┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
پلکی زدیم و وقت خداحافظی رسید
ساعت برای با تو نشستن حسود بود
دنیا نخواست یا منو تو کم گذاشتیم
با من بگو قرار من این ها نبود! بود!؟
#عبدالجبار_کاکایی
ܭߊࡅ߭ߊܠܙ_ܩߊ_ܝߊ_ܢ̣ܘ_ߊܢܚ݅ࡅ߳ܝߊܭ_ܢ̣ܭَܥ̇ߊܝࡅ࡙ܥ❣↶
╭━━⊰•❀🦋🌤️📙❀•⊱━━╮
@Sheroadab_alavi
╰━━⊰•❀⏳🌤️🕯❀•⊱━━╯