مه همه جا را گرفته،
به سختی میتوان برف روی کوهها را دید.
آب دریاچه آرام تر از هر زمانی،
به آسمان مهگرفته زل زده است.
همه جا انگار یخ بسته.
انگشت هایم را به کندی حرکت میدهم و مینویسم؛
دلتنگم... دلتنگ آغوش گرمی که سالهاست
از آرامشش
به اینجا کوچانده شده ام.
آرزوی وصل دوباره اش مجنون ترم میکند.
میدانم باید این آرزو بزرگ شود
و قوی.
عاقل شود و عاشق.
همهجا سرد است؛ مه تمام فضا را پر کرده،
اما اینجا
درون قلبم ، آتشی میگدازد...
#من_الغریب_الی_الحبیب
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور