تو مثل قوم صهیونی که با آن چشم زیتونی
به اشغالت درآوردی دلِ من، این فلسطین را
غزلهایی که بر رویت اثر گفتی ندارد را
برای ماه میخواندم نظر میکرد پایین را
#کاظم_بهمنی
مثل یک غنچه
که از چیده شدن می ترسد ،
خیره بودم به تو و
جرات لبخند نبود ...!
#کاظم_بهمنی
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را
منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد
غزل و عاطفه و روح هنرمندش را
از رقیبان کمین کرده عقب می ماند
هر که تبلیغ کند خوبی دلبندش را
مثل آن خواب بعید است ببیند دیگر
هر که تعریف کند خواب خوشایندش را
مادرم بعد تو هی حال مرا می پرسد
مادرم تاب ندارد غم فرزندش را
عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به تو
به تو اصرار نکرده است فرایندش را
قلب من موقع اهدا به تو ایراد نداشت
مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را
حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید
بفرستند رفیقان به تو این بندش را
منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر
لای موهای تو گم کرد خداوندش را
#کاظم_بهمنی
آتشی بودی و هر وقت تو را میدیدم،
مثل اسپند، دلم جای خودش بند نبود...!!
#کاظم_بهمنی
با لبی که کاربرد اصلیش بوسیدن است
چای می نوشيد و قلب استکان می ایستاد...!
#کاظم_بهمنی
#امام_زمان #مناجات_امام_زمان #آدینه
از تو يک عمر شنيديم و نديديم تو را
به وصالت نرسيديم و نديديم تو را
روزي ما فقرا شربت وصل تو نبود
زهر هجر تو چشيديم و نديديم تو را
شايد ايام کهن سالي ما جلوه کني
در جواني که دويديم و نديديم تو را
چه قدَر چلّه نشستيم و عزادار شديم
چه قدَر شمع خريديم و نديديم تو را
گاهي اندازه ي يک پرده فقط فاصله بود
پرده را نيز کشيديم و نديديم تو را
سعي کرديم شبي خواب ببينيم تو را
سحر از خواب پريديم و نديديم تو را
مدتي در پي تو رند و نظر باز شديم
همه را غير تو ديديم و نديديم تو را
فکر کرديم که مشکل سر دلبستگي است
از همه جز تو بريديم و نديديم تو را
لا اقل کاش دم خيمه ي تو جان بدهيم
تا بگوييم : رسيديم و نديديم تو را
🔸شاعر:
#کاظم_بهمنی
_________________
رسیده سنّ حضورت به سنّ نوح، اما
شمار مردم کشتی "نکرده تغییری"
#کاظم_بهمنی
🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi
شرمیست در نگاه ِ من؛ اما هراس نه
کمصحبتم میان شما، کم حواس نه!
چیزے شنیدهام که مهم نیست رفتنت
درخواست میکنم نروی، التماس نه!
از بیستارگیست دلم آسمانے است
من عابری«فلک»زدهام، آس و پاس نه
من میروم، تو باز میآیی، مسیر ِ ما
با هم موازے است ولیکن مماس نه
پیچیده روزگار ِتو ، از دور واضح است ا
از عشق خسته مے شوے اما خلاص نه...!
#کاظم_بهمنی
🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi
درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند
معنی کور شدن را گره ها می فهمند
سخت بالا بروي، ساده بیایی پایین
قصه ی تلخ مرا سرسره ها می فهمند
یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن
چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند
آنچه از رفتنت آمد به سرم را، فردا
مردم از خواندنِ این تذکره ها می فهمند
نه، نفهمید کسی منزلت شمس مرا
قرن ها بعد در آن کنگره ها می فهمند
#کاظم_بهمنی
🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi
صبر در راه تو حلواهای ما را غوره کرد
دلخوشیها را هراس رفتنت دلشوره کرد
#کاظم_بهمنی
پشت رُل ساعت حدوداً پنج شاید پنج و نیم
داشتم یک عصر برمی گشتم از عبدالعظیم
ازهمان بن بستِ باران خورده پیچیدم به چپ
از کنارت رد شدم آرام ، گفتی: مستقیم!
زل زدی در آینه اما مرا نشناختی
این منم که روزگارم کرده با پیری گریم
رادیو را باز کردم تا سکوتم نشکند
رادیو روشن شد و شد بیشتر وضعم وخیم
بختِ بد برنامه موضوعش تغزل بود وعشق
گفت مجری بعدِ " بسم الله الرحمن الرحیم" :
یک غزل می خوانم از یک شاعر خوب و جوان
خواند تا این بیت که من گفته بودم آن قدیم:
"سعی من در سر به زیری بی گمان بی فایده ست
تا تو بوی زلفها را می فرستی با نسیم"
شیشه را پایین کشیدی رِند بودی از نخست
زیر لب گفتی خوشم می آید از شعر فخیم
موج را تغییر دادم این میان گفتی به طنز:
"با تشکر از شما راننده ی خوب و فهیم"
گفتم آخر شعر تلخی بود ،با یک پوزخند
گفتی اصلا شعر می فهمید!؟ گفتم: بگذریم
#کاظم_بهمنی
آه من دیشب به تنگ آمد، دوید از سینهام
داشت میآمد بسوزاند تو را... نگذاشتم !
#کاظم_بهمنی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇
🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi
من به بعضی چهره ها چون زود عادت می کنم
پـیـششـان سـر بـر نمی آرم ، رعایت می کنم
همچـنـانکـه بـرگ خـشـکـیده نمـاند بـر درخـت
مـایـه ی رنـج تـو بـاشـم رفـع زحمـت می کنم
این دهـــــان بـاز و چـشم بی تحرک را ببخش
آنـقــدر جــذابـیـت داری کـه حـیـرت می کـنـم
کـم اگـر با دوسـتـانم می نشینم جـرم تـوست
هر کسی را دوست دارم در تـو رؤیـت می کنم
فکر کردی چیست مـوزون می کند شعـر مـرا؟
در قــدم بـرداشــتـن هـای ِ تـو دقـت می کـنم
یـک ســلامـم را اگـر پـاسـخ بـگـویی مـی روم
لـذتـش را بـا تـمـام شـهــر قـسـمـت می کنم
ترک ِ افـیـونی شبیه تو اگـر چه مشـکـل اسـت
روی دوش دیــگـــران یـک روز تـرکـت می کـنـم
تـوی دنـیـا هـم نـشـد بـرزخ کـه پـیـدا کـردمـت
می نـشیـنم تـا قـیامـت بـا تـو صحبت می کنم
#کاظم_بهمنی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇
🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi
هرکه را دور کنی دُور و برت میآید
از محبت چه بلا ها به سرت میآید
تا که در دسترسی از تو همه بی خبرند
تا کمی دور شوی هی خبرت میآید
منِ آشفته به پای تو میافتم اما
مویِ آشفته فقط تا کمرت میآید
روز محشر هم اگر سوی جهنم بروی
یک نفر ضجهزنان پشت سرت میآید...
#کاظم_بهمنی
🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi
پِی به رازِ سفرم بُرد و چنان ابر گریست
دید باز آمدنی در پیِ این رفتن نیست
همه گفتند "نرو" دیدم و نشنیدمِ شان
مثلِ این بود به یک رود بگویند: "بِایست!"
#کاظم_بهمنی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇
🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi
دهخدا تجربهی عشق ندارد، ورنه
معنی مرگ و جدایی به یقین هر دو یکیست!
#کاظم_بهمنی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇
🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi
در مجلس ترحیمم اگر تار و دف آورد
یا جای گلایل سر قبرم علف آورد
منعش نکنید این جگر آزردهی طناز
یک عمر به این شیوه دلم را به کف آورد....
#کاظم_بهمنی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇
🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi
سازگاری با رفیقان ظاهرا کار تو نیست
از وفا و مهربانی دم مزن، کار تو نیست
تو شریک دزد بودی و رفیق قافله
غارتم کردی ولی گفتی به من: کار تو نیست
پیش از آنی که بخواهی از کنارت می روم
تا بدانی عذر ِ ما را خواستن، کار تو نیست
ناز کم کن، عشوه بس کن، اشتباهی آمدی
دلبری از ما جوانان پیرزن ، کار تو نیست
لایق ِ تو خسرو بود و مایه دارانی چو او
شرط بندی با کسی چون کوهکن کار تونیست
شیر کی دیدی که با کفتارها دمخور شود؟
دور شو از من، نبرد تن به تن کار تو نیست
لب مطلب: «کار هر بز نیست خرمن کوفتن
گاو نر میخواهد و مرد کهن» کار تو نیست
#کاظم_بهمنی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇
🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi
••
.
🍃سینه ام این روزها بوی شقایق می دهد
داغ از نوعی که من دیدم ، تو را دق میدهد
#كاظم_بهمنى
.
•••
داشت در یک عصر پاییزی زمان می ایستاد
داشت باران در مسیر ِناودان می ایستاد
با لبی که کاربرد اصلی اش بوسیدن است؛
چای می نوشید و قلب استکان می ایستاد !
در وفاداری اگر با خلق می سنجیدمش
روی سکوی نخست این جهان می ایستاد …
یک شقایق بود بین خارها و سبزه ها
گاه اگر یک لحظه پیش دوستان می ایستاد
در حیاط خانه گلها محو عطرش می شدند
ابر، بالای سرش در آسمان می ایستاد!
موقع رفتن که می شد، من سلاحم گریه بود
هر زمان که دست می بردم بر آن، می ایستاد
موقع رفتن که می شد طاقت دوری نبود
جسممان می رفت اما روحمان می ایستاد
از حساب ِعمر کم کردیم خود را، بعدِ ما
ساعت آن کافه، یک شب در میان می ایستاد
قانعش کردند باید رفت؛ با صدها دلیل
باز با این حال می گفتم بمان، می ایستاد
»ساربان آهسته ران کارام جانم می رود»
نه چرا آهسته؟ باید ساربان می ایستاد!
باید از ما باز خوشبختی سفارش می گرفت
باید اصلا در همان کافه زمان می ایستاد
#كاظم_بهمني
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🌷💌💐━━━┓
@Sheroadab_alavi
┗━━━💐💌🌷━━━┛
هر چه من نقشه کشیدم به تو نزدیک شوم
کم نشد فاصله ، تقصیر تو هر چند نبود
#کاظم_بهمنی
💚🍃
رازداری کن و از من گِله در جمع مکن
باز بازیچه مشو، بارِ سفر جمع مکن
با حضور تو قرار است مرا زجر دهند
خویش را مایهی دلگرمی هر جمع مکن
به گناهی که نکردم، به کسی باج مده
آبرویی هم اگر هست بخر، جمع مکن
ترسم آسیب ببیند بدنت، دورِ خودت
این همه هرزهی آلوده نظر جمع مکن
آخرین شاخهی تو، سهم عقابی چو من است
روی آن چلچله و شانه بسر جمع مکن
تا برآمد نفسم، جمعِ هوادارت سوخت
روبروی منِ دیوانه، نفر جمع مکن...
#کاظم_بهمنی
شرمیست در نگاه ِ من؛ اما هراس نه
کمصحبتم میان شما، کم حواس نه!
چیزی شنیدهام که مهم نیست رفتنت
درخواست میکنم نروی، التماس نه!
از بیستارگیست دلم آسمانی است
من عابری«فلک»زدهام، آس و پاس نه
من میروم، تو باز میآیی، مسیر ِ ما
با هم موازی است ولیکن مماس نه
پیچیده روزگار ِتو ، از دور واضح است ا
از عشق خسته می شوی اما خلاص نه...!
#کاظم_بهمنی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓
@Sheroadab_alavi
┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛