eitaa logo
کانال ܢܚ݅ܫܝ‌ ܫܠࡐ‌ܨ
1.1هزار دنبال‌کننده
16هزار عکس
4.1هزار ویدیو
43 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♨️به نام نامی سر، بسمه‌ تعالی سر بلندمرتبه پیکر، بلندبالا سر فقط به تربت اعلات، سجده خواهم کرد که بنده‌ی تو نخواهد گذاشت، هرجا سر قسم به معنی لا یمکن الفرار از عشق که پر شده است جهان، از حسین سرتاسر نگاه کن به زمین! ما رأیت إلا تن به آسمان بنگر! ما رأیت إلا سر سری که گفت: «من از اشتیاق لبریزم به سرسرای خداوند می‌روم با سر هر آنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر.» سری که با خودش آورد بهترین‌ها را که یک به یک، همه بودن سروران را سر زهیر گفت: حسینا! بخواه از ما جان حبیب گفت: حبیبا! بگیر از ما سر سپس به معرکه عابس، " أجنّنی"گویان درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر بنازم " أم وهب" را، به پاره تن گفت برو به معرکه با سر ولی میا با سر خوشا به حال غلامش، به آرزوش رسید گذاشت آخر سر، روی پای مولا سر چنان که یک تن دیگر به آرزوش رسید به روی چادر زهرا گذاشت سقا، سر در این قصیده ولی آنکه حسن مطلع شد همان سری است که برده برای لیلا سر پسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد پر از علی شود آغوش دشت، سرتاسر امام غرق به خون بود و زیر لب میگفت: به پیشگاه تو آورده ام خدایا سر! میان خاک، کلام خدا مقطعه شد میان خاک؛ الف، لام، میم، طا، ها، سر حروف اطهر قرآن و نعل تازه‌ي اسب چه خوب شد که نبوده است بر بدن‌ها سر تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود به هرکه هرچه دلش خواست داد، حتی سر و جنگ تن به تنِ آفتاب و پیکر او ادامه داشت ، ادامه، سه روز ، اما سر، جدا شده است و سر از نیزه‌ها درآورده است جدا شده است و نیفتاده است از پا سر صدای آیه کهف و رقیم می‌آید بخوان! بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر بسوزد آن همه مسجد، بمیرد آن اسلام که آفتاب درآورد از کلیسا سر عقیله، غصه و درد و گلایه را به که گفت؟ به چوب، چوبه محمل، نه با زبان، با سر دلم هوای حرم کرده است می‌دانی دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر حمیدرضا برقعی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوردی زمین و حیثیت لشکرم شکست اصلی ترین ستون خیام حرم شکست فریاد های «انکسری» بی دلیل نیست در اوج درد تکیه گه آخرم شکست از ناله های «یا ولدی» در کنار تو معلوم شد که باز دل مادرم شکست درد مرا فقط پدرم درک می کند دیدم چگونه بال و پر جعفرم شکست ساق عمود در سر تو گیر کرده است نعره زنم که وای سر حیدرم شکست تو در میان علقمه از پا نشستی و در بین خیمه ها سپر خواهرم شکست وقتی عمود خیمه کشیدم سکینه گفت: دیدی غرور ساقی آب آورم شکست آن شب که سوخته ها همه دور زینب اند گوید عمو کجاست ببیند سرم شکست وقتی شتاب سیلی و مرکب یکی شدند هر جفت گوشواره، زیر معجرم شکست (قاسم نعمتی)
🏴 میان روضه‌ی سقا ، دلم یاد حسن افتاد که تابوت حسن بر پیکر سقا شباهت داشت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفته ساقی که قدح پر کند و برگردد عرش را غرق تحیر کند و برگردد
🏴 میان روضه‌ی سقا ، دلم یاد حسن افتاد که تابوت حسن بر پیکر سقا شباهت داشت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شراره می‌کشدم آتش از قلم در دست بگو چگونه توان بُرد سوی دفتر، دست؟ قلم که عود نبود، آخر این چه خاصیتی است که با نوشتن نامت شود معطر، دست؟ حدیث حُسن تو را نور می‌برد بر دوش شکوه نام تو را حور می‌برد بر دست چنین به آب زدن، امتحان غیرت بود وگرنه بود شما را به آب کوثر، دست چو دست بُرد به تیغ، آسمانیان گفتند: به ذوالفقار مگر برده است حیدر دست؟ برای آنکه بیفتد به کار یار، گره طناب شد فلک و دشت شد سراسر دست چو فتنه موج زد از هر کران و راهش بست شد اسب، کشتی و آن دشت، بَحر و لنگر دست بریده باد دو دستی که با امید امان به روز واقعه بردارد از برادر، دست فرشته گفت: بینداز دست و دوست بگیر چنین معامله‌ای داده است کمتر دست صنوبری تو و سروی، به دستْ حاجت نیست نزیبد آخر بر قامت صنوبر دست چو شیر، طعمه به دندان گرفت و دست افتاد به حمل طعمه نیاید به کار، دیگر دست گرفت تا که به دندان، ابوالفضایل مَشک به اتفاق به دندان گرفت لشکر، دست هوای ماندن و بردن به خیمه، آبِ زلال اگر نداشت، چه اندیشه داشت در سر، دست؟ مگر نیامدنِ دست از خجالت بود که تر نشد لب اطفال خیل و شد تر، دست به خون چو جعفر طیار بال و پر می‌زد شنیده بود: شود بال، روز محشر، دست حکایت تو به ام‌البنین که خواهد گفت؟ وزین حدیث، چه حالی دهد به مادر دست؟ به همدلی، همه‌کس دست می‌دهد اول فدای همت مردی که داد آخر، دست! در آن سموم خزان آن‌قدر عجیب نبود که از وجود گلی چون تو گشت پرپر، دست به پای‌بوس تو آیم به سر، به گوشۀ چشم جواز طوف و زیارت دهد مرا گر دست نه احتمال صبوری دهد پیاپی پای نه افتخار زیارت دهد مکرر دست ▪️▪️▪️؛ به حکم شاه دل ای خواجه، خشت جان بگذار ز پیک یار چه سر بازمی‌زنی هر دست؟ به دوست هرچه دهد، اهل دل نگیرد باز حریف عشق چنین می‌دهد به دلبر دست