ز عاشق حرف درد و داغ پرس، از دل چه می پرسی
حدیث راه بسیارست از منزل چه می پرسی؟
.
خدا داند دل آواره ما را چه پیش آمد
سرانجام نسیم از سر و پا در گل چه می پرسی؟
.
محیط قطره نتواند شدن چشم حباب من
ز من احوال این دریای بی ساحل چه می پرسی؟
.
حساب موج دریا را بیابانی چه می داند؟
صفات عشق را از مردم عاقل چه می پرسی؟
.
سپند از گرمی خاکستر پروانه می سوزد
ز روی آتشین شمع این محفل چه می پرسی؟
.
مبادا رحم کم فرصت مجال گفتگو یابد
گناه خویش ای بیدرد از قاتل چه می پرسی؟
.
تو کز خود یک قدم هرگز برون ننهاده ای صائب
سراغ کعبه مقصد ز اهل دل چه می پرسی؟
.
#صائب_تبريزى
💫زندگی
🌸شوق گلی رنگین است
💫روی سرشاخه ی امید
💫زندگی
🌸بارش عشق است
💫بر اندیشه ی ما
💫زندگی
🌸خاطره ی دوستی امروز است
💫مانده در تاقچه ی فرداها
💫صبحتون عالی
🌼شنبه تون شاد و پرخاطره
ابراهیم ادهم_رساله قشیریه.mp3
252.4K
ابراهیم ادهم را به دعوتی خواندند چون بنشست، مردمان غیبت کردن آغازیدند.
ابراهیم گفت:نزدیک ما گوشت از پس نان می خورند و شما نخست گوشت می خورید .
اشارت او به سخن خدای تعالی بود که غیبت را به خوردن گوشت برادر مرده مشابه خواند.
#رساله_قشیریه
#به_روایت_استاد_ساعد_باقری
کام دلم ز وصل تو حاصل نمی شود
گیرم که شد دگر دل من دل نمیشود
دیوانه ای که مزه دیوانگی چشید
با صد هزار سلسله عاقل نمیشود.
اجرا نشد میان بشر گر مرام ما
آجل شود اگرچه به عاجل نمیشود
حق گو خورد شکست ز یک دسته بی شرف
حق است و حق به مغلطه باطل نمیشود
زور و فشار و سختی و تهدید و گیر و دار
با این طریق حل مسائل نمیشود
تکفیر و ارتجاع و خرافات و های هوی
از این طریق طی مراحل نمیشود
مجلس مقام مردم ناپاک دل مخواه
کاین جای پاک جای اراذل نمیشود
یک ملک بی عقیده و یک شهر چاپلوس
یارب بلا برای چه نازل نمیشود
نازم به عزم ثابت چون کوه فرخی
کز باد سهمگین متزلزل نمیشود
#فرخی_یزدی
تا به کی ...
صبر و صبوری؟
تا چه وقتی انتظار؟
من دلـ💔ـی آشفته دارم ...
نام من ایوب نیست...
#شعر_مهدوی
#امام_زمان عج
انگار چشمم قصدِ خوابیدن ندارد
کابوسِ تنها بودنم دیدن ندارد
دل میزند هر شب به دریای نگاهم
ابری که دیگر نای باریدن ندارد
باید شبیه برگها ترسم بریزد
پاییزِ عاشقکش که ترسیدن ندارد
آنقدر خوبم؛ حالم از خوبی گذشته !
حالِ فراموشان که پرسیدن ندارد
دینِ مرا با اهلِ دنیایش عوض کرد
دیگر بتِ مَردم پرستیدن ندارد
آدم به آدم میرسد؛ اما نه انگار
این چرخِ گردون حالِ چرخیدن ندارد
دستانِ من بالاست، پیشِ لشکرِ مرگ
سربازِ زخمی نای جنگیدن ندارد
#رضا_قاسمی