🌹
نیایش صبحگاهی🍁🍂
🍁ای خدای مهربان ؛
به من دلی عطا کن که
مشتاق نزدیکی به تو باشد.
و زبانی که صادق ترین سخنانش
به سوی تو بالا رود.
و دیده حقیقت بینی که
به درگاه تو تقرب جوید....
🍁خداوندا...
آنکه به تو معروف شد
هرگز مجهول و بی نام نشود
و هر که به تو پناه آورد هرگز خوار نگردد.
و هر که تو به او توجه کنی
هرگز بنده دیگری جز تو نشود.
🍁بارالها...
هر که به تو راه یافت روشن شد
و هر که به تو پناه آورد پناه یافت .
من به درگاه تو پناه آورده ام .
🍁پس تو ای مهربانم....
نیت نیک مرا به رحمت و محبت خود
ناامید مساز و از فروغ محبت و
عنایتت مرا بهره مند فرما ..
🍁 آمیـن
سلام به امام مهربانیها(۱)
نوشتم باز هم پیش تو شعرِ بیپناهی را
مقفا کرده ام تصویرهای "یاالهی" را
رمیده آهویی از بند صیاد و یقین دارد
مداوا میکند چشمِ تو دردِ بیپناهی را
تمنا می کنم از خشکی ساحل ببر دیگر
به دریای پر از مهرِ خودت این بچه ماهی را
تو نور مطلقی؛ خورشید عشقی؛ یک نفر اینجا
برایت ارمغان آورده کلی روسیاهی را
گدا در بین دربانانِ تو، یا ایهاالسلطان!
تماشا میکند در صحن هایت لطفِ شاهی را
دلیلم باش؛ سرگردان و حیران و پریشانم
نشان ده مقصدِ جامانده ی بین دوراهی را
کبوترهای این وادی! زمانِ دانه برچیدن
بیاد آرید گاهی هم کبوترهای چاهی را
کنار کوهی از حسرت میان هق هق عاکف
دوباره شاعری تر کرده کاغذهای کاهی را(۲)
#محمدعلی_عرب_نژاد_عاکف
📚 #حکایتیبسیارزیباوخواندنی
روزی مبلغی جوان، هیزم شکنی را در حال کار در جنگل می بیند و با فهمیدن اینکه هیزم شکن در تمام عمر خود حتی اسمی از عیسی نشنیده است، با خود می گوید:
«عجب فرصتی است برای به دین آوردن این مرد!»
در اثنایی که هیزم شکن تمام روز به طور یکنواخت مشغول تکه کردن هیزم و حمل آنها با گاری بود، مبلغ جوان یک ریز صحبت می کرد، عاقبت از صحبت کردن باز می ایستد و می پرسد: «خب، حالا حاضری دین عیسی مسیح را بپذیری؟»
هیزم شکن پاسخ می دهد: «نمی دانم شما تمام روز درباره عیسی مسیح و اینکه وی در همه مشکلات زندگی به یاری ما خواهد شتافت، حرف زدید، اما خود شما هیچ کمکی به من نکردید.»
حکایت خیلی از آدماست که فقط بلدند خوب حرف بزنند!
یک پنجره فولاد، دلم تنگ تو آقاست
ای کاش
که زوار خراسان تو بودم...
⚫️ شهادت هشتمین اختر آسمان امامت حضرت امام رضا (ع) تسلیت باد.
🥀آن زمان...
ثامن غریب وُ
🥀این زمان
قائم غریب...
😔شیعیان در غفلت و
💔ُ بر لب، همه أمَّن یُجیب
🕊اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج🕊
حلول مـاه
ربیعالاول مبارک باد
بهار ماه ها، ربیع الاول است؛
چرا که آثار رحمت الهی
و ذخایر برکات خداوندی
در این ماه پدیدار می شود
و انوار جمال الهی
بر زمین وزمینیان می تابد.
🌺🌺🌺🌹🌹🌹
هدایت شده از
🍂🍂🍂
پرنده ،پرواز را بخاطر بسپار ...
منم خیال پرواز داشتم ...
همچون دوران کودکی ...
شاد و سرمست بودم ازاین پرواز ...
بال پرواز نداشتم ...
ولی بودن خود بال ...
صدای خنده هاشون ...
خنده می آورد بر لبان این من خسته ...
میگرفتم بال پرواز ...
چه باشکوه و زیبا بود ...
دنیای قشنگ کودکی ...
پرنده ...
بال پرواز از دست دادم ...
باز هم خیال پرواز ...
ولی افسوس ...
هر دو بال م نیست ...
هر کدامش در پی طوفانی ...
هر کدامش از پی طوفانی ...
ومرا چه به اوج پرواز ...
خیال پرواز هم نمیکنم ...
تا میکنم ،میگذارم لای خاطرات گم شده ام ...
خاطرم نیست مادر ...
خاطرم نیست پدر ...
من گم شدم در این طوفان ...
من خود خاطره بودم در این فراسوی...
پرنده ...
اوج پرواز را بخاطر بسپار ...
روزی گم خواهی شد ...
در میان این اوج پرواز ...
وفقط یک اسم ...
شاید هم فقط یک پر ...
شاید هم یک لبخند ...
بر لبان دختر غمگین ...
جاری شود از دیدن تو ...
وبگویم در آخر ...
بودین خود پرواز ...
بودین خود بال ...
هستین خود خاطره ...
ومن گم شدم در این خاطره ...
اغراق نگفتم ...
مادر ...
پدر ...
🌸🌸🌸
تقدیم به مادران و پدران سفر کرده
🍂🍂🍂
لیلا اسربار
🕯✨🕯✨🕯✨
✨
🕯
خدایا؛
هرگاه دلم رفت تا محبّت کسی را بگیرد
تو او را خراب کردی
خدایا به هرکه و هرچه دل بستم
تو دلم را شکستی
عشق هر کسی را در دل گرفتم
تو قرار از من گرفتی
هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم؛
یا در سایه ی امیدی و به خاطر آرزویی؛
برای دلم امنیتی به وجود آورم،
تو یکباره همه را برهم زدی ودر طوفان های وحشتزای حوادث رهایم کردی
تا
هیچ آرزویی در دل نپرورم و هیچ خیری نداشته باشم
و هیچ وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم ...
تو اینچنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم
و به جز تو آرزویی نداشته باشم
و جز تو به چیزی یا به کسی امید نبندم
#مصطفی_چمران
مشکی از تن به درآرید ربیع آمده است
خم ابرو بگشایید ربیع آمده است
مژده ای،ختم رسل داد که:آید به بهشت
هر که بر من خبر آرد که ربیع آمده است
حلول ماه ربیع الاول بر شما خوبان مبارک باشه🌸😍🌺
🌼 بسم الله الرحمن الرحیم 🌼
🌸مهربان خدای من
🍁هر روز تو را شاکرم
🌺برای شب هایی که
🍁به صبح می رسانم
🌼گرچه آینده پنهان است
🍁اما چون تو کنارمی آرامم
الهی به امید لطف تو💐
🌸
«8آبان1386»
قيصر امين پور، شاعر و نويسنده نامدار معاصر کشورمان، جان به جان آفرين تسليم کرد.
در سال 1367، وي تدريس در دانشگاه را آغاز کرد و در سال 1368 نيز، موفق شد جايزه موسوم به «مرغ آمين بلورين» را کسب کند.
روحش شاد و یادش گرامی
اون روزی که یاد گرفتی از کسی انتظار چیزی رو نداشته باشی یه قدم به بلوغ فکری نزدیکتر شدی و البته چندین قدم هم به آرامش.....
ای درخت آشنا
شاخه های خویش را
ناگهان کجا جا گذاشتی؟
یا به قول خواهرم فروغ:
«دستهای خویش را
در کدام باغچه
عاشقانه کاشتی؟!»
این قرارداد
تا ابد میان ما
برقرار باد :
چشمهای من به جای دستهای تو...!
من به دست تو آب می دهم
تو به چشم من آبرو بده
من به چشمهای بی قرار تو
قول میدهم:
ریشه های ما به آب
شاخه های ما به آفتاب می رسد
ما دوباره سبز می شویم!
#قیصر_امین_پور🕊🥀
امروزیازدهمین سالگرد درگذشت قیصر شعر فارسی است؛ شاعری که از جنوب آمد و در قلب شعر فارسی نشست. قیصر امینپور از جمله شاعرانیست که آوازهی شخصیتش همراه با شعرش در تاریخ ادبیات فارسی جاودانه خواهد ماند.
#روحش شاد و یادش #گرامی🙏
هیچوقت بابت عشقهایی که نثار دیگران کردهاید
و بعدها به این نتیجه رسیدهاید
ذره ای برای عشق شما
ارزش قائل نبودهاند،
افسوس نخورید.
شما آن چیزی را که باید به زندگی ببخشید، بخشیدید.
و چه چیزی زیباتر از عشق...
هر رنج دوست داشتن،
صیقلیست بر روح...
و با هر تمرین دوست داشتن، روح تو زلالتر میشود...
شل سیلور استاین
🌻️
ماجرای ﺧﺎﮐﺴﭙﺎﺭﯼ حضرت حافظ
ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺣﺎﻓﻆ از دنیا میرود ﺑﺮﺧﯽ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺑﺎﺯار ﺑﻪ ﻓﺘﻮﺍﯼ ﻣﻔﺘﯽ ﺷﻬﺮ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ میریزند ﻭ ﻣﺎﻧﻊ ﺩﻓﻦ ﺟﺴﺪ ﺷﺎﻋﺮ ﺩﺭ ﻣﺼﻼﯼ ﺷﻬﺮ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ، به این ﺩﻟﯿﻞ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺷﺮﺍﺏﺧﻮﺍﺭ ﻭ ﺑﯽﺩﯾﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺤﻞ ﺩﻓﻦ ﺷﻮﺩ.
ﻓﺮﻫﯿﺨﺘﮕﺎﻥ ﻭ ﺍﻧﺪﯾﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﺷﻬﺮ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ برمیخیزند. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﮕﻮ ﻣﮕﻮ ﻭ ﺟﺮ ﻭ ﺑﺤﺚ ﺯﯾﺎﺩ، ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﯿﺎﻥ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ میدهد ﮐﻪ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻓﺎﻝ ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺁﻣﺪ ﺑﺪﺍﻥ ﻋﻤﻞ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ.
ﮐﺘﺎﺏ ﺷﻌﺮ ﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﮐﻮﺩﮐﯽ میدهند
ﻭ ﺍﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ میکند ﻭ ﺍﯾﻦ ﻏﺰﻝ ﻧﻤﺎﯾﺎﻥ میشود:
ﻋﯿﺐ ﺭﻧﺪﺍﻥ ﻣﮑﻦ ﺍﯼ ﺯﺍﻫﺪ ﭘﺎﮐﯿﺰﻩ ﺳﺮﺷﺖ
ﮐﻪ ﮔﻨﺎﻩ ﺩﮔﺮﺍﻥ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﻧﻮﺷﺖ
ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﻧﯿﮑﻢ ﻭ ﮔﺮ ﺑﺪ ﺗﻮ ﺑﺮﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﺵ
ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺁﻥ ﺩِﺭﻭَﺩ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﮐﺎﺭ ﮐﻪ ﮐﺸﺖ
ﻫﻤﻪ ﮐﺲ ﻃﺎﻟﺐ ﯾﺎﺭﻧﺪ ﭼﻪ ﻫﺸﯿﺎﺭ ﻭ ﭼﻪ ﻣﺴﺖ
ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﻋﺸﻖ ﺍﺳﺖ ﭼﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﭼﻪ ﮐﻨﺸﺖ
ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﺣﯿﺮﺕ ﺯﺩﻩ میشوند ﻭ ﺳﺮﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺰﯾﺮ میافکنند. ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺩﻓﻦ پیکر حافظ انجام میشود ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﺎﻓﻆ ﻟﺴﺎﻥ ﺍﻟﻐﯿﺐ ﻧﺎﻣﯿﺪﻩ ﺷﺪ
#حسینجان
جامهی عزای تو، آرامِ جانِ ماست ؛
اما به حرمت حلول ربیع، جایش را به سپیدجامهای خواهد داد ...
فصلِ عاشقی تو برای ما تمام شدنی نیست...
ما منتظریم قلبِ عزادارمان،
به حلاوتِ قدمهایِ پسر فاطمه، رخت عزا از تن بدر کند.
این آرزو میماند و بدرقهی ماه عاشقی!
اول ماه سپردم گره ها را به حسین
نفس سینهزن ڪربُـبلا را به حسین
جورعشاقڪشیدن ،هنرمعشوقاسٺ
درد دادند به ما و دوا را به حسیـن..
#بدمالمظلومعجللولیکالفرج🌺
ناگشته من از بند تو آزاد بجستی
ناکرده مرا وصل تو خشنود برفتی
آهنگ به جان من دلسوخته کردی
چون در دل من عشق بیفزود برفتی
#انوری
خاطراتِ گذشته مثلِ همون وسایلی هستن که تا میخوای بندازیشون دور میگی نه حالا شاید یِ روزی به دردم خورد...