روز بخیر🌹
صباح الخیر زد بلبل
کجایی ساقیا برخیز
که غوغا می کند در سر
خیال خواب دوشینم
#حافظ
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
از زنى خواهم سرود
آنكه نامش ابدى خواهد بود
چهره ى او تابناك است و قشنگ
ميزدايد غُصه ها را،
از دل غمگين و تنگ
دامنش آرامش است
گفته اش از دل برآيد،
مايه ى آسايش است
اسم آن زن مادر است
او كه در رسم وفاداری سر است
وَ نگاهش ماوراى هر نگاه ديگر است
.............
سيمين خادمى شيراز
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
#یا_صاحب_الزمان_عج❤️
پس کجایید جهان معجزه گر میخواهد
آسمان بیکس و تنهاست،پدر میخواهد
قرن ها میشود آلوده ی گندم شده ایم
غیبت از سمت شما نیست،که ما گم شده ایم
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
انسان دو نوع معلم دارد:
آموزگار و روزگار ✨
❗️هرچه با شیرینی از اولی نیاموزی، دومی با تلخی به تو می آموزد.
اولی به قیمت جانش،
دومی به قیمت جانت...
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
صد روز دراز گر به هم پیوندی
جان را نشود از این فغان خرسندی
ای آن که به این حدیث ما میخندی
مجنون نشدی هنوز دانشمندی
"مولانا"
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
آمدمت که بنگرم باز نظر به خود کنم
سیر نمیشود نظر،
بس که لطیف منظری...
سعدی
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
با من صنما دل یک دله کن
گر سر ننهم آنگه گله کن
مجنون شدهام از بهر خدا
زان زلف خوشت یک سلسله کن
"مولوی
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
بهترین دوست، خداست، او آن قدر خوب است که اگر یک گل به او تقدیم کنید
دسته گلی تقدیم تان می کند و خوب تر از آن است که
اگر دسته گلی به آب دادیم، دسته گلهایش را پس بگیرد
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
🌷🌷🌷
داستان کوتاه
هیچوقت یادم نمیره...
ده - یازده سالم که بود تو بازی با بچه های فامیل پام گیر کرد به پای یکیشون و افتادم... ساق پای راستم خورد به لبه ی آجر و زخم شد... بدجور زخم شد... خیلی درد کشیدم...خیلی طول کشید تا کم کم جای اون زخم یکم بهتر شد و کمتر اذیتم کرد... اون روزا فقط یه دوست صمیمی داشتم... دوستی که مثل خانوادم بود... دوستی که بهش اعتماد داشتم... تو مدرسه فقط اون می دونست ساق پای راستم زخم شده...اون تنها کسی بود که جای زخمم رو بلد بود...
چند روز بعد از این اتفاق با دوستم بحثمون شد...یادم نمیاد سر چی...یادم نمیاد کی مقصر بود... فقط یادمه زنگ ورزش بود و داشتیم فوتبال بازی می کردیم...وسط فوتبال وقتی داشتم شوت می زدم با کف پا اومد ساق پای راستم رو زد...کاری به توپ نداشت... اومد که زخمم رو بزنه... زخمم دوباره تازه شد! دوباره درد و درد و درد... چند روز بعدش دوباره با هم رفیق شدیم...ولی دیگه هیچوقت نذاشتم بفهمه دردم چیه...زخمم کجاست... از این اتفاق سال ها می گذره ولی هروقت کسی رو می بینم که درد داره، زخم داره، بهش میگم
هیچوقت هیچوقت هیچوقت نذار کسی بفهمه جای زخمت کجاست... نذار بفهمه چی نابودت میکنه شاید یه روز زخم شد رو زخمت ! زخمت رو...دردت رو واسه خودت نگه دار...
میگم مراقب اونایی که جای زخمت رو بلدن باش...اونا می تونن با یه حرف... با یه کنایه... با یه خاطره کاری کنن که دوباره زخمت سر باز کنه... دوباره تو می مونی و درد و درد و درد...
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
☑️این دو رباعی تقدیمی به شهید عزیزمان محسن فخریزاده:
هرچند همه زخم جگرها دیدیم
هرچند همیشه دردسرها دیدیم
یک عمر گذشت و ما ندیدیمت...آه!
ناگاه تو را صدر خبرها دیدیم
گویی به ستبر صخرهها مشت زدند
آتش به عبادتگه زرتشت زدند
از بزدلی شغالها پیدا بود
آن تیر که ناغافل و از پشت زدند
شاعر: وحید یامینپور
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
حضورتون ارزشمند👏🌹👌
یڪے گوید ڪه این از عشق ساقیست!
یکی گوید ڪه این فعل شراب است!
می و ساقے چه باشد،نیست جز حق
خدا داند ڪه این عشق از چه بابست!
#مولانا
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور