يارب این ماه کدامین مه و امشب چه شب است
که فلک غرق نشاط است، زمین در طربست
شد مگر چشم مه امشب به جمالی روشن
کاین چنین خرم و تابنده و پر خنده لبست
آری از منظره ماه و کواکب پیداست
که شب سیزده ماه شریف رجب است
گوش دل باز کن ای بیخبر از عالم غیب
تا منادی دهدت مژده که امشب چه شبست
مژده جبریل امین از عرش برین
که مبارک شب میلاد امیر عرب است
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_وفرجنا_به
نازد بہ خودش خدا ڪه حیدر دارد💚
دریاے فضائلے مطهر دارد💚
همتاےعلےنخواهد آمد والله💚
صد بار اگر ڪـ🕋عبہ ترڪ بردارد💚
#میلاد_امام_علی(ع)🌸🌺
اَلـــلّهُمَّ ؏َجِلْ لــــِوَلیـــِکَـــ الْفـــَرَج
پدر جان در دل تنگت چه ابری بود؟
که من چندان که میگریم
هنوزش هیچ پایان نیست
چه صبری داشتی، اما
از آن دندان که بر هم میفشردی
همچنان خون در دلم جاریست...
غمت با من
درین شبهای ابری زنده ماند
اما
نمیدانم امیدم در دل تنگ که خواهد زیست...؟
#روح_پدران_آسمانی_شاد🖤
#هوشنگ_ابتهاج
haafez-ghazal182-dezkade.com_.mp3
1.44M
غزل شمارهٔ ۱۸۲
حسب حالی ننوشتی و شد ایامی چند
محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند
ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید
هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند
چون می از خم به سبو رفت و گل افکند نقاب
فرصت عیش نگه دار و بزن جامی چند
قند آمیخته با گل نه علاج دل ماست
بوسهای چند برآمیز به دشنامی چند
زاهد از کوچه رندان به سلامت بگذر
تا خرابت نکند صحبت بدنامی چند
عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگو
نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند
ای گدایان خرابات خدا یار شماست
چشم انعام مدارید ز انعامی چند
پیر میخانه چه خوش گفت به دردی کش خویش
که مگو حال دل سوخته با خامی چند
حافظ از شوق رخ مهر فروغ تو بسوخت
کامگارا نظری کن سوی ناکامی چند
#حافظ_خوانی
#استادموسوی_گرمارودی
🌸🌺🌸🌺 سلام علیکم و رحمت الله و برکاته
🍀بسم الله الرحمن الرحیم
🌺اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
☀️ صبح روز پنجشنبه ، هفتم اسفند و سیزده رجب المرجب به خیر
📿 ذکر روز پنجشنبه : صد مرتبه
💐لااله الاالله الملک الحق المبین💐
☘️🌸☘️🌸☘️🌸☘️
از پـیـمبـر یا خــدا درباره ی حـیــدر بپرس
یعنی از گوهرشناسان قیمت گوهر بپرس
گل به خوبی می شناسد باغبان خویش را
وصف ساقـی نجف را از مـی کـوثر بپرس
معنی مـرد خـدا را نیمه شب از نخـل ها
معنی شیر خــدا را روز از لشکـر بپـرس
هـیچ دیواری نمی شد مـانع راه عـلــی
از شکاف کعبه و دروازه ی خیبر بپرس
در دل تاریخ آوای (سلونی) زنـده است
مشکلات سخت را از صاحب منبر بپرس
نه، فرار از جنگ هرگز درمرام شیر نیست
قصه را از بـدر یا احـزاب یا خـیـبـر بپرس
گاه برتر می شود یک نوکر از صد پادشاه
این تنـاقض علتی دارد که از قـنـبـر بپرس
در جهنم با عـلــی یا در بهشت بی عـلــی؟
شوق آتـش را از ابـراهـیــم پیـغمـبـر بپرس
جمع خواهد شد محمد با علی در یک بدن؟
ما نمی فهمیم این را، از عـلــی اکـبـر بپرس
نوكر نوشت:
مولی جان
اگر پوچم، اگر هیچم، اگر مجنون و حیرانم
تو ذره پروری کردی که من اکنون غزل خوانم
الایاایهـا الساقــی، ادر کـاسأ و نـاولـهـا
توکلت علی الحیدر، که من آلوده دامانم
صلي الله عليک يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين
میلاد با سعادت مولود کعبه حضرت علی (ع) و روز پدر مبارک باد🌺
مولای ما نمونه دیگر نداشته است
اعجاز خلقت است و برابر نداشته است
وقت طواف دور حرم فکر میکنم
این خانه بیدلیل ترک برنداشته است
دیدیم در غدیر که دنیا به جز علی
آیینهای برای پیمبر نداشته است
سوگند میخورم که نبی شهر علم بود
شهری که جز علی در دیگر نداشته است
طوری ز چارچوب، در قلعه کنده است
انگار قلعه هیچ زمان در نداشته است
یا غیر لافتی صفتی در خورش نبود
یا جبرئیل واژهی بهتر نداشته است
این شعر استعاره ندارد برای او
تقصیر من که نیست برابر نداشته است
#سیدحمیدرضا_برقعی
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است
#ولادت_امام_علی❤️😍
بخت بازآید از آن در که یکی چون تو درآید
روی میمون تو دیدن در دولت بگشاید
صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را
تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید
این لطافت که تو داری همه دلها بفریبد
وین بشاشت که تو داری همه غمها بزداید
رشکم از پیرهن آید که در آغوش تو خسبد
زهرم از غالیه آید که بر اندام تو ساید
نیشکر با همه شیرینی اگر لب بگشایی
پیش نطق شکرینت چو نی انگشت بخاید
گر مرا هیچ نباشد نه به دنیا نه به عقبی
چون تو دارم همه دارم دگرم هیچ نباید
دل به سختی بنهادم پس از آن دل به تو دادم
هر که از دوست تحمل نکند عهد نپاید
با همه خلق نمودم خم ابرو که تو داری
ماه نو هر که ببیند به همه کس بنماید
گر حلالست که خون همه عالم تو بریزی
آن که روی از همه عالم به تو آورد نشاید
چشم عاشق نتوان دوخت که معشوق نبیند
پای بلبل نتوان بست که بر گل نسراید
سعدیا دیدن زیبا نه حرامست ولیکن
نظری گر بربایی دلت از کف برباید
#سعدی
طاق ابروی توازکون ومکان ما را بس
گوشه چشم تو از ملک جهان ما را بس
هوس بوس نداریم و تمنای کنار
جلوه خشکی ازان سرو روان ما را بس
ماکه باشیم که زخم تو شود قسمت ما؟
دیدن تیر درآغوش کمان مارا بس
میتوان دفتری از نیم سخن انشا کرد
حرف رنگینی ازان غنچه دهان مارا بس
خضر در چشمه حیوان ز سیاهی ره برد
خال و خط رهبر آن کنج دهان ما را بس
ساغر می بدل چشمه کوثر داریم
روی ساقی عوض باغ جنان مارا بس
واصل بحر شود خاک ز همراهی سیل
مرکب تن می چون آب روان مارا بس
صائب این آن غزل حافظ شیراز که گفت
این اشارت ز جهان گذران ما را بس
#صائب_تبريزی