■ توحید تشیع ■
«من گذشتم، خدا هم بگذرد!» شبهای جمعه #با_شهدا - ۷۳ اگر بین بسجیها حرفی میشد، شهید حسن باقری به آ
«ورشکست میشویم!»
شبهای جمعه #با_شهدا - ۷۴
نیمهشب که مصطفی برای نماز شب بیدار میشد، همسرش «غلاء» طاقت نمیآورد و میگفت: «بس است دیگر! کمی استراحت کن. از این همه عبلات خسته نمیشوید؟» آقامصطفی چمران جواب میداد: «تاجر اگر از سرمایهاش خرج کند، بالاخره ورشکست میشود. باید سود درآورَد تا زندگیاش بگذرد. ما اگر قرار باشد نماز شب نخوانیم، ورشکست میشویم!» | نماز و نیاز: ۳۲
━━━━━━━━━━━━━━
«تــوحــیــد تــشــیّــع» ■ @ShiaTowhid
■ توحید تشیع ■
«ورشکست میشویم!» شبهای جمعه #با_شهدا - ۷۴ نیمهشب که مصطفی برای نماز شب بیدار میشد، همسرش «غلاء»
«در هر صورت، نماز اول وقت»
شبهای جمعه #با_شهدا - ۷۵
وقت اذان که میشد، سردار شهید آقامهدی زینالدین حتی اگر در ماشین بود، میایستاد و کنار جاده نماز میخواند. بعد از شهادتش یکی از بچهها خواب دید آقامهدی در حال زیارت خانه خداست و عدهای هم دنبالش هستند. این بندهخدا از آقامهدی میپرسد: «اینجا چهکار میکنی؟» ایشان جواب میدهد: «بهخاطر نمازهای اول وقتم، اینجا هم فرماندهام!» | سررسید یاران ناب: ۱۳۹۱
━━━━━━━━━━━━━━
«تــوحــیــد تــشــیّــع» ■ @ShiaTowhid
■ توحید تشیع ■
«اول نماز، بعداً غذا» شبهای جمعه #با_علما - ۷۶ خاطرهای از سردار شهید عبدالعلی ناظمپور ؛ سفره ناه
5.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«برای حضرت زهرا سلاماللهعلیها»
شبهای جمعه #با_شهدا - ۷۷
راهی که یک شهید برای نتیجهبخشی تلاشها به شهیدی دیگر معرفی میکند!
━━━━━━━━━━━━━━
«تــوحــیــد تــشــیّــع» ■ @ShiaTowhid
■ توحید تشیع ■
«برای حضرت زهرا سلاماللهعلیها» شبهای جمعه #با_شهدا - ۷۷ راهی که یک شهید برای نتیجهبخشی تلاشها
«مزد جهاد اکبر»
شبهای جمعه #با_شهدا - ۷۸
شهید محمدمهدی لطفی نیاسر میگفت: «شھادت، اَجر کسانی است که در زندگی خود مدام در حال درگیری با نفْس خود هستند؛ و زمانی که نفس سرکشِ خود را رام نمودند، خداوند به مُزد این جھاد اکبر، شھادت را روزی آنها خواهد کرد.
━━━━━━━━━━━━━━
«تــوحــیــد تــشــیّــع» ■ @ShiaTowhid
■ توحید تشیع ■
«مزد جهاد اکبر» شبهای جمعه #با_شهدا - ۷۸ شهید محمدمهدی لطفی نیاسر میگفت: «شھادت، اَجر کسانی است ک
«خداباوری شهدا»
شبهای جمعه #با_شهدا - ۷۹
ابرقدرتها کیستند؟
ابرقدرت خداست
ما برای رضای خدا آمدهایم!
موعظه شهید حمید هاشمی در جمع فرماندهان
━━━━━━━━━━━━━━
«تــوحــیــد تــشــیّــع» ■ @ShiaTowhid
■ توحید تشیع ■
«قیامت یقهتان را میگیرم!»
شبهای جمعه #با_شهدا - ۸۰
شهید مجید محمدی در وصیت خود چنین مینویسد: ما که رفتیم! مادر پیری دارم و یک زن و سه بچه قد و نیمقد؛ از دار دنیا چیزی ندارم جز یک پیام؛ قیامت یقهتان را میگیرم اگر ولیفقیه را تنها بگذارید!
━━━━━━━━━━━━━━
«تــوحــیــد تــشــیّــع» ■ @ShiaTowhid
■ توحید تشیع ■
«قیامت یقهتان را میگیرم!» شبهای جمعه #با_شهدا - ۸۰ شهید مجید محمدی در وصیت خود چنین مینویسد: ما
«خوشا بهحال شهدا»
شبهای جمعه #با_شهدا - ۸۱
گزیدهای از نگاره شهید غلامعلی رشید
خدا کند جان این حقیر گرفته شود، بدست مبارک حضرت عزرائیل (س) … هرگز فکر نمیکردم اینقدر زنده بمانم! در آستانه ۷۲ سالگیام! قبل از انقلاب تصور ما این بود که قبل از ۳۰ سالگی شهید میشویم - در جنگ بهگونهای دیگر - در طی این ۳۷ سال پس از جنگ، انبوه کارهای ستادی و قرارگاهی در این سطح (سطح راهبردی و عملیاتی) یک روز ما را رها نکرده است. …
نمیدانیم سِرّ باقیماندن ما در این دنیا در دهه سبعین چیست؟ دلم میخواهد با آن فرشته و ملکی که هر شب فرود میآید و صدا میزند (به فرمایش رسول خدا ص) «یا أبنَاءَ السَّبعِین نُودِیَ لَکُم فَأَجِیبُوا» بگویم بابا ما هنوز هم به لحاظ شرایط کاری در ردیف «أَبنَاءَ العِشرِين» هستیم که صدا میزنید «جِدُّوا وَ اِجتَهِدُوا!» در حالی که جسم ما از «أبناءَ السَّبعین» که آن فرشته صدا میزند «زَرعٌ قَد دَنا حَصادُه» گذشته است (مانند زراعت و کِشتی هستید که درو کردنش نزدیک شده است!) ذکر خفی ما شده است إنّا لِلَّٰهِ و إنّا إلَيهِ راجِعون! فراوان … خوشا بهحال شهدا
👈 متن حدیثی که شهید به آن اشاره فرموده
━━━━━━━━━━━━━━
«تــوحــیــد تــشــیّــع» ■ @ShiaTowhid
■ توحید تشیع ■
«خوشا بهحال شهدا» شبهای جمعه #با_شهدا - ۸۱ گزیدهای از نگاره شهید غلامعلی رشید خدا کند جان این حق
«زیر سلطه آمریکا نیستیم»
شبهای جمعه #با_شهدا - ۸۲
داشت از مشکلات زندگیاش میگفت؛ از تنگدستی و نداری! سردار شهید مجید زینلی نشست کنارش و با آرامش به او گفت: «حرفهایت درست! ولی ما که فقط بـرای شکممان انقلاب نکردیم. این مملكت رفته بود در دامن آمریکا؛ ما میخواستم زیر سلطهاش نباشیم؛ که الحمدلله نیستیم!» | ماهنامه امتداد: شماره ۶۱، ص ۳۴
━━━━━━━━━━━━━━
«تــوحــیــد تــشــیّــع» ■ @ShiaTowhid
■ توحید تشیع ■
«زیر سلطه آمریکا نیستیم» شبهای جمعه #با_شهدا - ۸۲ داشت از مشکلات زندگیاش میگفت؛ از تنگدستی و ند
«هر لحظه، تکلیفمحوری!»
شبهای جمعه #با_شهدا - ۸۳
محمدحسین فرزند شهید قدوسی و نوه مرحوم علامه طباطبایی بود. در عملیات یک تانک عراقی از زد. ناگهان دیدم که از جا بلند شد و به سمت تانک عراقی که زده بود رفت. پرسیدم: «کجا؟» گفت: «خدمه تانک عراقی آتش گرفته. تکلیف من زدنِ تانک بود؛ اما الان یک انسان در حال سوختن است. تکلیفم این است که نجاتش دهم!» | سایت راهیان نور
━━━━━━━━━━━━━━
«تــوحــیــد تــشــیّــع» ■ @ShiaTowhid
■ توحید تشیع ■
«هر لحظه، تکلیفمحوری!» شبهای جمعه #با_شهدا - ۸۳ محمدحسین فرزند شهید قدوسی و نوه مرحوم علامه طبا
«سیاست ما، ولایت فقیه!»
شبهای جمعه#با_شهدا - ۸۴
از سردار شهید هاشم اعتمادی پرسیدند: «جزو کدام جناح سیاسی هستی؟» گفت: «دین من اسلام و کتابم قرآن است. هر چه قرآن میگوید عمل میکنم؛ اصلاً هم به دستهبندیهای سیاسی کاری ندارم.»
سکوت کرد و بعد از کمی فکر ادامه داد: «اگر ولیفقیه بگوید دو دستی اسلحه خودتان را تحویل دشمن بدهید، من این کار را میکنم، چون سخن ولیفقیه سخن قرآن و خداست!» | همچو مالک اشتر: ۴۰
━━━━━━━━━━━━━━
«تــوحــیــد تــشــیّــع» ■ @ShiaTowhid
■ توحید تشیع ■
«سیاست ما، ولایت فقیه!» شبهای جمعه#با_شهدا - ۸۴ از سردار شهید هاشم اعتمادی پرسیدند: «جزو کدام جناح
«این هدیه امام خمینی است!»
شبهای جمعه#با_شهدا - ۸۵
همسر شهید فتحالله ژیانپناه میگفت که به درخواست خودم مهریهام شد «تفسیر المیزان»! بهجای آینه و شمعدان. تفسیر المیزان را دورتادور سفره عقد چیدیم. برکتی که این تفسیر به زندگیمان میداد، میارزید به هزاران شگونی که آینه و شمعدان میخواست داشته باشد.
برای مراسم هم برنج اعلا خریدیم؛ ولی فتحالله نگذاشت درست کنیم. میگفت: «حالا که این همه آدم گرسنه داریم، چگونه شب عروسی، چنین غذای گرانقیمتی بدهیم.» اینها را بستهبندی کردیم و به خانوادههای نیازمند دادیم. وقتی برنجها را میدادیم، فتحالله میگفت: «این هدیه امام خمینی است!» | کتاب خدا بود و دیگر هیچ نبود: ۴
━━━━━━━━━━━━━━
«تــوحــیــد تــشــیّــع» ■ @ShiaTowhid
■ توحید تشیع ■
«این هدیه امام خمینی است!» شبهای جمعه#با_شهدا - ۸۵ همسر شهید فتحالله ژیانپناه میگفت که به درخوا
«توجه به سبب یا اعتماد به سببساز!»
شبهای جمعه #با_شهدا- ۸۶
ماه رمضان بود و روحانی شهید سید عباس موسوی برای خرید بیرون رفته بود. در راه به طلبهای فقیر برخورد که کمک مالی میخواست. او نیز تمام پول خود را به آن طلبه داد و با دست خالی به خانه بازگشت. وقتی همسرش پرسید: «پس ما با چه افطار کنیم؟» با آرامش پاسخ داد: «روزیرسان خداست!»
هنوز سخنش تمام نشده بود که صدای زنگ در به صدا درآمد. مردی ناشناس با ظرفی بزرگ پر از غذاهای متنوع برایشان آورد. آنها مقداری از آن را خوردند و بقیه را میان طلبههای حوزه تقسیم کردند. اندکی بعد، مرد دیگری برایشان غذا آورد که آن هم به طلبهها داده شد. | مجمع ملکوتیان: ۸۹
━━━━━━━━━━━━━━
«تــوحــیــد تــشــیّــع» ■ @ShiaTowhid