eitaa logo
شیفتگان تربیت
11.8هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
19.1هزار ویدیو
1.4هزار فایل
﷽ « تربیت : یعنی که #خـــــــــود را ساختن بعد از آن بر دیگـــــــــران پرداختنـ ...💡» • مباحث تربیتی - معرفتی و بصیرتی 🪔 • راه ارتباطی در صورت کاملا خیلی ضروری : ⊹ @Gamedooiran 🕊༉ - کانال را به دیگران هم معرفی فرمائید🌱؛ #تبلیغات نداریم!
مشاهده در ایتا
دانلود
44.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم کامل مستند غیررسمی ۴ روایت دیدار و گفت‌وگوی جمعی از طنزپردازان با رهبر معظم انقلاب @ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر روز یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 «تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا ۗ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ» هر زمان میوه خود را به اذن پروردگارش مى دهد و خداوند براى مردم مثلها مى زند، شاید متذکّر شوند (و پند گیرند). (سوره مبارکه ابراهیم/ آیه ۲۵) 🌹🌹🌹🌹 ❇ تفســــــیر * ۶. این شجره طیّبه، پربار و مولّد است، نه همچون درختانى که میوه و ثمرى ندارند. و میوه خود را مى دهد (تُؤْتِى أُکُلَهَا). ۷. امّا نه در یک فصل خاص، بلکه در هر زمان که دست به سوى شاخه هایش دراز کنى محروم برنمى گردى (کُلَّ حِین). ۸. میوه دادنش نیز بى حساب نیست بلکه مشمول قوانین آفرینش است و طبق یک سنّت الهى و به اذن پروردگارش آن را به همگان ارزانى مى دارد (بِإِذْنِ رَبِّهَا). 🌼🌼🌼 اکنون درست بیندیشیم و ببینیم این ویژگى ها و برکات را در کجا پیدا مى کنیم؟ مسلّماً در کلمه توحید و محتواى آن و در یک انسان موحّد و بامعرفت، و در یک برنامه سازنده و پاک. اینها همه روینده و پوینده و متحرّک هستند، همه داراى ریشه هاى محکم و ثابت اند، همه داراى شاخه هاى فراوان و سر به آسمان کشیده و دور از آلودگى ها و کثافات جسمانى، همگى پرثمرند و نورپاش و فیض پاش. هر کس به کنار آنها بیاید و دست به شاخسار وجودشان دراز کند، در هر زمان که باشد از میوه هاى لذیذ و معطّر و نیروبخششان بهره مى گیرد. برنامه هاى آنها از سر هوى‌وهوس نیست بلکه همگى به اذن پروردگار و طبق فرمان اوست و این حرکت و پویایى و ثمربخش بودن نیز از همین جا سرچشمه مى گیرد. مردان بزرگ و باایمان ـ این کلمات طیّبه پروردگار ـ حیاتشان مایه برکت و مرگشان موجب حرکت است. آنها آثارشان و کلمات و سخنانشان، شاگران و کتاب هایشان، تاریخ پرافتخارشان، حتّى قبرهاى خاموششان، همگى الهام بخش است و سازنده و تربیت کننده. و خداوند براى مردم مَثَل ها مى زند، شاید متذکّر شوند و پند گیرند (وَ یَضْرِبُ اللهُ الاَْمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ). (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۲۵ سوره مبارکه ابراهیم)
شیفتگان تربیت
* 💞﷽💞 قسمت (۷۱) #نگاه_خدا امروز روز آخر بود همه رفتیم حرم برای وداع من چشم دوخته بودم به گ
* 💞﷽💞 قسمت (۷۲). رفتم داخل کافه نشستم ،یاد کادوی امیر افتادم کادو رو باز کردم ،نگاه کردم یه انگشتر عقیق که اسمم روش نوشته 😍 سر کلاس فقط به این فکر میکردم چه جوری بهش بگم ، یاد سلما افتادم ،خندش زدم ،سرم اومد 😅 بعد کلاس رفتم تو محوطه دیدن امیر کنار ساحره و محسن ایستاده نزدیکشون شدم ساحره : به مشهدی خانم ،زیارتتون قبول - مرسی عزیزم ،انشاءالله قسمت شما محسن: ،سلام سارا خانم زیارتتون قبول, انشا ءالله باهمدیگه برین کربلا ( توی دلم گفتم یعنی میشه😍) - خیلی ممنون امیر: بچه ها اگه جایی میرین برسونیمتون - آره امیر راست میگه بیاین با هم بریم ساحره: نه عزیزم خیلی ممنون ،من و محسن جایی کار داریم مسیرمون به شما نمیخوره - باشه هر جور راحتین خدا حافظی کردیم و رفتیم سوار ماشین شدیم - امیر آقا امیر : بله - بریم گلزار؟ امیر: چرا که نه 😊 رسیدیم بهشت زهرا اول رفتیم سرخاک مامان فاطمه فاتحه ای خوندیم و بعد رفتیم سمت گلزار شهدا کنار شهید گمنام امیر نشست قرآن کوچیکشو درآورد شروع به خوندن کرد منم رو به روش نشستم و نگاهش میکردم دستمو گذاشتم روی سنگ قبر شهید ،کمکم کن 😢 - امیر ؟ امیر: بله - من نمیخوام برم از ایران ، یعنی از وقتی عاشقت شدم نمیخوام برم ( امیر سکوت کردو چیزی نگفت) - تو هم منو دوست داری؟ امیر : من زمانی تصمیم به ازدواج با تو رو گرفتم که قرار شد چند ماه بعد عقد از هم جدا شیم من نمیتونم باهات زندگی کنم ( تمام وجودم له شد ،یعنی دوستم نداره 😢، از چشمام اشک می‌اومد و من پاکشون میکردم ) - باشه اشکالی نداره ،لزومی هم نداره که عقد کنیم چون من دیگه نمیخوام از اینجا برم ، ۱۰ روز دیگه مدت صیغه مون تمام میشه ،دیگه لازم نیست عقد کنیم من میرم داخل ماشین منتظرتون میمونم بیاین 😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*اینجا نمازت کامله❕* 💠هر آدمی میتونه چند وطن داشته باشه⁉️
شیفتگان تربیت
* 💞﷽💞 قسمت (۷۲). #نگاه_خدا رفتم داخل کافه نشستم ،یاد کادوی امیر افتادم کادو رو باز کردم ،نگ
* 💞﷽💞 قسمت (۷۳) من مریضم ،نمیتونم باهات ازدواج کنم 😔 -یعنی چی؟ امیر: من بیماری قلبی دارم - (وقتی اینو گفت پاهام سست شد نشستم روی زمین) من حتی نمیتونم بچه دار بشم ، مادرم همیشه غصه میخورد که پسرش هیچ وقت نمیتونه ازدواج کنه شما وقتی پیشنهاد همچین کاری و که دادین گفتم پس تا یه مدت میتونم مادرمو خوشحال نگه دارم .بعد از یه مدت یه چیزی و بهونه میکنم و ازتون جدا میشم فکرشو نمیکردم به اینجا برسه ( نشستم و شروع کردم به گریه کردن ،یعنی من حتی واسه ادامه زندگیم هم باید زجر کشیدن کسی و که دوستش دارم نگاه کنم ،یاد مادرم افتادم ،گریه هام بلند شد ) امیر: سارا جان من معذرت میخوام ( نگاهش کردم): یعنی فقط مشکلت همینه امیر: این مشکل کوچیکی نیست سارا - دوستم داری؟ ( چیزی نگفت ، صدامو بلند کردم و دوباره پرسیدم): دوستم داری😭؟ ( برای اولین بار بغلم کرد ) : من همون روز تو ترکیه دیدمت عاشقت شدم - من چیزی نمیخوام به جز عشق تو 😢 امیر : سارا جان تو الان حالت خوب نیست بعدا صبحت میکنیم (امیرو رسوندم دم در خونش خودمم رفتم خونه ، درباز کردم مریم با دیدن قیافه ام اومد جلو) مریم: سارا چیزی شده؟ با امیر حرفت شده؟ - نه فقط یه کم حالم بده رفتم تو اتاقم و دراز کشیدم روی تخت با دیدن عکس مامان گریه ام گرفت اینقدر صدای گریه هام بلند بود که مریم اومد تو اتاق مریم: سارا جون به لب شدم بگو چی شده ( مریم و بغل کردم و گریه میکردم ،هق هق زنان همه ماجرا رو بهش گفتم) مریم : عزیزززم آروم باش ، با گریه کردن که چیزی درست نمیشه ،به نظرم با پدرت صحبت کن کمکت میکنه ( میترسیدم به بابا رضا بگم اونم اول سرزنشم کنه به خاطر دروغی که گفتم،بعد به خاطر شرایط امیر مخالفت کنه ) شب بابا اومد خونه حالم خوب نبود به مریم گفتم که شام نمیخورم صدای در اتاق بابا رو شنیدم حتما بابا رفت تو اتاقش دیگه نمیتونستم تحمل کنم رفتم تو اتاقش - بابا رضا میشه صحبت کنیم باهم ( بابا رضا با دیدن قیافه ام اومد سمتم) چی شده سارا اصلا حالم خوب نبود تعادل ایستادن و نداشتم نشتم روی زمین شروع کردم به حرف زدن بابا رضا هم بین حرفام هیچی نگفت وقتی حرفام تمام شد شروع کردم به گریه کردن بابا رضا اومد جلو و بغلم کرد : بابا جان تو الان واسه چی داری گریه میکنی،واسه اینکه نمیتونه بچه دار بشه - نه بابا جون اصلا بچه برام مهم نیست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 آثار و برکات صله رحم ۲ 📌حجت الاسلام دهنوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕ خبری در راه است ... 🔸بشارت امام خامنه ای درباره آینده دنیا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید | قرآن را حفظ کنید. ✅ توصیه رهبر معظم انقلاب به پدر و مادرها در مورد حفظ قرآن کریم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨سردار شهلایی خطرناک‌ترین فرمانده نظامی حال حاضر جهان از دید آمریکایی‌ها 🔻گزارش منتشر شده در شبکه تلوزیونی عربستان سعودی در سال های اخیر که از سردار شهلایی به عنوان سردار سلیمانی یمن نام برده است و او را طراح حمله به تاسیسات نفتی آرامکو عنوان می‌کند! 🔻امریکا اعلام کرده بود هر کس اطلاعاتی از این فرمانده جسور و مرموز ایرانی بدهد ۱۰ میلیون دلار جایزه خواهد گرفت! آمریکا در ۱۳ دی ماه ۱۳۹۸ همزمان با عملیات ترور حاج قاسم سلیمانی در عراق، سردار شهلایی را در یمن ترور کردند اما این عملیات موفق آمیز نبود. 🌍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️حشمت الله طبرزدی، انقلابی دو آتیشه دهه ۶۰ و اپوزیسیون حال حاضر ، اخیرا در پیام نوروزی خطاب به آنتونی بلینکن، وزیر خارجه آمریکا، خواستار حفظ «فشار حداکثری» و عدم توافق برای برداشته شدن تحریم ها شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️اذعان رئیس جمهور آمریکا به کمبود غذا در کشورش به دلیل تحریم کردن روسیه جو بایدن: 🔻در مورد کمبود غذا، این موضوع واقعی خواهد بود. بهای این تحریم‌ها نه تنها بر دوش روسیه، بلکه بر تعداد زیادی از کشورها از جمله کشورهای اروپایی و کشورما نیز خواهد بود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨صحبت‌های تکان‌دهنده کودک یمنی 🔸️ شیعیان یمن برنده‌تر از شمشیر و مقاوم‌تر از فولادن و ان شاءالله راه را برای ظهور حضرت یار هموار می‌کنند.
♥️✨ دیدید این همه کانال ضد انقلاب و غیر اخلاقی تو فضای مجازی زیاد شده‼️ همه دنیا بر علیه ما هستن و تو این دوره زمونه کار فرهنگی سخته😫 😎ولی ما کاربرانی فهیم در فضای مجازی داریم که سرباز در این فضای آلوده هستن 🙃 بیایید و به ما بپیوندید تا متحد شویم و پرچم تربیتی کشورمان را بالا ببریم ♥️✨ @ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شیفتگان تربیت
هر روز یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 «تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَ
هر روز یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 «وَ مَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ الْأَرْضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٍ» و «کلمه خبیثه» (و سخن ناپاک) را به درخت ناپاکى تشبیه کرده که از زمین ریشه کن شده و قرار و ثباتى ندارد. (سوره مبارکه ابراهیم/ آیه ۲۶) ❇ تفســــــیر از آنجا که یکى از بهترین راه ها براى تفهیم مسائل، استفاده از روش مقابله و مقایسه است، نقطه مقابل شجره طیّبه را در آیه بعد چنین بیان مى کند: همچنین کلمه خبیثه (و سخن آلوده) را به درخت ناپاکى تشبیه کرده که از روى زمین برکنده شده و قرار و ثباتى ندارد (وَ مَثَلُ کَلِمَة خَبِیثَة کَشَجَرَة خَبِیثَة اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الاَْرْضِ مَا لَهَا مِنْ قَرَار). کلمه خبیثه همان کلمه کفر و شرک، گفتار زشت و شوم، برنامه هاى گمراه کننده و غلط، انسان هاى ناپاک و آلوده، و خلاصه هر چیز خبیث و ناپاک است. بدیهى است درخت زشت و شومى که ریشه آن کنده شده، نه نمو و رشد دارد، نه ترقّى و تکامل، نه گل و میوه، نه سایه و منظره، و نه ثبات و استقرار، قطعه چوبى است که جز به درد سوزاندن و آتش زدن نمى خورد، بلکه مانع راه است و مزاحم رهروان و گاه گزنده و مجروح کننده و مردم آزار. 🌼🌼🌼 جالب اینکه در وصف شجره طیّبه، قرآن با تفصیل سخن مى گوید امّا هنگام شرح شجره خبیثه، با یک جمله کوتاه از آن مى گذرد. تنها مى گوید: اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الاَْرْضِ مَا لَهَا مِنْ قَرَار: از روى زمین برکنده شده و قرار و ثباتى ندارد ، زیرا هنگامى که ثابت شد این درخت بى ریشه است، دیگر شاخ و برگ و گل و میوه تکلیفش روشن است. به علاوه این نوعى لطافت بیان است که انسان در مورد ذکر محبوب، به همه خصوصیّاتش بپردازد؛ ولى هنگامى که به ذکر مبغوض مى رسد، با یک جمله کوبنده از آن بگذرد. باز در اینجا مفسّران درباره اینکه درخت مزبور که مشبّهٌ به واقع شده است کدام درخت است، به بحث پرداخته اند. برخى آن را درخت حنظل که میوه بسیار تلخ و بدى دارد دانسته اند و برخى آن را کشوت (بر وزن سقوط)، که نوعى گیاه پیچیده است که در بیابان ها به بوته هاى خار مى‌پیچد و از آن بالا مى رود، نه ریشه دارد و نه برگ (توجّه داشته باشید که شجر در لغت عرب هم به درخت گفته مى شود و هم به گیاه). ولى همان گونه که در تفسیر شجره طیّبه بیان کردیم هیچ لزومى ندارد که در هر تشبیه، مشبّهٌ به با تمام آن صفات، وجود خارجى داشته باشد بلکه هدف مجسّم ساختن چهره واقعى کلمه شرک و برنامه هاى انحرافى و مردم خبیث است که آنها همانند درختانى هستند که همه چیزشان خبیث و ناپاک و هیچ میوه و ثمره و فایده اى جز مزاحمت و تولید دردسر ندارد. به علاوه وجود درخت ناپاکى که آن را از ریشه برکنده باشند و در بیابان بر سینه طوفان و تندباد قرار گرفته باشد کم نیست. (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۲۶ سوره مبارکه ابراهیم)
☀️ امروز: شمسی: یکشنبه - ۰۷ فروردین ۱۴۰۱ میلادی: Sunday - 27 March 2022 قمری: الأحد، 24 شعبان 1443 🌹 امروز متعلق است به: 🔸مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی بن ابیطالب علیهما السّلام 🔸(عصمة الله الكبري حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها) ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️7 روز تا آغاز ماه مبارک رمضان ▪️16 روز تا رحلت ام المومنین حضرت خدیجه علیها السلام ▪️21 روز تا ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام ▪️24 روز تا اولین شب قدر ▪️25 روز تا ضربت خوردن امام علی علیه السلام
شیفتگان تربیت
* 💞﷽💞 قسمت (۷۳) #نگاه_خدا من مریضم ،نمیتونم باهات ازدواج کنم 😔 -یعنی چی؟ امیر: من بیماری قلب
* 💞﷽💞 قسمت (۷۴). بابا رضا: پس واسه چی ناراحتی - قلبش بابا 😭 اگه زبونم لال یه طوریش بشه من چیکار کنم 😭 بابا رضا: دخترم عمر دست خداست ،تو باید از لحظه لحظه زندگیت لذت ببری ( بابا با حرفاش آرومم کرد ) - بابا جون از دستم ناراحت نیستین 😔 بابا رضا: چرا اولش بودم ولی وقتی همه ماجرا رو گفتی میبخشمت ( بابا رضا رو بغل کردم و بوسیدمش) تو بهترین بابای دنیایی😭 رفتم تو اتاقمو تا صبح نخوابیدمو داشتم فکر میکردم صبح که آفتاب دراومد لباسمو پوشیدمو رفتم پایین مریم: سارا جان کجا میری؟ - سلام مریم جون دارم میرم خونه امیر اینا مریم: صبحانه نمیخوری؟ - نه میریم اونجا با امیر صبحانه میخورم مریم با لبخند: برو عزیزم توی راه رفتم گل فروشی و یه شاخه گل مریم گرفتم رفتم خونه امیر اینا زنگ درو زدم ناهید جون درو باز کرد - سلام ناهید جون ناهید: سلام مادر اتفاقی افتاده؟ - نه با امیر کارداشتم خونه است؟ ناهید : اره ولی دیشب حالش خوب نبود دم صبح خوابید ( الهی بمیرم براش 😔) در اتاقشو باز کردم دیدم خوابیده رفتم کنارش نشستم و دستمو گذاشتم روی قلبش یه دفعه بیدار شد گل و گرفتم جلوم : تقدیم باعشق امیر لبخندی زد: سلام تو اینجا چیکار میکنی؟ - خوب اینجا خونمه 😁 امیر : چه طوری از خوابت زدی اومدی حالا - اخ من چقدر بدبختم که همه میدونن من خوشخوابم 😂 خوابم نبرد اومدم کنار عشقم بخوابم ( هر دومون کلاسمونو کنسل کردیم تا ظهر خوابیدیم ، بعد باهم بعد ناهار رفتیم بیرون )
شیفتگان تربیت
* 💞﷽💞 قسمت (۷۴). #نگاه_خدا بابا رضا: پس واسه چی ناراحتی - قلبش بابا 😭 اگه زبونم لال یه طوری
* 💞﷽💞 قسمت (۷۵). از اون روز دیگه زندگیمون عوض شد یا امیر می‌اومد خونمون یا من میرفتم خونشون بدون امیر نمیتونستم زندگی کنم از بابا خواستم که عقد و عروسیمونو باهم بگیره که هرچه زودتر بریم زیر یه سقف کلاسارو یه خط درمیون میرفتم ،روزا با مریم جون میرفتم خرید جهیزیه شبا هم با امیر میرفتیم بیرون و خوابیدن میرفتیم خونشون بابای امیر یه آپارتمان ۱۰۰ متری نزدیک خونشون برامون خرید خیلی قشنگ بود دلم میخواست هر چه زودتر بریم سر خونه زندگیمون وسیله هامو بچینم ، صبح بیدار شدیم با امیر قرار بود بریم واسه لباس عروس بگردیم امیر هیچ وقت به خاطر حجابم اعتراض نکرده بود واسه همین چون طلبه هم بود دلم میخواست لباسی انتخاب کنم که اون شب کنار همه راحت باشم واسه همین خیلی گشتیم تا یه لباس باحجاب پیدا کردیم رفتم داخل از فروشنده خواستم لباس و بده تا پرو کنم دلم میخواست اولین نفری که منو با این لباس میبینه امیر باشه امیرو صدا زدم درو باز کردم امیر: خیلی قشنگ شدی بانوی من ( منم ذوق مرگ شدم با این حرفش😍) قرار شده بود عقدمونو تو گلزار شهدا بگیریم بعدش همه شام بریم تالار ،بدون هیچ آهنگ و بزن و برقصی😁 من خرم عشق چشمامو کور کرده بود و گفتم چشم البته خانواده من مذهبی بودن و با خوشحالی قبول کردن ولی خانواده امیر خیلی سخت راضی شدن