eitaa logo
شیفتگان تربیت
11.9هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
19.1هزار ویدیو
1.4هزار فایل
﷽ « تربیت : یعنی که #خـــــــــود را ساختن بعد از آن بر دیگـــــــــران پرداختنـ ...💡» • مباحث تربیتی - معرفتی و بصیرتی 🪔 • راه ارتباطی در صورت کاملا خیلی ضروری : ⊹ @Gamedooiran 🕊༉ - کانال را به دیگران هم معرفی فرمائید🌱؛ #تبلیغات نداریم!
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 بیانات آیت الله سید حسن عاملی در رابطه با •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐آفتابى همچون بود 🎉كه روزى طلوع كرد 💐و براى هميشه چراغ 🎊راه شيعه در طول تاريخ شد. 💐24 ذی الحجه روز جلوه عظمت و فضیلت پیامبر و اهل بیت (علیهم السّلام) گرامی باد💐 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گاه زندگی چاره اش فقط دیدارِ اباعبدالله ست😭 💚 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
هدایت شده از شیفتگان تربیت
🎁 هزاران جایزه نقدی و غیر نقدی در سی امین دوره مسابقات سراسری قرآن و عترت بسیج ☺️برای همه مردم عزیز ایران برای تمامی سنین حتی زیر ۷ ساله ها 👌در نزدیکترین مسجد شهرتون در مسابقه جذاب قرآن شرکت کنید... 😉 خانوادگی، گروهی و فردی 🎊 همین حالا وارد لینک ثبت نام شوید: event.Quranbsj.ir یا ارسال عدد یک به سامانه ۶۶۰۰۰۵ 👈به☝️نفر ارسال فرمائید •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر روز یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 « قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُم بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا» بگو: «آیا به شما خبر دهیم که زیانکارترین (مردم) در کارها، چه کسانی هستند؟ (سوره مبارکه کهف/ آیه ۱۰۳) ❇ تفســــــیر این آیات، و آیات آینده تا پایان این سوره، در عین این که توضیحى است براى صفات افراد بى ایمان، یک نوع جمع بندى است براى تمام بحث هائى که در این سوره گذشت، مخصوصاً بحث هاى مربوط به داستان اصحاب کهف و موسى و خضر و ذو القرنین و تلاش‌هاى آنها در برابر مخالفانشان. 🌺🌺🌺 نخست، به معرفى زیانکارترین انسان‌ها و بدبخت‌ترین افراد بشر، مى پردازد، اما براى تحریک حس کنجکاوى شنوندگان، در چنین مسأله مهمى آن را در شکل یک سؤال مطرح مى کند و به پیامبر، دستور مى دهد: بگو آیا به شما خبر دهم زیانکارترین مردم کیست ؟! (قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالاْ َخْسَرِینَ أَعْمالاً). (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۱۰۳ سوره مبارکه کهف) •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ احکام و شرایط نماز جمعه به زبان ساده 📎 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷زیارت (عج) در روز جمعه 🎤با نوای استاد 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
💠رمان #جانَم_میرَوَد 💠 قسمت #چهل_وهشت محمد آقا شب بخیری گفت و همراه شهین خانم به داخل رفتند... ش
💠رمان 💠 قسمت بسته بندی سبزی ها تمام شده بود... همه برای مراسم و ناهار به مسجد رفته بودن اما دختر ها آنقدر خسته بودند که ترجیح دادند خانه بمانند و استراحت کنند و عصر دوباره به بقیه ڪار ها رسیدگی کنند وارد اتاق مریم شدند همه ی دخترها خودشان را روی تخت انداختند _تختمو شکوندید _ساکت شو مریم شهین خانوم که تو حیاط منتظر شهاب بود که بیاید و باهم سبزی ها را به مسجد ببرند مریم را صدا زد مهیا که به پنجره نزدیک بود پنجره را باز کرد _اِ شهین جونم تو هنوز اینجایی شهین خانم خندید _آره هنوز اینجام مهیا جان شهاب ناهارتونو اورده بیاید ببرید _چشم خوشکلم _خدا بگم چیکارت کنه دختر من رفتم تا مهیا می خواست چیزی بگوید نرجس از جایش بلند شد _من می رم غذاها رو میارم نرجس که از اتاق خارج شد مهیا روبه مریم و سارا گفت _یه چیز میگم ناراحت نشید سرتونو بکوبید به دیوار... من از این عفریته اصلا خوشم نمیاد مریم_عفریته؟؟ سارا_نرجس دیگه. فدات مهیا حسمون مشترکه _دخترا زشته _جم کن بابا مریم مقدس نرجس غذاها را آورد. نهار قیمه بود... مهیا می توانست بدون شک بگوید این خوش مزه ترین و خوش بوترین قیمه ای بود که تا الان خورده بود دخترها تا عصر استراحت کردند... و دوباره تا شب بکوب ڪار کردند شب هم مهلا خانم و مادر زهرا هم به آن ها اضافه شده بودند ساعت ۱۱بود که همه کم کم در حال رفتن بودند مریم_میگم دخترا پایه هستید امشب پیشم بمونید ظرفای ناهار فردا رو هم باهم بشوریم همه دخترا از این حرف مریم استقبال کردند مادر زهرا بدون اعتراض قبول کرد مهلا خانم هم که از خدایش بود که مهیا کنار مریم بماند. و به شهین خانم گفت که اگر می توانست خودش هم برای کمک می ماند ولی باید همراه احمد آقا به خانه ی آقا احسان بروند و برای مراسم فردا به او کمک کند همه رفته بودن وفقط دخترا وشهین خانم در حیاط نشسته بودند واقعا حیاط بزرگ و با صفایی داشتند محمدآقا و شهاب هم آمدندو روی تختی که تو حیاط بود نشته اند محمد آقا_خسته نباشید دخترای گلم اجرتون با امام حسین خیلی زحمت کشیدید شهین خانم_ قراره هم امشب بمونن و همه ی ظرفای فردا رو بشورن محمد آقاسپس تا میتونی ازشون کار بکش حاج خانوم _شهین جونم بلاخره یه آب قندبده حالم جا بیاد بعد ازم کار بکش _تا وقتی بگی شهین جون آب قند که نمیبینی هیچ کلی ازت کار میکشم مریم سینی چایی را به سمت همه گرفت به مهیا که رسید مهیا آروم گفت _خوشکل خانم از حاج آقا مرادی چه خبر و چشمکی زد مریم که هول کرد سینی را که دوتا استکان چایی داشت از دستش سر خورد و روی مهیا افتاد مهیا از جایش بلند شد... شهین خانم به طرفش دوید _وای چی شد مریم تند تند مانتوی مهیا را می تکاند _وای سوختی مهیا محمد آقا نگران به آن ها نزدیک شد _دخترم حالت خوبه مهیا مانتویش را به زور از دست های مریم کشید _ول کن مانتومو پارش کردی _بده به فکرتم _نمی خواد به فکرم باشی رو به بقیه گفت _چیزی نیست نگران نباشید چاییا زیاد داغ نبودند...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شیفتگان تربیت
💠رمان #جانَم_میرَوَد 💠 قسمت #چهل_ونه بسته بندی سبزی ها تمام شده بود... همه برای مراسم و ناهار به
.جانَم.میرَوَد .پنجاه _بیدار شو دیگه تنبل مهیا دست مریم را پس زد _ول کن جان عزیزت مریم بیخیال نشد و به ڪارش ادامه داد _بیدار میشی یا به روش خودم بیدارت میکنم مهیا سر جایش نشست ــ بمیری بفرما بیدار شدم چی می خوای مهیا با دیدن هوای تاریڪ بلند شد و پنجره اتاق را باز کرد... _هوا که تاریکه پس چرا بیدارم کردی مریم بوسه ای روی گونه اش کاشت _فدات واسه نماز بیدارت کردم مهیا نمی دانست چرا ولی خجالت کشیدکه بگوید نماز نمی خواند پس بی اعتراض مقنعه اش را سرش کرد _مریم دخترا کجان؟؟ مریم در حال جمع کردن رخت خواب ها گفت _اونا که مثل تو خوابالو نیستن زود بیدار شدن الان پایین دارن وضو میگیرن مهیا با تعجب گفت _زهرا پیششونه؟؟ _آره دیگه مهیا باور نمی کرد که زهرای خوابالو بیدار شده باشد همراه مریم به سمت سرویس رفتن با اینڪه سال ها است که نماز نخوانده بود اما وضو و نماز یادش مانده بود به اتاق برگشت مریم چادر سفید گل گلی برایش آورد روبه قبله ایستاد و نمازش را شروع ڪرد _الله اڪبر الله اڪبر نمازش تمام شد بوسه ای بر روی مهر زد و نفس عمیقی کشید سجاده بوی گلاب می داداحساس خوبی به مهیا دست داد مریم با تعجب به مهیا نگاه می کرد باورش نمی شد که مهیا بتواند اینقدر خوب نماز بخواند.... مهیا سر از سجاده بلند کرد مریم بی اختیار به سمتش رفت واو را در آغوش گرفت مهیا با تعجب خودش را از مریم جدا کرد _یا اڪثر امام زاده ها دیونه شدی مریم خندید و بر سر مهیا کوبید _پاشو بریم پایین صبحونه بخوریم _آخه الان وقت صبحونه است _غر نزن * ادامه.دارد... *
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰نحوه توسل به امام زمان (عج) آیت‌الله‌مصباح‌یزدی 💚 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | دیدگاه شخصیت های جهان پیرامون زن و پوشش •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 ۲۵ ذی الحجه، سالروز نزول سوره انسان و روز خانواده و تکریم بازنشستگان گرامی باد. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حضور شهید در نبردهای نزدیک حرم حضرت زینب سلام الله علیها ، دمشق به☝️نفر ارسال فرمائید •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر روز یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 « الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا» آن‌ها که تلاش‌هایشان در زندگی دنیا گم (و نابود) شده؛ با این حال، می‌پندارند کار نیک انجام می‌دهند!» (سوره مبارکه کهف/ آیه ۱۰۴) ❇ تفســــــیر . بلافاصله، خود پاسخ مى گوید، تا شنونده مدت زیادى در سرگردانى نماند: زیانکارترین مردم کسانى هستند که کوشش هایشان در زندگى دنیا گم و نابود شده، با این حال گمان مى کنند کار نیک انجام مى دهند! (الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً). مسلماً، مفهوم خسران تنها این نیست که انسان منافعى را از دست بدهد بلکه خسران واقعى آن است که، اصل سرمایه را نیز از کف دهد، چه سرمایه اى برتر و بالاتر از عقل، هوش، نیروهاى خداداد، عمر و جوانى و سلامت؟ همین ها که محصولش اعمال انسان است و عمل ما، تبلورى است از نیروها و قدرت هاى ما. هنگامى که این نیروها تبدیل به اعمال ویرانگر یا بیهوده اى شود، گوئى همه آنها گم و نابود شده اند، درست به این مى ماند که: انسان سرمایه عظیمى همراه خود به بازار ببرد، اما در وسط راه آن را گم کند و دست خالى برگردد. 🌺🌺🌺 جالب این که در اینجا تعبیر به أَخْسَرِینَ أَعْمالاً شده، در حالى که باید أَخْسَرِینَ عَمَلاً باشد (چون تمیز معمولاً مفرد است) این تعبیر، ممکن است اشاره به این باشد که آنها فقط در یک بازار عمل گرفتار زیان و خسران نشده اند؛ بلکه، جهل مرکبشان، سبب خسران در همه برنامه هاى زندگى و تمام اعمال و کارهایشان شده است. به تعبیر دیگر، گاه انسان در یک رشته تجارت زیان مى کند، و در یک رشته دیگر سود، و در پایان سال آنها را روى هم محاسبه کرده، مى بیند چندان زیانى نکرده است، ولى بدبختى آن است که انسان در تمام رشته هائى که سرمایه گذارى کرده، زیان کند. ضمناً، تعبیر به گم شدن گویا اشاره به این حقیقت است که اعمال انسان به هر صورت، در عالم نابود نمى شود، همان گونه که ماده و انرژى هاى جهان هر چند دائماً تغییر شکل مى دهند، اما به هر حال از بین نمى روند، ولى گاه گم مى شوند، چون آثار آنها به چشم نمى خورد و هیچ گونه استفاده از آن نمى گردد، همانند سرمایه هاى گم شده اى که از دسترس ما خارج و بلا استفاده است. درباره این که: چرا انسان گرفتار چنین حالتى از نظر روانى مى شود در نکات بحث خواهیم کرد. (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۱۰۴ سوره مبارکه کهف) •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠موشن گرافیک احکام: احکامتو یاد بگیر ! 🔸احکامی که باید بدانیم •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : هر که بغض علی (علیه‌السلام) را داشته باشد ... 👤 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
#رمان.جانَم.میرَوَد #قسمت.پنجاه _بیدار شو دیگه تنبل مهیا دست مریم را پس زد _ول کن جان عزیزت مر
.جانَم.میرَوَد .پنجاه.ویکم مهیا و مریم ڪنار بقیه دخترا روی تختی که در حیاط بود نشستند هوا تاریک و سرد بود صبحانه را محمد آقا آش آورده بود محمد آقاو شهین خانم در آشپزخانه صبحانه را صرف کردند مهیا در گوش زهرا گفت _جدیدا سحر خیز شدی ڪلڪ زهرا چشم غره ای برای مهیا رفت در حال خوردن صبحانه بودند که شهاب سریع در حالی که کتش را تنش می ڪرد به طرف در خانه رفت _شهاب صبحونه نخوردی مادر _با بچه ها تو پایگاه می خورم دیرم شده شهاب که از خانه خارج شد دخترا به خوردن ادامه دادن _میگم مریم این داداشت خداحافظی بلد نیست به جای مریم نرجس با اخم روبه مهیا گفت _بلده ولی با دخترای غریبه و این تیپی صحبت نمی کنه محض گفتن این حرف نرجس با اخم سارا و مریم مواجه شد تا مهیا می خواست جوابش را بدهد زهرا آروم باشی به او گفت مهیا قاشق اش را در کاسه گذاشت و از جایش بلند شد مریم_کجا تو که صبحونه نخوردی _سیر شدم به طرف اتاق مریم رفت خودش را روی تخت انداخت برای چند لحظه پشیمان شده بود ڪه امشب را مانده بود از جایش بلند شد... به طرف آینه رفت به چهره ی خود نگاهی ڪرد بی اختیار مقنعه اش را جلو آورد و وهمه ی موهایش را داخل فرستاد به خودش نگاه گرد مانند دختره ای محجبه شده بود لبخندی روی لبانش نشست قیافه اش خیلی عوض شده بود چهره اش خیلی معصوم شده بود تا می خواست مقنعه اش را به صورت قبل برگرداند در باز شد و مریم وارد اتاق شد مریم با دیدن مهیا با ذوق به طرفش رفت _واااای مهیا چه ناز شدی دختر مهیا دست برد تا مقنعه اش را عقب بکشد _برو بینم فک کردی گوشام مخملیه مریم دستش را کشید _چیکار میکنی بزار همینطوری بمونه چه معصوم شده قیافت مهیا نگاهی به خودش در آیینه انداخت نمی توانست این چیز را انکار کند واقعا چهره اش ناز ومعصوم شده بود _مهیا یه چیز بگم فک نکنی من خدایی نکرده منظوری داشته باشم و.... _مریم بگو _مقنعه اتو همینجوری بزار هم خیلی بهت میاد هم امروز روز دهم محرمِ مهیا نگذاشت مریم حرفش را ادامه بدهد _باشه _در مورد نرجس... _حرف اون عفریته برام مهم نیست ناراحت هم نشدم خیالت تخت دو نفره و چشمکی برای مریم زد در واقع ناراحت شده بود ولی نمی خواست مریم را ناراحت کند مریم با خوشحالی بوسه ای روی گونه اش کاشت _ایول داری خواهری پایین منتظرتم مهیا به سمت آینه چرخید و دوباره خودش را در آینه برانداز کرد.... اگر شخص دیگری به جای مریم بود حتما از حرف هایش ناراحت می شد ولی اصلا از حرف های مریم ناراحت نشده بود خودش هم می دانست که صاحب این روزها حرمت دارد بلاخره در آن روز سخت که احمد آقا مریض بود وجودش را احساس کرده بود و دوست داشت شاید پاس تشڪر هم باشد امروز را باحجاب باشد * .دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📍سرنخ های جدید سردار جلالی رئیس سازمان پدافند غیرعامل کشور از مسمومیت‌های سریالی دانش‌آموزان دختر •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
#رمان.جانَم.میرَوَد #قسمت.پنجاه.ویکم مهیا و مریم ڪنار بقیه دخترا روی تختی که در حیاط بود نشستند
.جانَم.میرَوَد .پنجاه.ودوم همه از حجاب مهیا تعجب کرده بودند سارا و زهرا و شهین خانم کلی از چهره و حجابش تعریف کرده بودند اما از نرجس و مادرش جز نیشخندی گیرش نیامد. خانم های محل کم کم برای ڪمڪ می آمدند و حیاط نسبتا شلوغ بود _مهیا مهیا مهیا به طرف شهین خانم که کنار چند تا خانم نشسته بود رفت _جانم شهین جون _مهیا بی زحمت برو کمک عطیه تو آشپزخونه است _الان میرم به طرف آشپزخونه رفت... _جونم عطیه جونم عطیه سینی را جلوی مهیا گذاشت ـــ بی زحمت اینو ببر به خانما تعارف ڪن مهیا سینی به دست به طرف حیاط رفت به همه ی خانم ها تعارف ڪرد... بعضی از خانم ها ڪه مهیا را می شناختند با دیدن حجابش تعجب می کردند یا حرف تلخی می زدند اما برای مهیا مهم نبود او که همیشه تنوع طلب بود و دوست داشت چیزهای جدید را امتحان کند و این بار حجاب را انتخاب کرده بود به طرف شهین خانم و دوستانش رفت به همه تعارف ڪرد همه چایی برداشتند و تشڪری ڪردند اما سوسن خانم مادر نرجس اخمی ڪرد و چایی را برنداشت چایی ها تمام شده بود و به دوتا از خانما چایی نرسیده بود به آشپزخونه برگشت _عطیه جان دوتا چایی بریز داخل شلوغ بود گروهی زیارت عاشورا می خوندند و گروهی مشغول حرف زدن بودند مریم با صدای بلندی گفت _مهیا ،نرجس آماده باشید یکم دیگه میریم هیئت _زهرا و سارا پس؟؟ _اونا زودتر رفتن کمک _باشه،آماده ام _بابا دو تا چایی بودن عطیه _غر نزن بزار دم بکشه مهیا روی اپن آشپزخانه نشست وشروع به بررسی آشپزخانه ڪرد... همزمان سوسن خانم وارد آشپزخانه شد و با اخم به مهیا نگاهی کرد اما مهیا بیخیال خودش را مشغول کرد _بیا بگیر مهیا مهیا سینی را برداشت و به طرف بیرون رفت که با برخورد به شخصی از جا پرید و سینی چایی را روی آن انداخت با صدای شکستن استکان ها عطیه، سوسن خانم و شهین خانم و چندتا از خانم ها به طرف مهیا آمد زهرا و نر جس از پله ها پایین آمدند مریم با نگرانی پرسید _چی شده؟؟ .دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
: معاویه‌ها و عمروعاص‌ها، همیشه هستند.... •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat