فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•••
ای مهربان تر از همه
جانم فدای تو...
#نگراناربعینیمهمہ✨
#استوری
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
48.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اَلا ای که نادیده دل میبَری
تو را هر که خوانَد به جان میخری
سه شنبه شد و پر زدم سوی تو
شدم زائر جمکران کوی تو
گرفتم به تسبیح و سجاده خو
به اشک دو دیده گرفتم وضو
منی که زِ هر سویی درمانده ام
نماز امام زمان خوانده ام
گل فاطمه یا بن زهرا مدد
#یاصاحبالزمان
#یاطلعۃالرشید
#سه_شنبه_های_مهدوی
#استوری
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌪نماهنگ جدید با نام هیئت دهه نودی ها (#ملت_امام_حسین علیه السلام) منشر شد...!
🎙بانوای حاج ابوذر روحی
#امام_زمان
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴انیمیشن: عشق یعنی به تو رسیدن
🔸با نوای: محمدحسین پویانفر
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️هماکنون نجف اشرف، شرایط عادی است
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عمود ۱۴۰۷
اولین نقطهای ڪه چشم
زائران اربعـــــین بہحرم میافتد
#ڪربلامنتظرماستبیاتابرویم
#اربعین
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#استوری | هشتم شهریور، سالروز شهادت شهیدان رجایی و باهنر گرامی باد.
#استوری
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
🔸️ #اینفوگرافیک | سریال کنارهگیریهای مقتدی صدر از سیاست
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وزیر کشور: زائران حداقل یک روز صبر کنند بعد به مرزها بروند
🔹گفتنِ اینکه مرز باز است برای ما کفایت نمیکند. زمانی که از سلامت زائران مطمئن شویم در خدمت زوار در مرزهای زمینی هستیم. مرز هوایی باز است.
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صد فتنه در عراق و یمن هم بپاشود
مارا حسین دور خودش جمع میکند
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 اللهم ارزقنا زيارة الاربعين
#استوری
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
202030_1491314185.mp3
5.71M
🎙 بشنوید | صوت کامل بیانات رهبر انقلاب در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیئت دولت
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
34.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ببینید | فیلم کامل بیانات رهبر انقلاب در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیئت دولت.
🏷 #دیدار_هیئت_دولت
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
🇮🇷 🎥 روزمان را با قرآن آغاز کنیم/ ترتیل صفحه ۱۲۶ قرآن کریم ( آیات ۱۰۹ تا ۱۱۳ سوره مبارکه مائده) 🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷
🎥 روزمان را با قرآن آغاز کنیم/ ترتیل صفحه ۱۲۷ قرآن کریم ( آیات ۱۱۴ تا ۱۲۰ سوره مبارکه مائده)
🍃🌹🍃
🌺 پیامبر (ص) میفرمایند: «اَصدَقُ القَولِ وَ اَبلَغُ المَوعِظَةِ وَ اَحسَنُ القَصَصِ، کِتابُ اللهِ» راست ترین گفتار و رساترین پندها و نیکوترین قصهها کتاب خداست. (امالی صدوق /۳۹۴)
🎙 استاد: پرهیزگار
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
هر روز تفسیر یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
«ثُمَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يُخْزِيهِمْ وَيَقُولُ أَيْنَ شُرَكَائِيَ الَّذِينَ كُنتُمْ تُشَاقُّونَ فِيهِمْ ۚ قَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ إِنَّ الْخِزْيَ الْيَوْمَ وَالسُّوءَ عَلَى الْكَافِرِينَ»
سپس روز قیامت خدا آنها را رسوا مى سازد. و مى گوید: «کجایند همتایان من (به پندار شما) که به خاطر آنها (با مؤمنان) دشمنى مى کردید؟!»(در این هنگام،) کسانى که از علم بهره دارند مى گویند: «رسوایى و بدبختى، امروز بر کافران است!»
(سوره مبارکه نحل/ آیه ۲۷)
🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹
❇ تفســــــیر *
آنچه گفته شد عذاب دنیاى آنها است، ولى مجازات آنها به همین جا پایان نمى گیرد، بلکه بعد از این در روز رستاخیز خدا آنها را رسوا مى سازد (ثُمَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ یُخْزِیهِمْ).
و آنها را مورد سؤال قرار داده مى گوید: کجا هستند آن شریکانى که شما براى من ساخته بودید و به آنها عشق مىورزیدید، و به خاطر آنها با دیگران به مجادله و حتى دشمنى برمى خاستید؟! (وَ یَقُولُ أَیْنَ شُرَکائِیَ الَّذِینَ کُنْتُمْ تُشَاقُّونَ فِیهِمْ).
در اینجا آنها پاسخى براى این سؤال مسلماً ندارند ولى عالمان در آنجا زبان به سخن مى گشایند و مى گویند: شرمندگى و رسوائى و همچنین بدبختى امروز براى کافران است (قالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ إِنَّ الْخِزْیَ الْیَوْمَ وَ السُّوءَ عَلَى الْکافِرِینَ).
بدینگونه روشن مى شود که سخن گویان در قیامت، عالمان و دانشمندانند چرا که در آن محضر بزرگ، باید سخنى گفت که خلافى در آن نباشد و این از کسى جز عالمان با ایمان ساخته نیست.
و اگر مى بینیم در بعضى از روایات اهلبیت(علیهم السلام) تفسیر به امامان معصوم شده است، به خاطر آن است که آنها مصداق اتم و اکمل عالمان باایمانند.
ذکر این نکته، نیز لازم است که منظور از این سؤال و جواب که میان مشرکان و عالمان رد و بدل مى شود، کشف مطلب پنهان و مکتومى نمى باشد، بلکه این خود یک نوع مجازات و کیفر روانى است، ـ به خصوص این که مؤمنان آگاه در این جهان همواره مورد ملامت و سرزنش این مشرکان مغرور بودند، ـ و در آنجا باید این مغروران، کیفر خود را از همین راه ببینند و مورد ملامت و شماتت واقع شوند در جائى که هیچ راه انکار و نجات براى آنها نیست.
(تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۲۷ سوره مبارکه نحل)
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : ای کاش از محبین فاطمه (سلاماللهعلیها) بودیم!
👤 #حجت_الاسلام_والمسلمین_عاملی
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
☀️ امروز:
شمسی: چهارشنبه - ۰۹ شهریور ۱۴۰۱
میلادی: Wednesday - 31 August 2022
قمری: الأربعاء، 3 صفر 1444
🌹 امروز متعلق است به:
🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام
🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليهما السّلام
🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليهما السّلام
🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليهما السّلام
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
▪️2 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها
▪️17 روز تا اربعین حسینی
▪️25 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام
▪️27 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام
▪️32 روز تا وفات حضرت سکینه بنت الحسین علیها السلام
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷
🎥#کلیپ_موشن | نامهای محرمانه که خبر از فروپاشی یک امپراطوری بزرگ میداد‼️
🍃🌹🍃
🌺 ماجرای نامه امام خمینی (رحمةالله علیه) به گورباچف از زبان ادوارد شواردنادزه
❌میخائیل گورباچف آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوری بامداد امروز درگذشت.
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
#رنج_مقدس #قسمت_هفتاد_و_سوم وسط سالن وسايلم را پهن کرده ام و دارم الگو می کشم. حواسم هست که مادر دا
#رنج_مقدس
#قسمت_هفتاد_و_چهارم
هنوز ساکت است. حالا دستانش هم کار نمی کند. فکر کنم دم در پلاکارد بزند که از داشتن دختر معذوريم. جلوی خنده ام را می گيرم و با پررويی ادامه می دهم:
- اخلاقش خيلی مهمه. مامانش با ادب تربيتش کرده باشه. ادب که می گم هم بنده با ادبی باشه، هم شوهر مؤدب و بعد هم بابای مؤدب، آهان توی جامعه هم وقتی ميخوام اسمش رو ببرم، کيف کنم که اين آقا شوهرمه. منظور همون اخلاق اجتماعی ديگه؛ و الا سر شغل که صحبت کردم. الآن است که قيچی بردارد و نوک زبانم را بچيند. اين آدم را از کجا گير بياورد. فکر کنم مجبور بشود با پدر سفينه بخرند و يک سر بروند کره مريخ و الا که من می ترشم. متن پلاکاردی که دم در می زند: ما کلاً دختر نداريم!
صدای زنگ مادر را از بهت در می آورد و من را از منبر پايين می آورد.
بلند می شوم و می روم سمت آيفون. علی را می بينم و می گويم:
- اِ، داداش گلم. شما مگه کليد نداری؟
تا علی بيايد بقيه حرفم را می زنم.
- منو درک کنه. احساساتمو، حرفامو، غصه هامو، قصه هامو، کوه رفتنامو، کتاب خوندنامو، اين قدر بدم مياد مرد همش سرش توی تلويزيون و روزنامه و موبايل باشه. به جاش با من واليبال و پينگ پنگ بازی کنه. اسم فاميل، منچ، تيراندازی. ديگه بگم رابطه شم با داداشام بايد بهتر از داداشای خودش باشه.
در که باز می شود، سرم را بلند می کنم. ريحانه است که می آيد و مادر و خواهر و آخرين نفر علی. دستپاچه بلند می شويم. مادرش پا تند می کند سمت مامان و همديگر را در آغوش می گيرند. سلام آرامی می کنم و می نشينم به جمع کردن پخش و پلاهايم. چه خوب شد آمدند و الا يک کتک مفصل از مادر می خوردم. ريحانه می آيد و بغلم می کند. همديگر را می بوسيم و می گويد:
- ولش کن، غريبه که نيستيم.
به علی نگاه می کنم. ابرويی بالا می دهد و می خندد. حسابش را بعداً درست و درمان می رسيم. مادر ريحانه همان جا کنار بساط من می نشيند و دستی به پارچه می کشد. همه گرد می شوند دور من و کنجکاو که چه می کنم. با عجله کاغذهای قيچی خورده پخش و پلايم را جمع می کنم. يک بار دلمان شلخته بازی خواست ببين چه افتضاحی شد. مادر توضيح مدلش را می دهد. مادر ريحانه با ذوق نگاهم می کند و می گويد:
- من هميشه فکر می کنم خياط ها خيلی آدم های آرامی هستند. توی سکوت و تنهايی کار کردن و بريدن و دوختن و از يک پارچه ساده، يک لباس شکيل درآوردن، خيلی کار شيرينيه.
ريحانه می گويد:
- مامان ما چندبار زنگ زديم، پشت خط بوديم. همراه هم که هيچکدوم جواب ندادين؛ اما علی اصرار کرد که بياييم، ببخشيد سرزده شد.
- خوب کردين که اومدين، سرزده چيه مادر. ما هم تنها بوديم. قديم بيشتر به هم سر می زدن. الآن از بس تعارف و ملاحظه زياد شده، آدما همه تنها شدن.
می روم سمت آشپزخانه تا چايی و ميوه آماده کنم. علی هم می آيد. در يخچال را باز می کند تا ميوه دربياورد.
- می تونيم شام نگهشون داريم؟
- آره، چی درست کنم؟
- هر چی شد.
توی آشپزخانه ايم. علی و ريحانه سالاد درست می کنند، اما چه سالاد درست کردنی! صدای هود نمی گذارد کامل صدايشان را بشنوم، از بس که می خندند حسودی ام می شود. آخرش هم با حرص می گويم:
- من که سالاد نمی خورم، گفته باشم.
- اِ، چرا؟
- نمی خوام مرض عشق بگيرم.
همه سر سفره اند که اين را می گويم. هردوتايشان ساکت می شوند و همه می خنديم. مامان می گويد:
- تکليف ما چيه؟
- ببخشيد شما مامانا مرضشو دارين.
به خواهر ريحانه چشمکی می زنم.
- من و زهرا جان احتياط می کنيم.
علی کاسه سالاد را برايم پر می کند و می گذارد مقابلم. سالاد خوشمزه ای است. دو تا کاسه می خورم. کاسه ام را که زمين می گذارم شليک خنده ی علی و ريحانه بلند می شود. خيلی جدی به روی خودم نمی آورم. ريحانه اما کوتاه نمی آيد:
- ليلاجان! الآن سِرم لازم می شی. خيلی حادّه ها.
ريحانه را دوست دارم. صورتش شيرينی خاصی دارد. حتی الآن که شيطنتش گل کرده است.
- پس يه کاسه ديگه بخورم. شايد اورژانسی بشم و به دادم برسيد.
هر دوتايشان متعجب نگاه می کنند و من می خندم. علی خيلی جا خورده؛ اما من واقعاً منظور خاصی نداشتم. ريحانه می خندد و ريسه می رود. مامان نگاهمان می کند و می گذرد... شب خوبی بود.
#ادامه_دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک مرد واقعی درود به شرف و غیرتش👌
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
#رنج_مقدس #قسمت_هفتاد_و_چهارم هنوز ساکت است. حالا دستانش هم کار نمی کند. فکر کنم دم در پلاکارد بزن
#رنج_مقدس
#قسمت_هفتاد_و_پنجم
شب خوبی است اگر سعيد و مسعود بگذارند. مادر رفته پيش خانم همسايه، اين ها هم توی اتاق من پلاس شده اند و بحث سياسی می کنند. دارم کتابخانه ام را منظم می کنم. خيلی درهم بحث می کنند. هرچه از کرسی آزاد انديشی و همايش و مناظره و دوستانشان و روزنامه ها شنيده و خوانده اند، ريخته اند وسط. علی هم گاهی از بيرون جمله ای می گويد. با خودم فکر می کنم بندگان خدا شيخ بهایی و خوارزمی عمراً اگر مثل اين دوتا بوده باشند!
بسته شکلاتم را پيدا می کنم. افتاده بود پشت کتاب ها، برش می دارم و می چرخم سمت آنها. مسعود خيز بر می دارد و بسته را قاپ می زند. از آخ جون بلند دوتايشان، علی در چارچوب در ظاهر می شود. بسته را می بيند.
- صبر کنيد، صبر کنيد الآن چايی می آرم.
سری به تأسف تکان می دهم...
- تا اين حد؟ چقدر مديونتون شدم!
- بيشتر از اين. يه ساعته توی اتاقت هستيم. يه چيزی نميدی که نوش جون کنيم.
- مگه اين جا آشپزخونه اس؟
مسعود می گويد:
- نه خواهرخونه اس. دفعه بعد اگه اينطوری زجرمون بدی اسمت رو عوض می کنيم.
علی با کتری و قوری و استکان هايی که در سينی چيده می آيد. با تعجب می گويم:
- علی اين چه وضعيه؟
چهارزانو می نشيند و آن ها را روی زمين می گذارد.
- مجلس خودمونيه. دو ساعته هيچکی تحويل نمی گيره. بابا جوونيم ما. توی خيابون بوديم تا حالا چهار تا آبميوه و ساندويچ خورده بوديم.
فکر می کنم که پس اين همه شام که خوردند، کجا رفته؟ چای می ريزد. بلند می شوم از توی کمدم بسته کيک بياورم. مسعود پشت سرم در کمد را باز می کند و هر چه خوراکی هست بر می دارد. اعتراض فايده ای ندارد. تمام آذوقه ای که خودشان هربار برايم خريده اند يک جا و درهم می خوريم. علی استکان ها را جمع می کند و می گويد:
- پاشين اتاق رو خالی کنيد، ليلا خسته شده می خواد استراحت کنه.
چشم غره ام را با خنده ای پاسخ می دهد. بعد رو می کند به سعيد.
- يه چيزی بگم؟ تجربه خودمه. همه آدمايی که ميان دانشگاه ها و حرف می زنن، خودشون به موضوع مسلط هستند، برداشت های خودشون و اطلاعاتشونو تحويل شما می دن، حالا چه قدر صادق باشند، يا بتونند درست و جامع صحبت کنند، بماند؛ اما خودتون تاريخ رو بخونين که وقتی يه سخنران حرف می زنه، بتونين تشخيص بدين چه قدر درست و راست می گه. خلاصه سرتون کلاه نره.
- علی راست می گه. من تا موقعی که خودم نخونده بودم، بين حرف ها سردرگم بودم.
فايده ندارد. بلند می شوم و می روم برايشان رختخواب می آورم. تا به خودم بجنبم، علی هم رختخواب به دست توی اتاقم ولو می شود. برای خودم متکا و پتو می آورم و روي تختم دراز می کشم. تا خود دوازده حرف می زنند و می خندند. خواب از سرم به کل پريده است. همراهم را روشن می کنم و برای مبينا پيام می زنم. در کمال ناباوری جوابم را می دهد. خيلی خوشحال می شوم. برايش کمی از احوالات می نويسم. دلتنگ است. هرچند که با چند تا ايرانی دوست شده است. می نويسم:
- «دوستانت مانا هستند؟»
- «بيشتر اينایی که من ديده ام مقيم همين جا می شن. خيلی در قيد اين نيستن که برای برگشتن شان برنامه و انگيزه ای داشته باشن. واقعاً هم که اينجا امکانات علمی زيادی در اختيارشان می گذارن؛ يعنی برای جذب مغزها برنامه دارن. برعکس ايران که هيچ امکاناتی در اختيارشان نمی گذارند. خيلی طرف بايد متفاوت باشه که دلش اسير نشه و بخواد که برگرده و ثمرهاش رو تو وطنش بريزه».
می نويسم:
- «فرق چمران با بقيه دانشجوها که بعدا لقب دانشمند و دکتر و پروفسور رو يدک می کشن، اينه که او مخش فقط پر از فرمول نبود. خيلی ها فقط دو دوتا چهارتايشان آباد شود خودشان را خدا می دانند اما چمران، «خدا هست و ديگر هيچ نيست» را درک کرد، بعد دکترای فيزيک هسته ای گرفت. اين آدم، زنده است که می تواند لبنان را زنده کند.»
بعد از چند دقيقه معطلی مبينا می نويسد:
- «به هر حال دعا کن. دلم برايتان تنگ شده. به جای من امشب از روی اون سه تا راه برو. صداي آخ و اوخ شان شنيدنی ست.»
دلم برايش شده است يک قطره.
#ادامه_دارد
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat