eitaa logo
به رنگ شهدا 🌹
823 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
136 ویدیو
2 فایل
یه کم زندگی مون رو رنگی کنیم به رنگ شهدا .... . تبلیغات @eittwitter1
مشاهده در ایتا
دانلود
تو وصیت‌نامه‌ش نوشته بود : ملت ما چگونه زندگی کردن را از و چگونه جهاد کردن را از آموخته اند. آرزو دارم همچون زندگیم گمنام بمیرم‌. شهید_جلال_الدین_علاءالدینی🌷🌷🌷 @Sho_hadaA
ایام قدر، قله ماه رمضان قلّه‌ی ، ایّام قدر و لیالی مبارکه‌ی قدر است؛ ما به این قلّه رسیده‌ایم؛ از فرصت بی‌نظیر توسّل و تضرّع و دعا و طلبِ از پروردگار عالم [باید] استفاده کنیم... برای خودتان و همه‌ی برادران دینی‌تان و کشورتان و جامعه‌تان دعا کنید و از خدا مطالبه کنید، درخواست کنید و مطمئنّ به اجابت باشید. حضرت آیت الله خامنه ای حفظه الله تعالی ‌ ۱۴۰۰/۲/۱۲ @Sho_hadaA
راوی همسر شهید: حاج حمید دلبستگی به هیچ‌کدام از لذّت‌های این دنیا نداشت؛‌ حتی غذا خوردن. سال۱۳۶۲ که «سید نصرالله تقوی‌فر»، پدرش، در عملیات خیبر شد، گفت:«می‌خواهم روزه‌های قضای پدر را بگیرم.» و این شروع یک ماجرای عجیب و طولانی بود. از آن به بعد، حاج‌حمید نَه‌فقط در ، بلکه در بسیاری از روزهای دیگر سال نیز بود. ماجرا به همین‌جا ختم نشد؛ ۲ سال بعد که «سید خسرو»، برادرش در عملیات وَالفجر۸ به شهادت رسید،‌ گفت:«حالا نوبت روزه‌های داداش است» و شروع به گرفتن روزه‌های قضای او کرد. شاید باور نکنید! دیگر از همان موقع تا شهادتش به جز روزهای حرام، همیشه روزه بود! روزهایی که روزه نبود، بعد از خوردن ناهار، معده‌اش اذیّت می‌شد؛ طوری که می‌گفت:«مثل اینکه من باید همیشه روزه باشم.» شهید سید حمید تقوی فر🌷🌷🌷 @Sho_hadaA
کلام : اگر کلاس‌ را دیدی‌ و از این‌ کلاس‌ سربلند بیرون‌ آمدی‌ با امام حسین‌(ع) خواهی‌ بود و اگر نه‌ یا از ابتدا همراهی‌ نخواهی‌ کرد و یا در اولین‌ ابتلاء ، شایستگی‌ همیاری‌ امام حسین‌(ع) را نخواهی داشت‌... شهید ولی الله چراغچی 🌷🌷🌷 @Sho_hadaA
گفته‌بود: اگردر شهید‌شوم زحمت‌ تشییع‌ پیکرم ‌را‌ به مردم‌ نمی دهم در‌ ماه‌رمضان‌ شد اما طبق‌ قراری که با‌ داشت پیکرش ‌بعد‌از‌ماه‌مبارک تفحص‌ و‌ تشییع‌ شد... :) شهید جواد محمدی🌷🌷🌷 @Sho_hadaA
راوی فرزند : در ، پدرم همیشه نمازهایش را به جماعت در مسجد می‌خواند؛ قرآنش را در خانه تلاوت می‌کرد و به هیئت علاقه داشت. معمولا برای ماه رمضان‌ها همان غذاهای معمول نان و پنیر به همراه سوپ یا آش داشتیم. پدرم اصرار داشت اگر چیزی درست کرده‌ایم، چندتا ظرف هم به همسایه‌ها بدهیم. می‌گفت اگر نمی‌توانیم چند ده‌نفر را مهمانی بدهیم اما می‌توانیم با این کار، در افطاری همسایه‌ها شریک شویم. شهید حسن رزاقی 🌷🌷🌷 @Sho_hadaA
بود و ما در بودیم که یکی از افسرهای ارشد سوری ما را به ضیافت افطار دعوت کرد؛ با تعدادی از رزمندگان از جمله به میهمانی رفتیم و خیلی هم تشنه بودیم . دو سه دقیقه بیشتر تا افطار نمانده بود و می خواستیم وارد سالن غذاخوری شویم اما محمود_رضا منصرف شد و گفت من برمی گردم . رزمندگان لبنانی اصرار داشتند که با آنها به افطاری برود و من نیز مصر بودم که دلیل برگشتنش را بدانم . شهید_بیضایی به من گفت: شما ماشین را به من بده که برگردم و شما بروید و افطارتان را بخورید من هم بعد از افطار که بر گشتید دلیلش را برایتان می گویم بعد از افطار علت انصرافش از میهمانی را پرسیدم و او در جوابم گفت: اگر خاطرت باشد این افسر قبلا نیز یکبار ما را به میهمانی ناهار دعوت کرده بود آن روز بعد از ناهار دیدم که ته مانده ی غذای ما را به سربازانشان داده اند و آنها نیز از فرط گرسنگی با ولع غذای ته مانده را می خورند! امروز که داشتم وارد سالن می شدم فکر کردم اگر قرار است ته مانده ی غذای افطاری مرا به این سربازها بدهند من آن افطار را نمی خورم . شهیدمحمودرضابیضایی 🌷🌷🌷 @Sho_hadaA
راوی: ب_ر همرزم شهید در سوریه آخرین جمعه سال 1434 قمری (11 مرداد 1392) بود که رضا شهید شد . وقتی خبر شهادتش را شنیدم خودم را به سرعت به بیمارستانی که در حلب بود رساندم ، اسمش را نمی شد گذاشت بیمارستان ، چون از تجهیزات اصلی محروم بود . اون روز ما دو شهید داشتیم و چند شهید سوری هم بودند. وقتی به سمت تابوتی که رضا را در آن قرار داده بودند رفتم ، روی تابوت پرچم سوریه کشیده شده بود و به عربی نام جهادی رضا را نوشته بودند « محمد مهدی مهدوی ». پرچم سوریه را برداشتم و پرچم ایران را روی تابوت کشیدم. بعد روی آن درشت و بزرگ نوشتم: « شهید مهندس رضا کارگربرزی که در روز ، روز قدس که متعلق است به امام زمان (عج) در راه خدا و دفاع از اهل بیت رسول الله به شهادت رسیده است » شهیدرضا کارگربرزی🌷🌷🌷 @Sho_hadaA
راوی همرزم شهید: بود. رفته بودم اردوگاه نظامی بادينده، منطقه‌اى كويرى در اطراف ورامين، كه محمودرضا را آنجا ديدم‌. مهمانانى از حاشيه‌ی خليج فارس داشت و با زبان در هواى گرم آنها را آموزش می‌داد. نقطه‌اى كه محمودرضا در آنجا به آموزش نیروها مشغول بود، در عمق ١١٠ كيلومترى كوير بود و گرماى هوا حدوداً ۴۵ درجه! آن روز ولى روزه‌اش را نشكسته بود، در حالی كه نيروهايش هيچكدام روزه نبودند و آب مى‌خوردند. محمودرضا می‌گفت:«من چون مربّى‌ام و در مأموريت آموزشى و نیز كثير السفر هستم، نمى‌توانم روزه‌ام را بخورم.» حقیقتاً مزد محمودرضا كمتر از شهادت نبود. شهیدمحمودرضا_بیضایی🌷🌷🌷 @Sho_hadaA
11.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عید فطر پاک ترین و مبارک ترین عیدهاست چرا که پاداش یک مـاه عبـادت و شست و شوی جان در نهر پاک است با آرزوی قبولی طاعات و عباداتون فرا رسیدن عید بندگی مبارک باد.🌷🌷🌷 @Sho_hadaA
یکی از خلق و خوی خوب آقا جواد این بود که عصبانی نمی شد و خیلی آرام بود و وقتی قدمی خیری بر می داشت مدام می گفت که من کل کارم برای رضای خدا است و کار باید فی سبیل الله باشد جواد سه ماه رجب، شعبان و مرتب می گرفت و به موقع می خواند ولی در سوریه نمازش را به خاطر مجروحیتی که داشت نشسته می خواند. شهیدجواد علی حسناوی🌷🌷🌷 🪧@Sho_hadaA
یکی از دوستان شهيد حسین صحرایی می‌گوید: " وقتی صدای اذان می‌آمد، دم ایستگاه صلواتی خیلی شلوغ می‌شد و مردم حسابی صف می‌ایستادند تا عدسی و چایی بخورند، آنقدری سرمون تو ایستگاه شلوغ میشد که وقت نمی‌کردیم افطار کنیم و چیزی بخوریم ‏همرزم شهيد در ادامه خاطراتش بیان می‌کند: " یادمه تو اون وضعیت حسین با زبون و یه پارچ آب خنک تو ایستگاه می‌چرخید، بین بچه‌ها آب پخش می‌کرد و به هرکسی می‌رسید می‌گفت: بسم الله داداش افطار کردی؟ حسین صحرایی همیشه به اطرافیانش: " باید شهید راه خدا باشیم نه شهید بنیاد شهید " 🌷🌷🌷 🪧@Sho_hadaA