eitaa logo
شعرای آئینی سازمان‌ بسیج مداحان کرمانشاه
208 دنبال‌کننده
52 عکس
18 ویدیو
25 فایل
بسمه تعالی ♦️فعال ترین وپربارترین کانال شعرائی آئینی سازمان بسیج مداحان استان کرمانشاه درایتا👌 #شور#سرود #مدح باز نشر اشعاروسرودهای جدیدکلی ایام سال به تاریخ قمری و کلیه اشعار مهم مذهبی کشوربرا ،مجالس مذهبی با تنوع بالا و سبک های مختلف @BasijNewsir313
مشاهده در ایتا
دانلود
هوای چشم همه، ابری است وبارانی است که روز ما همه از دود آه ، ظلمانی است گرفته بهت عجیبی فضای دل ها را نفس به سینه ی سنگین خلق، زندانی است چراغ گریه ی ما روشن است در این داغ شرار سینه ،غم قاسم سلیمانی است کسی که عمر خودش را نثار دین کرده است کسی که شیوه ی او شیوه ی مسلمانی است کسی که دشمن از او مثل بید می لرزید کسی که هم نفس رهبری خراسانی است کسی که ملک عراق و عجم به او نازد چراغ و جلوه ی نامش ، همیشه نورانی است شهادت است نصیب دل سلیمانی نصیب جمع دل ما همه پریشانی است کسی که مثل ابالفضل پیکرش پاشید کسی که در ره محبوب خویش،قربانی است مدافعان حرم را خبر کنید اکنون میان بزم شهیدان دوباره مهمانی است اگر که اشک کمی فرصت و امان می داد نوشته بود «وفایی» فراق ، طولانی است @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
🚩 کربلایی زیستی آتشی در سینه‌ات از داغ کوثر داشتی استخوانی در گلو مانند حیدر داشتی از ولادت تا شهادت کربلایی زیستی در مصاف تیغ‌ها و نیزه‌ها سر داشتی هیبت نام بلندت پشت دشمن را شکست اقتدا کردی به عباس و علم برداشتی مثل قاسم از عسل گفتی زمان رفتنت وقت برگشتن تنی مانند اکبر داشتی مثل توفان رجزهایت میان معرکه نطق‌های آتشینی پشت سنگر داشتی راه آزادی قدس از کربلا خواهد گذشت رهبرت فرمود این را و تو باور داشتی جز شهادت سهمت از این سفره‌ی رنگین نبود عاقبت رندانه سهم خویش را برداشتی @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
بانگ تشویش را که سر دادند بام‌ها یک‌به‌یک خبر دادند زهر را دست خون‌جگر دادند فیض عُشاق را سحر دادند خبر آمد..، قد "ولی" تا شد تن سردار ارباً اربا شد از رکاب تو تا نگین افتاد در دلم هُرمی آتشین افتاد بر جبین سپاه چین افتاد گرچه دست تو‌ بر زمین افتاد با همین حال "بازِ طیّاری" به اباالفضل که علمداری شیر آوردگاه..، یالت سوخت تربت ِکربلایِ شالت سوخت چشم‌های علی خصالت سوخت اوّل فاطمیّه بالت سوخت غیرت مادری نشان دادی مثل زهرا در آتش افتادی پای دادی رکاب حفظ شود مشک دادی که آب حفظ شود جان سپردی حجاب حفظ شود تا که این انقلاب حفظ شود رفتن‌ات بانی تداوم ماست خونِ تو مُهرِ "گامِ دُوُّم" ماست پَر گشودن عجیب فرجامی‌ست این شهادت نماد خوش‌نامی‌ست بانیِ پختگی هر خامی‌ست علّتِ انسجام اسلامی‌ست از یمن تا دمشق سربازیم سوی دَّجالِ کفر می‌تازیم باده‌ی ما قوام می‌خواهد لب ما شُربِ جام می خواهد زخم ما التیام می‌خواهد رهبرم انتقام می‌خواهد مستِ از باده‌ایم..، سیّد علی همه آماده ایم سیّد علی زنگ ما، زنگ استقامت بود مشق ما شاه‌راه عزت بود کاغذش برگه‌ی وصیّت بود آب، بابای ما "شهادت" بود بهر مُردن همیشه تکمیلیم ما شهادت طلب‌ترین ایلیم چشمه‌ساریم..، رود می‌گیریم از بلندا فرود می‌گیریم خواب را از سعود می‌گیریم انتقام از یهود می‌گیریم شک نداریم اینکه صددرصد کاخ‌هاشان حسینیه گردد ما از این بعد ماجرا داریم ذوالفقار جهاد را داریم قصد کشتار اشقیا داریم در "تلاویو" نقشه ها داریم... سر درِ آن..، بزرگ..، می‌خوانی: شهرِ سردار دِل؛ سلیمانی ظلمتِ در اتاقِ تو سخت است آه! سردار!!! داغ تو سخت است یاد این اتفاق تو سخت است گرچه داغ فراق تو سخت است شُکر..، دستی به زلف تو نرسید خنجری روی حنجرت ندوید بی حیایی تو را که پیر نکرد خنجر قاتل تو دیر نکرد نیزه‌ای در پر تو گیر نکرد بر تن درهمت حصیر نکرد مادر خویش را صدا نزدی خودمانیم دست و پا نزدی @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
ت_و_فرمانده_ی_فاتح_مدافعان_حرم_سپهبد_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی تقدیم به روح آن شهید والا مقام و یار و همسنگر باوفایش سردار شهیدابومهدی و یاوران شهیدشان ای پسندیده ی خدا، سردار مالک اشتر ولا ، سردار جز شهادت نبود لایق تو ای براه ولی فدا، سردار داغ تو خونجگر کند ما را خون تو زنده تر کند ما را تازه بیدار تر شدیم، آری خون مظلوم اثر کند ما را گر چه این قلب رهبرم خون شد همت انتقام افزون شد بلکه با خون حاج قاسم ها فتنه های دگر دگرگون شد ای بنازم به استقامتشان میدمد لاله ها ز قامتشان بخدا بر مشام جان آید عطر پیروزی از قيامتشان رهبر و مقتدایمان فرمود نبرد خصم زین جنایت سود عزمها را کنید اينك جزم که زمان فرج بیاید زود رفت با خون مالک اشتر اقتدار نظام، بالاتر به ولایت قسم، ألا قاسم بی تو تنها نماند این رهبر يارِ سردار کو به کو مهدی کیست "من ينتظر " ابو مهدی به يقين لحظه ی شهادتشان با تو گشتند روبرو مهدی حاج قاسم که کربلایی شد آسمان نیز نینوایی شد شهدا را گرفت در آغوش که بسر دوره ی جدایی شد ای علمدار جبهه ی اسلام ای به وقت نیازها، اقدام نزد زهرا به فاطمیه شدی با علمدار کربلا اکرام آنکه فرمان شام هجرت داد نیمه ی شب، طلوع فجرت داد ای امیر مدافعان حرم موسم زینبيه أجرت داد ایکه معشوق، هم کلامت باد جان ما نذر انتقامت باد سر سردار و زانوی ارباب سرِ آقایمان سلامت باد ای دلت غرق حضرت معبود عهد ما انتقام سیلی بود رفتی اما به رجعتت بر گرد باز همراه مهدی موعود @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
دست و سر و پا هیچ و گردن هیچ و پیکر هیچ جان در کف جانان و دل در پای دلبر هیچ پرواز او از خاطر‌ش بیرون نخواهد رفت حتی اگر بالی نماند از کبوتر هیچ آئینه ی قاسم اگر تقسیم شد بر صد صد ضربه‌ی دشمن به ایران ضرب شد در هیچ ماندی میان گرگ ها ای یوسف ثانی جز چاه کندن برنیاید از برادر هیچ با مرگ در خط مقدم هم قدم بودی جز مرگ تدریجی ندیدی پشت سنگر هیچ مانند یاران با شهادت زندگی کردی از این ندیدی در تمام عمر بهتر هیچ یار علی بودی علی یار و مرادت شد ای مالک دلها، نداری کم از اَشتر هیچ از مالک اشتر اگر خالی شود میدان پشت علی می ماند آیا غیر خنجر هیچ؟ سردار دلها در اُحد گیرم که بی سر ‌شد باقی نماند سرکشی در جنگ خیبر هیچ با فوت می خواهد کند خاموش نورش را وقتی نداند دشمن از ایمان و باور هیچ در چشم دشمن ما اگر تهدید می‌آییم در چشم ما دشمن شود صدها برابر هیچ با هر حریفی حرف دارد پشت میز اما هرگز ندارد حرف در میدان باور هیچ با عشق مولا دست دادن، یعنی نمی‌گیرد غیر از ولایت دستمان را روز محشر هیچ ما نسل قاسم با غرور امروز می‌گوییم: جمهوری اسلامی ایران و دیگر هیچ @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
آتش داغی به جان مؤمنین افتاده است گوییا از اسب، کوهی بر زمین افتاده است شانه‌های مرتضی لرزید ازاین داغ سترگ مالک اشتر مگر از روی زین افتاده است؟ عطر جنت در فضا پیچیده از هر سو؛ مگر، کاروان مُشک در میدان مین افتاده است؟ چار سوی این کبوترهای پرپر را ببین آیه‌های روشن زیتون و تین افتاده است دست‌بردامان شاه تشنه‌کامان یافتند دست‌هایش را که دور از آستین افتاده است زوزۀ کفتارها از هر طرف برخاسته‌ست شک ندارم این که شیری در کمین افتاده است کربلا در کربلا تکرار شد بار دگر ماه زیر خنجر شمر لعین افتاده است... کوه آهن بر زمین افتاده یاران کاین‌چنین لرزه بر اندام کاخ ظالمین افتاده است سر جدا... پیکر جدا... این سرنوشت لاله‌هاست خاتم مُلک سلیمان بی‌نگین افتاده است @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
آه ای شهید زنده! از ما بر نیامد وصف عروجت در تغزل در نیامد رفتی و یارانت در آغوشت کشیدند آنها که میگفتند: همسنگر نیامد بانگ بلند "انتقام سخت" یعنی از خون تو کوتاه، این کشور نیامد هر بار نامت برده شد در ذهن تاریخ نامی به غیر از مالک اشتر نیامد میخواستیم از پیکرت چیزی بگوییم این بین، حرفی جز علی اکبر نیامد تا آسمان تابوت را بردن سزا بود ای داغ سنگین! دست، بالاتر نیامد دستت برید، افسوس از دست من و ما کاری به غیر از شعر گفتن بر نیامد @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
تا صدا میرسد از ساحتِ خونبارِ بقیع مرد و زن اشک بریزند ، به دیوارِ بقیع یک زن و صورتِ قبری ، به دلِ زارِ بقیع دلِ ما هم ، بخدا گشته گرفتارِ بقیع   مادرِ حضرتِ عبّاس ، پریشانِ توأیم سال ها در به درِ سفره ی احسانِ توأیم   تو که بودی که خدا همسرِ مولایت کرد تو چه کردی که چنین غرقِ تَوَلّایت کرد مادرِ چهار گلِ حضرتِ زهرایت کرد صدفِ گوهرِ نایاب... چو سقّایت کرد   با تواضع ، به درِ خانه ی مولا رفتی این چنین بود ، که تا عرش تو بالا رفتی   سائل آمد به درِ خانه ، تفضّل کردی تو به اولادِ نَبی ، خوب توسّل کردی زحمتِ حاجتِ دنیا ، که تقبّل کردی  لطف کردی و مرا نیز تحمّل کردی   بابِ حاجاتِ همه ، نامِ شما باشد و بس چشمِ ما نیز به اکرامِ شما باشد و بس   پسرانت همه رفتند ، تو تنها ماندی سال ها گریه کنِ بچّه ی زهرا ماندی مرحمِ زخمِ دلِ زینبِ کبریٰ ماندی همه رفتند به یاریِ حسین... جا ماندی   پسرت نقشِ زمین شد ، به غمش خندیدند همه بر مشک و دو دستِ قلمش خندیدند   زینبت گفت «حسین» و... جگرت تیر کشید تا شنیدی که سرش رفت... سرت تیر کشید وسطِ کوچه نشستی... کمرت تیر کشید گفت «انگشتر» و... هی بال و پرت تیر کشید   بخدا سوزِ دلت ، کرده دلم را بی تاب قدری آرام بخوان روضه برای ارباب   روضه ای از سَرِ احساس... دلت ریخت بهم رنجِ پرپر شدنِ یاس... دلت ریخت بهم خنده ی دشمنِ خنّاس... دلت ریخت بهم روضه ی حضرتِ عبّاس... دلت ریخت بهم   رفتنی گشته ای از بس که بزرگ است غمت کاش میشد که بسازیم به زودی حَرَمت   بعدِ زهرا تو شدی مادرِ ما نوکرها سایه ات کم نشود از سَرِ ما نوکرها تو نظر کن به دلِ مضطرِ ما نوکرها وقفِ عباسِ تو ، چشمِ تَرِ ما نوکرها   ما همه نوکر و درمانده ی فردای توأیم تو هنوز امِّ بَنینی و پسر های توأیم   @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
زبانحال مادرِ عباسم و عشقم حسینِ فاطمه است خوش به حالم نامِ من ام البنینِ خادمه است قطره ای بودم ولیکن وصلِ دریا گشته ام زوجه ی شاه و کنیزِ بیتِ زهرا گشته ام هرگز از دامانِ او دستم نمی گردد رها ذرّه ای از خاک باشم در حریمِ این سرا آنکه از باغش شود هفتاد و دو گل بهترین کربلایش محشری بر پا نماید در زمین سر نهم بر آستانش با کمالِ افتخار کز حسن دارد صفا و از حسینش اعتبار نور می بینم در این دو از چراغِ کیستند آفتابی جز نبی و یاس و حیدر نیستند هر دو سعدِ اکبرند و بر خلایق برترند سیّدِ عالی مقام و هر دو عالم سرورند شکرِ حق گویم که هستم از محبّانِ بتول تا طوافِ جان کنم بر گردِ طفلانِ بتول! @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
روضه ی کربلاست تقدیرش مثل زینب شکسته تصویرش داغ شرمندگیِ عباس است علت قد و قامت پیرش کربلا را ندید، اما ماند روی قلبش همیشه تأثیر‌ش داغ عباس ها نه، داغ حسین کرد با موج غم زمین گیرش با سکینه همیشه می فرمود: بگذرد از عمو و تقصیرش آب می شد رباب را می دید آتش شرم کرده تبخیرش از لبِ تشنه ی علی می گفت اشک هر روز و آه دلگیرش: حرمله در نبودِ عباسم با سه شعبه گرفته از شیرش روزگارش تمام روضه شده کار او صبح و شام روضه شده اشک و خون نقش چشم هایش بود کربلای بقیع جایش بود گرچه ام البنینِ تنها شد داغدار غم پسرها شد گرچه قطع الیمین شد عباسش روی نیزه نگین شد عباسش چار فرزند او شدند شهید نخل او را تبر اگر چه برید کم نشد از محبتش به حسین بیشتر شد ارادتش به حسین همه فکرش حسین بود حسین فکر و ذکرش حسین بود حسین @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
مدح کریمان همه مات ام البنین اند فقیر کرامات ام البنین اند نه تنها دل ما که داوود و موسیٰ اسیر مناجات ام البنین اند همه ساقیانی که صاحب سبویند دخیل خرابات ام البنین اند مریدان عباسِ او در دو عالم به دنبال خیرات ام البنین اند پسرهای او یار خون خدایند دلیل مباهات ام البنین اند پسرهای نور و تجلی نورند تجلی آیات ام البنین اند به خورشید تابان قمرها می آید به ام البنین این پسرها می آید گرفتند ماهش... همه تکیه گاهش گرفتند ابالفضل... پشت و پناهش عصایی ندارد دم پیری حالا نشانده زمانه به خاک سیاهش امان از صبوری... کشیده قبوری روی خاک و غم مانده در بین آهش خدای ادب شد، بصیر عرب شد ولی بوده هر جا به زینب نگاهش ندیده دو عالم، کسی جز یل او که دامان زهرا شود قتلگاهش بشیر از پسرهای او دم نزن تو بگو از حسینش... چه شد قبله گاهش؟! پسرهای او نذر راه حسین اند قمرهای او نذر راه حسین اند غرورش شکسته ولی بازویش نه دلش گرچه خون شد ولی پهلویش‌ نه کسی دیده در بین خانه بیافتد شراره به جان سر گیسویش... نه کسی دیده در بین کوچه بیافتد رد پنجه ی لاله چین بر رویش... نه شده شوهرش را ببیند که از غم گذارد سرش بر روی زانویش.‌‌.. نه شنیده کسی که زن پا به ماهی در سوخته بیاید سویش... نه شده زیر در مادری باشد و بعد کسی با لگد رد شود از رویش... نه بهار دل آل حیدر خزان شد قد فاطمه در جوانی کمان شد @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
فاطمیه رفته اما دل شده با غم قرین از غم هجران بی بی حضرت اُم البنین بانویی که اهل دل از او ادب آموخته عرشیان و قدسیان از ناله هایش سوخته اشک ماتم از دو دیده ریخت او با شور وشین در عزای جعفر و عباس و عثمان و حسین چون خبر دادش بشیر از کربلا با چشم تر صِیحه ای زد ، پاره شد بند دلش از این خبر وای از آنساعت که او میگفت با آهِ غمین آه اِی مردم نخوانیدَم دگر اُمُ البنین من شنیدم دست عباسم شده از تن جدا جان خود تقدیم جانان کرده او در کربلا من شنیدم تیر کین بر چشم شهلایش زدند با عَمود آهنین بر فرق زیبایش زدند هر چه آمد بر سرش قربان شاه عالَمِین جان او جان عزیزانم به قربان حسین گر چه قطعه قطعه گشته آن گلِ احساس من روی دامان حسین بِنهاده سر عباس من من بمیرم که حسین در کربلا مادر نداشت کشته شد با حنجر خشکیده و یاور نداشت @Shoaraye_aeinimadhankermanshah