شعرای آئینی سازمان بسیج مداحان کرمانشاه
#ذکر_توسل_و_روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام_قسمت_اول #حاج_حسین_خلج ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://eitaa.com/Sh
#ذکر_توسل_و_روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام_حاج_حسن_خلج_قسمت_اول
(دلمو دریای ماتم می کنم
قدم و روی تن خم می کنم
نگاه کن با چه مصیبتی دارم
از رو خاکا تنتو جمع می کنم..)۲
حسین...
پاشو از جا که دیگه دخترم آواره نشه
تا میون این سپاه صحبت گوشواره نشه
*دستور داد برید همه سر ها رو از بدن ها رو جدا کنید سرها ببرید بیایید رو نیزه ها سوار کنید
اومدن گفتن امیر یه سر رو نیزه بند نمی شه
چنان فرق متلاشی شده..
از بس که زخم و جای عمودش عمیق بود تنها سری بود که ز پهلو ...
حسین...
می دونی چرا عباس اینطور خواست؟چون اگه سر درست نصب می شد رو نیزه هی چشم تو چشم سکینه می شد
هی چشم تو چشم رباب می شد
هی چشم تو چشم رقیه می شد
عباس طاقت نداره ....
هر کجا نشستی فریاد بزن غریب حسین...حسین....
هشتاد و چند سالشه هنوز کربلا ساکنه خیلیلاتون می شناسیدش،کفشدار سابق قمر بنی هاشم ،شیخ عباس کشوان ؛تو حرم آقا قمر بنی هاشم بودیم،سر شب بود باید درهارو می بستیم داشتیم زوار رو بیرون می کردیم در ها رو ببندیم یک وقتی دیدم یکی از خانم های عرب از این خانم های عرب بیابانی بچش تو بغلشه با عجله اومد تو،گفتم خانم برو،حرم تعطیله داریم می بندیم،دیدم اصلا گوشش بدهکار نیست،اومد دور ضریح قمر بنی هاشم،هی می گه یا ابوفاضل،یا ابوفاضل،یا ابوفاضل ادرکنی،یا ابوفاضل ادرکنی،یا ابوفاضل ادرکنی..
خدام اومدن،خانم بیا برو بیرون
دلم سوخت برااین خانم دیدم حال خوشی داره زیارت می کنه،من بزرگتر از خدام بودم بهشون گفتم کاریش نداشته باشید،شما که الان می خواهید نظافت بکنید ،کارتون بکنید کارتون تموم شد من خودم اینو بیرون می کنم بذارید زیارت بکنه،مشغول کار شدیم یک نیم ساعتی گذشت،من دیدم،حواسم بهش بود،دور ضریح می گرده یا ابوفاضل ،یا ابوفاضل..
دیدم خسته شد،بچشو گذاشت زمین،خودش تنهایی داره می گرده یا ابوفاضل،یا ابوفاضل..
منم مشغول کار شدم یک نیم ساعتی گذشت،کارام تموم شد، اومدم سراغش ببینم اگر هنوز داره طواف می کنه نرفته بگم برو دیدم پایین ضریح قمر بنی هاشم نشسته سرشو تکیه داده به ضریح چادرشو کشیده رو صورتش خوابیده..
اومدم کنارش دخترم پاشو دیدم جواب نمی ده،خانم پاشو می خوام در حرم رو ببندم
دیدم جواب نمی ده،گفت گوشه چادرشو گرفتم کشیدم،گفتم خانم پاشو ؛نگاه کردم دیدم بچه اش هم داره دست و پا می زنه گفتم پاشو این بچه ناراحته،این بچه شیر می خواد،این بچه کار داره،پاشو بچه ات رو بردار؛ گفت: تا گفتم بچه کار داره چشماشو باز کرد،گفت پس زنده شد؟!!
گفت سه روز پیش مرده به من می گن برو دفنش کن، گفتم باید اول برم حرم عباس ...
یا ابوفاضل ...
برادرم خواهرم گمان نکنی برا عباس کاری داره زنده کردن این برا من و شماست که خیلی مهمه،عباس یک گوشه چشمش هزاران مرده رو زنده می کنه.تو حرم قمر بنی هاشم روضه می خوند، منبری معروف رو منبر گفت : اشتباه کرد،گفت من نمی دونم از نظر مقامات سلمان بالاتره یا عباس بالاتره"شب خواب امیر المومنین رو دید
آقا بهش فرمود چطور نمی دونی؟
اگه عباس من به اولین و آخرین نگاه کنه همه رو سلمان می کنه،همه رو ابوذر می کنه، امشب دامن قمر بنی هاشم رو بگیریم،بگیم آقا جان شما راست می گی مرده زنده کنی،دل مرده منو زنده کن،آقا می ترسم یک روز اسم حسین بیاد این دل نلرزه
می ترسم یک روز اسم حسین بیاد این چشم منقلب نشه
آقا به داد ما برس..
یا ابوالفضل ابوالفضل ابوالفضل ....*
فردای قیامت آقا رسول الله می فرماید:علی جان، برو به زهرا بگو از اسباب شفاعت امت هرچی داری بیار... بی بی پاسخ میده: دودستِ قلم شده عباسم، برای شفاعت کافیه...
بی بی فاطمه به احترام آیه قرآن،بابا رو یا رسول الله خطاب میکرد، اما وقتی بین در و دیوار قرار گرفت،صدا زد یا ابتا..... بالا بفریادم برس....
عباسم همه عُمْر حسینش رو برادر صدا نزد، اما وقتی روی زمین افتاد ،صدا زد:برادر، برادرت رو دریاب...
حسین
#حاج_حسن_خلج
#شب_عباس_اباالفضل_گریز_فاطمه س
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━┛
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━┛
#روضه_کوتاهه_حضرت_ابالفضل_و_گريز_به_حضرت_زهرا_س
#دشتي_خواني
گرفتارم گرفتارم ابالفضل
گره افتاده درکارم ابالفضل
توکه بي دست دشت کربلايي
عموي بچه هاوباوفايي
همه داروندارم ياابالفضل
چراغ شام تارم ياابالفضل
همه دلخوشي ام اينه آقاجان
تورادارم چه کم دارم ابالفضل
بحق اون دودستان بريده
بگيردستهاي ماآقام ابالفضل
بحق مادرت زهراي اطهر
توکن حاجت رواآقام ابالفضل
ابالفضل ياابالفضل ياابالفضل
آقامون علمداره دشت کربلابودن.عمودخيمه هابودن.عموي بچه هابودن.چه کردن باعلمدار
چه کردن باعموي پهلوون رقيه.چه کردن بادله بي بي زينب.آي گرفتار.آي دردمند.آي مريض دار.اگه گرفتاراومدي بگوابالفضل گرفتاراومدم.اگه بيماراومدي.بگوابالفضل بيمارموبراشفااومدم دره خونت.اگه مريضت سفارش کرده تاسفارششوبه آقاکني.بگوآقامريضم التماس دعاداره.نميدونم باچه نيتي اومدي خيمه ي مولا
ميبينم دلاآماده س.دسته جمع بريم کنارعلقمه.اگه خوب گوش بدي.صداي ناله ي بچه هاروميشنوي.اگه خوب گوش بدي.يه صدايي ميگه عموبياآب نميخوام
اين صداي همون دختربچه ايه که هميشه جاش رودوشه عموش عباس بود
آي رقيه.آي رقيه
.رقيه ديگه منتظرعمونباش.عموديگه نميادخيمه.مشک عموپاره شده.فرق عموشکافته شده.دستهاي عموبريده شده،
سقاي دشت کربلاابالفضل ابالفضل
مشکت کجا.دستت کجاابالفضل ابالفضل
ديدم کنارعلقمه عموجان عموجان
دستت جدا،دستت جداعموجان عموجان
خدايابحق چشم انتظاري که رقيه چندجاچشم انتظاربود.يکي منتظرعموش عباس ويکي منتظرباباش.و،يکي هم منتظرداداش اکبرش
الهي چشم انتظارنباشي.خدايابحق دستهاي بريده ي عموي رقيه،
خدايابحق خرابه نشينيه رقيه.بحق اون لحظه اي که دستهاي ابالفضل جداوکنارعلقمه افتاده.صدايي شنيدديداين صدابراش آشناست.ديديه مادرقدکماني نزديک ميشه.صدازدپسرم عباسم.
گفت اين صدابرام آشناس.اين کيه که منوپسرخطاب کرد.
نگاهي کردديدجاي سيلي روصورته مادره.فهميدمادرش زهراست
خدايابحق پهلوي شکسته ي حضرت زهرا
روزيه مامدينه وبقيع بگردان
اومدم درخونت يافاطمه نگام بکن
اومدم صدات کنم بي بي جونم صدام بکن
نکنه بهم بگي برو.که جايي ندارم
غيراين دربگوکه بي بي جونم کجابرم
مادرم واي مادرم واي مادرم يافاطمه
هرجانشستي دستهاي خاليتوبياربالاباتمام وجودت سه مرتبه بگويازهرا
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━┛
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━┛
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
به وقت مرگ پر کردم ز خون چشم تر خود را
که تنها می گذارم بین دشمن شوهر خود را
فتادم سخت در بستر، الهی برندارم سر
که سر بنهاده بر دیوار، بینم همسر خود را
خدایا! اولین مظلوم عالم را تو یاری کن
که امشب می دهد از دست، تنها یاور خود را
دلم خواهد که برخیزم ز جا و بازویش گیرم
دل شب چون نهد بر قبر پنهانم، سر خود را
اجل ای کاش، در آن ماجرا می بست چشمم را
نمی دیدم نگاه دردناک دختر خود را
الهی! تا جهان باشد، نبیند دیده ی طفلی
کنار خانه زیر تازیانه، مادر خود را
شهادت می دهد، فردای محشر عضو عضو من
که کشتند این جماعت، دختر پیغمبر خود را
علی جان گریه کن تا عقده ای از سینه بگشایی
مکن حبس این قدر، آه دل غم پرور خود را
براى بار دوّم، زانویت خم مى شود فردا
که امشب مى دهى از دست، رکن دیگر خود را
حلالم کن حلالم کن حلالم کن حلالم کن
خداحافظ، که گفتم با تو حرف آخر خود را
اگر شد شاخه های نخل عشقت باربر ای میثم
نریزی جز به پای عترت و قرآن بر خود را
#غلامرضا_سازگار
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━┛
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━┛
شعرای آئینی سازمان بسیج مداحان کرمانشاه
.
#گمانم_دیگر_گشته...
#روضه وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج #میثم_مطیعی
*چند روزی گذشت احساس کردن حال مادر بهتر شده، الحمدلله، دیگه کارای خونه رو خودش میکنه با این دست شکسته جارو میزنه ، موهای زینبین رو شونه میکنه..*
گمانم دیگر گشته بهتر
که در واکرده بهر حیدر
شده از بَستر خسته مادر
خدایا!
زده جارو با دستِ کم جان
زده شانه بر موی طفلان
ندارد دردش از چه پایان؟
خدایا!
میخواهد...
که از جا به پا خیزد اما سخت است
بمیرم که دیگر مداوا سخت است
«بمیرم برایش...گرفته صدایش...»
حسن شکسته از داغِ کوچهها
بغل گرفته زانوی غصّه را
فقط بگوید مادر! چرا چرا؟
زهرای من...
این کودکت چه دیده که هی زار می زند
هی دست مشت کرده به دیوار می زند
* اسماء نشست کنار بستر فاطمه زهرا صدا زد "یا بنت محمد المصطفی"با تعابیر مختلف بی بی رو صدا زد، بی بی جواب نداد. یه نفر دیگه هم یه بار کنار بستر فاطمهٔ زهرا نشست....
زنهای پرستار خدمت بی بی بودن روزهای آخر ساعتهای آخر نمیدونم یوقت حالشون خراب شد از هوش رفت اینا سراسیمه بلند شدن گفتن بریم علی رو خبر کنیم. اینا بلند شدن برن امیرالمومنین رو صدا کنن،در بین راه امیرالمومنین زنها رو دید اینقدر اینها مضطرب بودن امیرالمومنین تا این زنها و کنیزکها و پرستارها رو دید فرمود:"مَا الْخَبَرُ وَ مَا لِي أَرَاكُنَّ مُتَغَيَّرَاتِ الْوُجُوهِ وَ الصُّوَرِ؟"شما چرا رنگاتون پریده ؟ گفتن:"یاعلی أَدْرِكْ ابْنَةَ عَمِّكَ الزَّهْرَاءَ"گفتن یا علی! اگه یه بار دیگه میخوای زهرا رو زنده ببینی فقط عجله کن.اومد وارد منزل شد عبا برداشت عمامه از سر برداشت سر بی بی رو به دامن گرفت اینجا صدا زد" يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى فَلَمْ تُكَلِّمْهُ" جوابش رو نداد " یَا بِنْتَ مَنْ حَمَلَ الزَّکَاةَ فِی طَرَفِ رِدَائِهِ فَلَمْ تُکَلِّمْهُ" به هر اسمی به هر تعبیری صدا زد جواب نشنید یه وقت گفت:"فَـأَنـَا ابْـنُ عَمِّـكَ. عَلِيُّ بْنُ أَبـِي طَالِب؛..."زهرا من علی مظلومم "کلمینی یا فاطمه "با من حرف بزن "فَتَحَتْ عَیْنَیْهَا " چشمها رو باز کرد اینجا نه امیرالمومنین به فاطمه زهرا حرفی زد نه صدیقه کبری حرفی زد. هر دو با هم یه کار کردن. نوشتن "فَبَکَت وَ بُکاء" هر دو شروع کردن های های گریه کردن یه دل سیر به حال هم گریه کردن.بعد امیرالمومنین فرمود: زهرای من چی شده؟ عرضه داشت "یاعلی! إِنِّي أَجِدُ الْمَوْتَ الَّذِي لَا بُدَّ مِنْهُ وَ لَا مَحِيصَ عَنْهُ" علی من مرگ رو در مقابل دیدگانم می بینم چند تا کار برای زهرای خودت بکن" حَنِّطْنی و غَسِّلْنِی و کَفِّنِّی بِاللَّیلِ "علی من رو شبونه غسل بده "وَ لَا تَكْشِفْ عَنِّي" از روی پیراهنم غسل بده "لَا تُعْلِمْ أَحَداً" علی کسی رو خبر نکنی...
حسنین آمدند کنار مسجد "وَ رَفَعَا أَصْوَاتَهُمَا بِالْبُكَاءِ" شروع کردند بلند بلند گریه کردن اصحاب اومدن گفتن یابنی رسول الله چی شده آقازاده ها اینا بلند گفتن "ماتَت أُمُّنا فاطمه" مادر از دنیا رفت
امیرالمومنین تا شنید "فَوَقَعَ عَلِيٌّ(ع) عَلَى وَجْهِهِ" علی با صورت به زمین افتاد.
اینجا امیرالمومنین با صورت به زمین افتاد گذشت گذشت چرخ روزگار چرخید یه روزی یه آقایی بالای اسب بدون دست به تأسی از پدرش با صورت به زمین افتاد..*
دستی نداری تا بگیرم از زمین پاشی
میشه دوباره باز علمدار حرم باشی
این بچه ها دیگه نمیخوان آب تو رو میخوان
میشه براشون باز سقا شی
وقتی خجالت میکشی شرمنده تر میشم
سقا بدون دست هم سقاست باور کن
تو چشم عباسم نبینم اشک غم باشه
بی تو حسین تنهاست باور کن
دریا تو دستاته برادر
ممنونِ دستاتم علمدار
چشمات پر از خون شد عزیزم!
دلتنگ چشماتم علمدار
ــــــــــــــــــ
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_میثممطیعی
#فاطمیه #حضرت_زهرا
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━┛
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━┛
81117_140191141017_1235404.mp3
1.33M
#حضرتزهرا_عزاداری
#زمزمه
#تک_ضرب
▪️زمزمه و نوحه ایام فاطمیه
🎙سبک: ای صفای قلب زارم...
فاطمه جان ای نگارم
ای همه دار وندارم
تو میان بستری و
من برایت بیقرارم
گل نیلوفرم، ای از جان بهترم
بپا خیز وببین، که من بی یاورم
مرو زهرا مرو، مرو زهرا مرو۲
____________________
ای چراغ خانه ی من
گرمی کاشانه ی من
ناله هایت همچو آذر
بر دل ویرانه ی من
تو دانی جانمی، تبسم کن دمی
بنه بر قلب من، دوا و مرحمی
مرو زهرا مرو.....
__________________
بعد تو ای دلنوازم
ای همه راز ونیازم
در هجوم اینهمه غم
با صغیرانت چسازم
دراین رنج ومحن، نما رحمی به من
دوچشم خود گشا،بگو با من سخن
مرو زهرا مرو....
#اسماعیل_تقوایی
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━┛
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━┛
AUD-20210805-WA0000.mp3
7.95M
🍂🍁🍂
#مرثیه
می نویسیم اگر یا زهرا، کار داریم همه با زهرا
می نویسیم اگر یا زهرا، کار داریم همه با زهرا
می نویسیم هزاران دفعه فاطمه، فاطمه، زهرا، زهرا وصف او را ز سر ناچاری
می نویسیم و الا زهرا، فاطمه بود، سراپا احمد
مصطفی بود سراپا زهرا
هر کسی را که ز نسلش دیدیم
هر کسی را که ز نسلش دیدیم
حرمی داشته الا زهرا😭😭😭
ناحلة الجسم یعنی
نحیف و دلشکسته میری
جوونی اما مادر پیری
بهونه سفر می گیری
باکیة العین یعنی
بارون غصهها می باره
چشای مادر ما تاره
دیگه علی شده بیچاره
منهدة الرکن یعنی
توون برات نمونده بانو
کی قلبتو سوزونده بانو
کی بالتو شکونده بانو
معصبة الراس یعنی
بستی سری رو که پر درده
رنگ رخ تو مادر زرده
تو کوچه کی جسارت کرده
جوری لگد خوردی که
نمی تونی بلند شی از جات
جای غلافه رو بازوهات
داری میری کنار بابات
هیچ کسی ای وای من
نگفت تو کوچه به اون کافر
نزن زن رو جلوی شوهر
بمیره زینبت، ای مادر
وای مادرم… وای مادرم
وای مادرم… وای مادرم
ناحلة الجسم یعنی
نحیف و دلشکسته میری
جوونی اما مادر پیری
بهونه سفر می گیری
باکیة العین یعنی
بارون غصهها می باره
چشای مادر ما تاره
دیگه علی شده بیچاره
منهدة الرکن یعنی
توون برات نمونده بانو
کی قلبتو سوزونده بانو
کی بالتو شکونده بانو
معصبة الراس یعنی
بستی سری رو که پر درده
رنگ رخ تو مادر زرده
تو کوچه کی جسارت کرده
جوری لگد خوردی که
نمی تونی بلند شی از جات
جای غلافه رو بازوهات
داری میری کنار بابات
هیچ کسی ای وای من
نگفت تو کوچه به اون کافر
نزن زن رو جلوی شوهر
😭😭😭
شعرای آئینی سازمان بسیج مداحان کرمانشاه
#شهادت_حضرت_فاطمه_س
#سبک_واحد
#مداح_کربلایی_حسین_طاهری
این بار چندم است کفن باز میکنم
دارم به این بهانه تو را ناز میکنم
پلکی تبسمی نَفَسی یا شکایتی
باشد بخواب فاطمه هر طور راحتی
باشد بُرو ولی جگرم را نگاه کن
پُشتم شکستهای کمرم را نگاه کن
برخیز باز چارهی درد مرا بده
برخیز و دستمالِ نبرد مرا بده
مثل قدیم پشت سرم آب را بریز
جانِ علی تو برجگرم آب را بریز
این بار چندم است کفن باز میکنم
دارم به این بهانه تو را ناز میکنم
داریم مثل سوزِ خزان گریه میکنیم
با آستین بین دهان گریه میکنیم
دارم به دوش خویش دو تابوت میکِشم
دستی به زخم گوشهی اَبروت میکِشم
این مرد کوه بود که درهم شکسته شد
دیدم که هفت جای تو باهم شکسته شد
تو غرق زخم رفتی و حیدر تمام کرد
امروز بی تو فاتح خیبر تمام کرد
دارند بچهها همه از دست میروند
خواهر تمام کرد و برادر تمام کرد
*کدوم یکی از بچه هارو آروم کنم؟ زینب داره میمیره، حسن داره میمیره، آخه میگن بعد از اینکه مصیبتی وارد شد اونی که گریه میکنه رو رها کنید، اونیکه گریه نمیکنه رو حواستون بهش باشه، آخه یه بغضی داره، اینجوری دق میکنه...
فاطمه! مگه حسن چی دیده؟ یه گوشه نشسته، هی میگم گریه کن قربونت برم، چی شده؟ چی دیدی مگه؟ میگه: بابا! مادرم گفته به هیچ کسی نگم .. اما حالا میخواد بگه...*
《من ایستاده بودم دیدم که مادرم را
دشمن گهی به کوچه گاهی به خانه میزد
گردیده بود هم دست قنفذ با مغیره
این با غلاف شمیشیر او تازیانه میزد》
پیش حسن، حسین به زانو نشسته است
وقتی به گریه گفت که مادر تمام کرد
دیدم که قاتلت اثر ضربِ خویش را
با چوبهای شعلهورِ در تمام کرد
وای از قلاف، زخمش از اول عجیب بود
وای از مغیره کارِ خود آخر تمام کرد
روز دوشنبه بود به آتش شروع شد
روز دهم به ضربهی خنجر تمام کرد
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━┛
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━┛
شعرای آئینی سازمان بسیج مداحان کرمانشاه
#ایام_فاطمیه 🌴به هر مادری که محب شماست 🌴شما یاد دادی مادری کردنو #مهدی_سلحشور #واحد
به هر مادری که محب شماست
شما یاد دادی مادری کردنو
خدا خیر بده مادرایی رو که
به ما یاد دادن نوکری کردنو
از شیر حلال مادر بوده
که سینهزن توام ای مادر
همیشه دعای مادر بوده
که ما رو کشونده پای منبر
اونی که دعا کرد، دلم روبراه شه
همونه که میگن، بهشت زیر پاشه
..............................
تو آغوش آرامشِ مادره
که حس میکنم سایته رو سرم
منم شک ندارم به تو میرسم
با بوسیدن دستای مادرم
من به هرجا که رسیدم باید
مدیون دعای مادر باشم
خاک چادر تو یادم داده
باید خاک پای مادر باشم
جلو پای مادر، تا عمر داری پاشو
تو قلب ما هیچکی، نمیگیره جاشو
............................
منِ کم بضاعت بازم اومدم
شنیدم بازم روضه داره علی
فاوفی لَنَا الکَیلَ یَا فاطمة
به حق دل بیقرار علی
با چادر سیاه مادرهامون
سیاهی زدیم برای روضهت
بچههای مادراییم اما
هی قد میکشیم به پای روضهت
توی فاطمیه، نفس تازه کردیم
تو این شبها دورِ یه مادر میگردیم
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━┛
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━┛