eitaa logo
شعرای آئینی سازمان‌ بسیج مداحان کرمانشاه
209 دنبال‌کننده
52 عکس
18 ویدیو
25 فایل
بسمه تعالی ♦️فعال ترین وپربارترین کانال شعرائی آئینی سازمان بسیج مداحان استان کرمانشاه درایتا👌 #شور#سرود #مدح باز نشر اشعاروسرودهای جدیدکلی ایام سال به تاریخ قمری و کلیه اشعار مهم مذهبی کشوربرا ،مجالس مذهبی با تنوع بالا و سبک های مختلف @BasijNewsir313
مشاهده در ایتا
دانلود
بند اول_ای جان خواهر حسین برادر (3).mp3
2.18M
🏴سبک زمزمه یا واحد سنگین ایام اسارت آل الله از کربلا تا کوفه 🏴بند اول ای جان خواهر،حسین برادر/چرا به روی،نیزه نشستی دارم از این غم،میمیرم آخر/چرا به روی،نیزه نشستی تو رفتیو من خون جگر شدم ای برادر با قاتلِ تو همسفر شدم ای برادر همراه تو با راس تو میام ای برادر بالای نی قرآن بخون برام ای برادر سالار زینب غمخوار زینب ای یار زینب دلدار زینب اخا یا مظلوم عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇 @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
بند_دوم_تو_که_نخواستی_قلبم_برنجه_3.mp3
2.01M
🏴سبک زمزمه یا واحد سنگین ایام اسارت آل الله از کربلا تا کوفه 🏴بند دوم تو که نخواستی،قلبم بِرَنجه/چرا به روی،نیزه نشستی حالا ببین که،میشم شکنجه/چرا به روی،نیزه نشستی پشت سرت،منو به زور،میارن برادر برای معجر من نقشه دارن برادر با حرف بد،مشت و لگد،منو میدن آزار با دسته بسته بردنم منو بین اغیار سالار زینب غمخوار زینب ای یار زینب دلدار زینب اخا یا مظلوم عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇 @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
بند سوم_بردی توون و صبر و قرارم (3).mp3
2.22M
🏴سبک زمزمه یا واحد سنگین ایام اسارت آل الله از کربلا تا کوفه 🏴بند سوم بُردی توون و،صبر و قرارم/چرا به روی،نیزه نشستی میخنده دشمن،به حال زارم/چرا به روی،نیزه نشستی از دشمنت من تازیانه خوردم برادر از کربلا تا کوفه جان سپردم برادر مثل سرت من هم سرم شکسته برادر خون روی پیشانیِ من نشسته برادر سالار زینب غمخوار زینب ای یار زینب دلدار زینب اخا یا مظلوم عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇 @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
▪️ای نور دیده من و تاج سرم حسین(۲) ▪️بنگر چه آمد از غم تو بر سرم حسین ▪️یک دم قدم گذار به چشم ترم حسین ▪️نام تو گشته زمزمه آخرم حسین ▪️یادش به خیر آن تب و تابی که داشتم ▪️در طول آن مسیر رکابی که داشتم ▪️در زیر سایه تو حجابی که داشتم ▪️دیدی چه شد حسین نقابی که داشتم ▪️دیدی چه شد مقنعه و معجرم حسین ▪️یک نیمه روز موی سیاهم سفید شد ▪️یک نیمه روز امید دلم ناامید شد ▪️هجده گلم مقابل چشمم شهید شد ▪️از مادر تو خواهرت هر چه شنید...،شد ▪️داغت هنوز هم نبوَد باورم حسین ▪️گفتی به خیمه گاه بمانم ولی نشد ▪️گفتم کنم فدای تو جانم ولی نشد ▪️یک جرعه آب بر تو رسانم ولی نشد ▪️پایت به سوی قبله کشانم ولی نشد ▪️تو دست و پا زدی و من زدم بر سرم حسین ▪️هر کس رسید راه نفس بر تو بست و رفت یا صاحب الزمان ▪️هر کس رسید راه نفس بر تو بست و رفت ▪️بر پیکر تو نیزه خود را شکست و رفت ▪️شمر آمد و به سینه تنگت نشست و رفت ▪️با دست خالی آمد و پر کرد دست و رفت ▪️ای کاش کور بود دو چشم ترم حسین دیگه روضه ها سنگین تره، ساکت باشی جفا کردی ▪️دیدم تو را به سجده ولی سر نداشتی ▪️ای سر بریده کاش که خواهر نداشتی ▪️ای تشنه لب تو طاقت خنجر نداشتی ▪️گویا غریب بودی و مادر نداشتی ▪️قربان غربتت پسر مادرم حسین ▪️نگذاشتند گریه بر آن پاره تن کنم ▪️نگذاشتند سایه ای بر آن بدن کنم ▪️نگذاشتند حسین خودم را کفن کنم ▪️نگذاشتند کاری برای یوسف بی پیرهن کنم ▪️میخورد خاک پیکر تو در برم حسین حالا از گودال بیا کوفه، ببرم روضه رو همونجا که باید ببرم ▪️ما را پس از تو خار شمردند کوفیان ▪️بر روی نیزه راس تو بردند کوفیان ▪️نان علی مگر که نخوردند کوفیان ▪️از من چه آبرو که نبردند کوفیان ▪️دادند نان به ما صدقه ،دلبرم حسین ▪️دیدی چگونه حرمت زینب به باد رفت ▪️وقتی میان مجلس ابن زیاد رفت ▪️صبر و قرار از دل زین العباد رفت ▪️کاری رباب کرد ،که دردم زِ یاد رفت ▪️چون جان بغل گرفت سر سرورم حسین تا رسیدن تو مجلس ابن زیاد، نانجیب شروع کرد طعنه زدن الحمدْللهِ فَضَحَکُم وَ قَتَلَکُمْ فَرَقَّتْ زَیْنَبُ وَ بَکَتْ اشک چشم زینب رو درآورد شراب می‌خورد با اون حالت مستی، خوشحال بود غرور دختر علی رو شکسته، یه وقت دیدن رباب بلندشد، دوان دوان به سمت طشت طلا رفت، همه حواسها رو از زینب به سمت خودش برگردوند، سر بریده رو از میان طشت برداشت چسباند به سینه، فَوَللّه لا نَسیتُ حُسَیْناً، اَقصَدَتْهُ اَسنَّةُ الْاَدْعِیاءِ به خدا یادم نمیره نیزه‌دارها چجوری با نیزه میزدنت.... حسین... عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇 @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
شعرای آئینی سازمان‌ بسیج مداحان کرمانشاه
‍ #امان_از_کوفه .. #روضه_توسل_به_حضرت_زینب_س #دروازه_کوفه #حاج_حسین_سازور عضویت در کانال شعرائی آئ
.. بریم دروازه کوفه ببینیم چه خبره .. یااباعبدالله .. زینب و کوچه و بازار ، امان از کوفه بین جمعیت و انظار ، امان از کوفه حجة بن الحسن آقا دمِ دروازه ببین عمه ات گشت گرفتار ، امان از کوفه حرمله گشته عنان گیر و نگهبان خولی شمر هم قافله سالار ، امان از کوفه سنگهایی که ز گودال زیاد آمده بود خورد او از در و دیوار ، امان از کوفه آبروریزی این شهر کم از شام نبود کم ندید از همه آزار ، امان از کوفه آبرو داشت در اینجا به چه روزی افتاد دختر حیدر کرار ، امان از کوفه نشنود کاش پیمبر ، صدقه میدادند همه بر عترت اطهار ، امان از کوفه وسط خطبه او همهمه در شهر افتاد دید بر نیزه سرِ یار ، امان از کوفه چه سری خونی و خاکستری و خاک آلود وای از لحظه دیدار ، امان از کوفه تا رسید امّ حبیبه زخجالت شد آب هیچ عزیزی نشود خار ، امان از کوفه زینبِ پرده نشین حبس نشین شد آخر داد از کوفیِ بی عار ، امان از کوفه سختی حبس به دیده نشدن می‌ارزید سخت تر مجلس اغیار ، امان از کوفه وامصیبت ، "دَخَلَت زینب علی اِبنِ زیاد" پس کجا بود علمدار ، امان از کوفه طعنه ها بود که بر اشک دو عینش میزد با عصا بر لب و دندان حسینش میزد شاعر: کاروان وارد کوفه شد دیدن یه عده ای دارن از بام خانه ها خاکستر میریزن .. یه عده هم کنار این اسرا دارن پای کوبی میکنن .. ای بمیرم برات بی بی جان .. یه وقتی زینب سلام الله علیه یه نگاه کرد به دروازه شهر یادش افتاد باباش اینجا حکومت می‌کرده .. یه خانمی آمد یه مقدار نان و خرما بده بی بی فرمود برش گردانید به خدا صدقه به ما حرامه .. گفتن خانم صدقه فقط به بچه های پیغمبر حرام هست !! فرمود ام حبیبه من زینبم .. به خدا ما بچه های پیغمبریم .. ای حسین .. صل الله علیک یا اباعبدالله .. ــــــــــــــــــ عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇 @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
السلام علیک یااباعبدالله هشتاد و چهار زن و بچه رو ب طناب بسته بودن،اگه شب جمعه نبود نمیگفتم زیارت ناحیه رو ببین خود امام داره روضه میخونه" عرضه داشت : و سُـبـِیَ اهلک کـَالعبید"حسین جان زن و بچه تو مثل برده ها به اسارت بردن وَ صُفصِدوا بالحدید" دونه دونه شونو بازنجیر بسته بودن نه با طناب،با زنجیر(این نص زیارت ناحیه هستا) "ایدیهم مغلولت الی الأعناق" دستاشونو به گردن بسته بودن یا صاحب الزمان آجرک الله"یـُساقون فی البراری و الفـَلـَوات"مثل برده ها ازین شهر به اون شهر میبردن ...... حسین ..... برشتران بی جهاز زن و بچه تو سوار کردن،اونقده آفتاب پوست صورتاشونو سوزونده بود،اینجوری وارد کوفه شدن .... هرمنزل و روستا که بردند پای سر تو شراب خوردند حسین ..... حالا ک حال خوبی داری بزرگان ب ما اینجوری یاد دادن،اگه دلها تو جلسه منقلب بشه علامت اینه که حضرت بهتون نظر کرده اونشبم بهت گفتم ابی عبدالله داره به گریه کنش نظر میکنه در محضر آقا دارم این روضه رو میخونم اما اگه۸۴ نفر هم قد و قامتو به طناب ببندن،مشکلی پیش نمیاد-مگه اسرای مارو نبستن؟! اما اگه توی این ۸۴تا بعضیاشون بچه ی سه ساله باشن بود، بعضیاشون زینب قد و قامت کشیده باشه،اگه به یه طناب ببندن ، اگه بزرگا توی طناب بخان ایستاده راه برن،طناب گردن بچه هارو خفه میکنه،لذا عمه جان خم میشد که این طناب گردن بچه هارو اذیت نکنه" اینقده خمیده خمیده زینب راه رفت ....... رسید تو مجلس ابن زیاد،الله اکبر،خدا رحمت کنه،بخدا روی قلب همه مون پرده کشیدن و إلا اگه حقیقت این مجلس"همه مون میمیریم" محضر حضرت شیخ عبدالکریم حایری مؤسس حوزه،روضه خوان،روضه خواند، اینو از زبان مراجع فعلی شنیدم، اینا تو اون جلسه بودن،مرحوم آیت الله مروارید مشهد میفرمود این روضه خوان یه جمله گفت مرحوم شیخ عمامه شو برداشت گذاشت زمین و به روضه خوان گفت بسه دیگه روضه نخوان! چی گفت مگه؟! گفت: "و دخلت زینب علی ابن زیاد" همین! آشیخ اجازه نداد دیگه روضه خوان روضه بخواند،ایشون میفرمود تا غروب همه داشتیم گریه میکردیم،ما ک نمیفهمیم!یه جلوه شو بگم،امشب شب علی اصغر ربابه ، بلکه شب خود ربابه، باب الحوایجه این بانو،تا زینب ناشناس وارد شد بدون سلام خیلی ب ابن زیاد گرون تموم شد،گفت این زن ناشناس کیه اینجوری با تکبر وارد شد،یه کنیزی گفت اگه معرفیش کنم شاید حیا کنه"ای کاش این کنیز هیچوقت زینبو معرفی نمیکرد" تا گفت "هذه زینب بنت علی ابن ابیطالب" ابن زیاد شروع کرد توهین کردن،اونقده نیش و کنایه زد یه وقت دیدن "فرقت زینب و بکت" زینب گریه کرد، تا رباب دید اشک زینب جاری شد بلند شد همه ی توجه مجلسو از زینب ب خودش منعطف کرد، اومد کنار تشت طلا ، خم شد سر بریده رو بغل گرفت،آخ ب سینه چسباند،هی صدا میزد، فوالله ما نسیتُ حسینا ... حسین ..... عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇 @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
-888398077_-651033798.mp3
5.55M
مناجات با امام حسین علیه السلام گریه کردم اشک من را حضرت زهرا خرید از من این چشمان تر را مثل یک دریا خرید یاحسین می گفتم بر سینه وسرمیزدم یا حسین های مرا با قیمت بالا خرید روضه ات را امدم یک مرتبه جارو زدم نوکری کردم برایت زینب کبری خرید اب دادم من به دست سینه زنهایت حسین لحظه ی سقایی ام را حضرت سقا خرید من جوانیِ خودم راخرج روضه کرده ام این جوانی را علی اکبر لیلا خرید دست و پایم پای دیگ نذریت هر جا که سوخت تاول این دست وپا را دخترت درجا خرید از شماها با تمنا کربلا را خواستم مرتضی لطفی نمود واین تمنا را خرید چون خدا وند حسین بانی روضه بوده است پای این پرچم سراسر زشت وزیبا را خرید. عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇 @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
بسکه در کوی و گذر وقتِ تماشا ریختند کودکانت بر زمین از ضربِ پاها ریختند عده‌ای شاگردهایم عده‌ای دیگر کنیز کوچه کوچه پیشِ پایم نان و خرما ریختند در شلوغیِ مسیرِ کاخ هِی روی خاک دختران از هول دادنهای آنها ریختند بارها ما بر زمین خوردیم از ما رد شدند مثلِ آنروزی که با در رویِ زهرا ریختند نیزه داران موقع اُطراق هرجایی که شد اینهمه سر را به روی هم همانجا ریختند آتشِ خیمه ، کشیدن‌های تا کوفه چه کرد گیسوان بچه‌ها یا سوخته یا ریختند بی هوا بر ناقه‌ها زد تا که از آن ارتفاع دخترانت پشتِ هم در بینِ صحرا ریختند* مردمانی که درِ این خانه می‌خوردند نان کُنجِ زندان با قُل و زنجیر ما را ریختند با لب و دندانِ تو با چوب بازی کرد و زد آه دندانهای تو آنقدر زد تا ریختند خوب پیدا هست از بویی که دارد موی تو در تنورِ روشنی دیشب سرت را ریختند *حرام زاده‌ای بنام سهیل ابن عُرَیف تا دروازه کوفه با سیخی که در دست داشت برناقه‌ها میزد تا کودکان از آنها بیافتند(تذکره الشهدا ودیگرمقاتل) حسن لطفی عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇 @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
▪️ای نور دیده من و تاج سرم حسین(۲) ▪️بنگر چه آمد از غم تو بر سرم حسین ▪️یک دم قدم گذار به چشم ترم حسین ▪️نام تو گشته زمزمه آخرم حسین ▪️یادش به خیر آن تب و تابی که داشتم ▪️در طول آن مسیر رکابی که داشتم ▪️در زیر سایه تو حجابی که داشتم ▪️دیدی چه شد حسین نقابی که داشتم ▪️دیدی چه شد مقنعه و معجرم حسین ▪️یک نیمه روز موی سیاهم سفید شد ▪️یک نیمه روز امید دلم ناامید شد ▪️هجده گلم مقابل چشمم شهید شد ▪️از مادر تو خواهرت هر چه شنید...،شد ▪️داغت هنوز هم نبوَد باورم حسین ▪️گفتی به خیمه گاه بمانم ولی نشد ▪️گفتم کنم فدای تو جانم ولی نشد ▪️یک جرعه آب بر تو رسانم ولی نشد ▪️پایت به سوی قبله کشانم ولی نشد ▪️تو دست و پا زدی و من زدم بر سرم حسین ▪️هر کس رسید راه نفس بر تو بست و رفت یا صاحب الزمان ▪️هر کس رسید راه نفس بر تو بست و رفت ▪️بر پیکر تو نیزه خود را شکست و رفت ▪️شمر آمد و به سینه تنگت نشست و رفت ▪️با دست خالی آمد و پر کرد دست و رفت ▪️ای کاش کور بود دو چشم ترم حسین دیگه روضه ها سنگین تره، ساکت باشی جفا کردی ▪️دیدم تو را به سجده ولی سر نداشتی ▪️ای سر بریده کاش که خواهر نداشتی ▪️ای تشنه لب تو طاقت خنجر نداشتی ▪️گویا غریب بودی و مادر نداشتی ▪️قربان غربتت پسر مادرم حسین ▪️نگذاشتند گریه بر آن پاره تن کنم ▪️نگذاشتند سایه ای بر آن بدن کنم ▪️نگذاشتند حسین خودم را کفن کنم ▪️نگذاشتند کاری برای یوسف بی پیرهن کنم ▪️میخورد خاک پیکر تو در برم حسین حالا از گودال بیا کوفه، ببرم روضه رو همونجا که باید ببرم ▪️ما را پس از تو خار شمردند کوفیان ▪️بر روی نیزه راس تو بردند کوفیان ▪️نان علی مگر که نخوردند کوفیان ▪️از من چه آبرو که نبردند کوفیان ▪️دادند نان به ما صدقه ،دلبرم حسین ▪️دیدی چگونه حرمت زینب به باد رفت ▪️وقتی میان مجلس ابن زیاد رفت ▪️صبر و قرار از دل زین العباد رفت ▪️کاری رباب کرد ،که دردم زِ یاد رفت ▪️چون جان بغل گرفت سر سرورم حسین تا رسیدن تو مجلس ابن زیاد، نانجیب شروع کرد طعنه زدن الحمدْللهِ فَضَحَکُم وَ قَتَلَکُمْ فَرَقَّتْ زَیْنَبُ وَ بَکَتْ اشک چشم زینب رو درآورد شراب می‌خورد با اون حالت مستی، خوشحال بود غرور دختر علی رو شکسته، یه وقت دیدن رباب بلندشد، دوان دوان به سمت طشت طلا رفت، همه حواسها رو از زینب به سمت خودش برگردوند، سر بریده رو از میان طشت برداشت چسباند به سینه، فَوَللّه لا نَسیتُ حُسَیْناً، اَقصَدَتْهُ اَسنَّةُ الْاَدْعِیاءِ به خدا یادم نمیره نیزه‌دارها چجوری با نیزه میزدنت.... حسین... ==================== عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇 @Shoaraye_aeinimadhankermanshah