#امام_هادی
آستان خدا کمال شما
هفت پرواز زیر بال شما
با شما می شود به قرب رسید
ای وصال خدا وصال شما
گاه با آدم و گهی با نوح
بی زمان است سن و سال شما
مثل جبرئیل می شود بالم
با همین غوره های های کال شما
روزگاری است در پی دلم آید
گرچه نا قابل است مال شما
بال ما را به آسمان ببرید
تا خداوند لا مکان ببرید
هر کسی تو را سلام کند
به مقام تو احترام کند
کاش در صحن سامرات خدا
تا قیامت مرا غلام کند
پر و بال کبوترانه ی من
در حریم تو میل دام کند
هر که بی توست واجب است به خود
خواب احرام را حرام کند
بر دلم واجب است بعد طواف
عرض دین محضر امام کند
نیمه ی ماه حج که شد باید
شیعه در محضر شما آید
ای مسیحای سامرا هادی
آفتاب مسیر ما هادی
علی ابن محمد ابن علی
نوه ی اول رضا هادی
نیست جز دامن کرامت تو
پردهٔ خانهٔ خدا هادی
ذکر هر چهارشنبه ام این است
یا رضا یا جواد یا هادی
به ملک هم نمی دهم هرگز
گریهٔ زائر تو را هادی
یک شبی را کنار ما ماندی
سر سجاده جامعه خواندی
تو دعا را معرفی کردی
مرتضی را معرفی کردی
با فراز زیارت سبزت
راه ما را معرفی کردی
مرتضی و حسین و فاطمه و
مجتبی را معرفی کردی
نه فقط اهل بیت را بلکه
تو خدا را معرفی کردی
سامرایت غریب بود اما
کربلا را معرفی کردی
با تو ما مرتضی شناس شدیم
تا قیامت خدا شناس شدیم
ریشه های محبت ما تو
مزرعه های سبز دنیا تو
خواهش سرزمین پائین من
اشتیاق بهشت بالا تو
گاه ابلیس می شوم بی تو
گاه جبریل می شوم با تو
من نمی دانم این که من دارم
به تو نزدیک می شوم یا تو
چه کسی از مسیر گمراهی
داده ما را نجات؟... آقا تو
تو مرا با ولایتم کردی
آمدی و هدایتم کردی
دل من در کفت اسیر بود
به دخیل تو مستجیر بود
گر شود ثروتم سلیمانی
باز هم بر درت فقیر بود
شکر حق می کنم صدای بلند
حضرت هادی ام امیر بود
آبرو خرج می کنی بس که
کرم سفره ات کثیر بود
شب میلاد تو به ذی الحجه
مطلع شوکت غدیر بود
ریشه ناب اعتقاد علی
پسر حضرت جواد علی
دوست دارم گدای تو باشم
سائل دست های تو باشم
مثل بال و پر کبوترها
دائماً در هوای تو باشم
دوست دارم که از زمان ازل
تا ابد خاک پای تو باشم
نیمه شب های ماه ذی الحجه
زائر سامرای تو باشم
یا دعای قنوت من باشی
یا قنوت دعای تو باشم
ما فقیریم سفره ای وا کن
سامرایی حواله ی ما کن
با تو این عقل ها بزرگ شدند
اعتقادات ما بزرگ شدند
پای دل های شیعیان آن قدر
گریه کردید تا بزرگ شدند
با نگاه تو با محبت تو
اِبن سکّیت ها بزرگ شدند
خوب شد بچه های هیئت ما
پای درس شما بزرگ شدند
بچه های قبیله ما با
کربلا کربلا بزرگ شدند
بی تو دل های ما بهار نداشت
مثل یک شاخه ای که بار نداشت
#علی_اکبر_لطفیان
@Shoaraye_aeinikermanshah
#امام_هادی
دهمین بارِ مکرر شده ام سائلِ تو
بپذیر ای گلِ زهرا بشوم قابلِ تو
هادیِ امّتِ اسلام ،امامِ دلِ من
هرچه در عالم هستی ست فدایِ دلِ تو
(ای تجّلیِ علی! هیبتِ تو کارِ خداست)
(فاتحِ خیبری و خیبرِ تو سینه ی ماست)
پسرِ بابُ الحوائج شده ای بابِ کرم
سرِ ما منتظر توست چه شد خاکِ قدم
یک نگاهِ تو کفایت بکند لطف نما..
برسان شیعه ی افتاده ز پا را به حرم
(گنبد و صحن و سرایت نَفَسم باز کند)
(دیدن مرقدِ پاکِ تو چه اعجاز کند)
فاش و بی پرده بگویم که شفا (جامعه ات)
هر چه که هست زیارت وَ دعا (جامعه ات)
نَفَست کارِ دو صد عیسیِ مریم کرده
به کمالات رسانده همه را (جامعه ات)
(جامعه خواندم و معیارِ دلم بالا رفت)
(معرفت یافتم و ذکرِ تو بر لبها رفت)
دهمین بارِ مکرر شده ام اهلِ ولا
سر به زیر آمده ام لطف کن ای بابِ رجا
وَ تصّدق.. بده در راهِ خدا.. تذكره ای
مرغِ دل بال گشوده برود کرببلا
(سامرا ،کرببلا هردو شدند قبله نما)
(هردو احساسِ عجبیبی بدهد بر فقرا)
محسن راحت حق
@Shoaraye_aeinikermanshah
#امام_هادی
ای که از ظرف لبت شهد و شکر می ریزد
از بر پلک تو صد شمس و قمر می ریزد
آنقدر راه بلد هستی و عاشق داری
که ز هر آجر دیوار تو در می ریزد
گوشه ی چشم تو که جای خودش را دارد
دارد از گوشه ی نعلین تو زر می ریزد
تو فقط لطف کن و از سر قبرم بگذر
صد مسیحا ز دمت وقت گذر می ریزد
تو که هستی که اگر حضرت جبریل امین
اوج گیرد به سماوات تو پر میریزد
تا خود صبح ز طوبا ز تو می پرسیدم
گفت از یمن دم توست ثمر میریزد
شهره به شهر شعوری و شعارت عشق است
می زدن از لب آن چشم خمارت عشق است
شب دراز است اگر ماه رخت، مه باشد
راه کوتاه اگر نور تو در ره باشد
عاشق آن نیست که در سجده، منیت دارد
عاشق آنست که از رتبه ات آگه باشد
آنزمانی که ز تو شعر، شرف می گیرد
بهتر آنست که در قافیه به به باشد
ولی الله، جهان بین یدت گردویی است
قد ذهن بشر از درک تو کوته باشد
خب طبیعی است اگر بلبل عاشق کارش
روی هر شاخه گل مهر تو، چه چه باشد
پادشاه است بگو تاج به سر بگذارد
بر سر سائل اگر دست شهنشه باشد
می روم تاج شهادت به سرم بگذارم
تاج را تا به قیامت به سرم بگذارم
سر مستور خدایی و روایت شده ای
هادی نوری و با نور، هدایت شده ای
علم کلی و پر از حلم و درایت شده ای
دهمین پادشه تخت ولایت شده ای
اوج گیرنده تر از بال نهایت شده ای
تو به اندازه ی ده جمله روایت شده ای
موسی طور چرا باز به خود می پیچی؟
باز از سامریان غرق شکایت شده ای
زهر دادند تو را، از ته دل آه نکش
آه، بازیچه ی دستان جنایت شده ای
اشک گشتی و چو باران صفا باریدی
در دل اهل بکا، گریه، سرایت شده ای
سامرا هست، به کعبه چه نیازی دارم
تا خدا هست، به کعبه چه نیازی دارم
#جعفر_ابوالفتحی
@Shoaraye_aeinikermanshah
#امام_هادی
لطف امام هادى و نور ولایتش
ما را اسیر کرده به دام محبتش
بر لطف بى کرانۀ او بسته ایم دل
امشب که جلوه گر شده خورشید طلعتش
منت خداى را که به ما کرده مرحمت
توفیق برگزارى جشن ولادتش
تبریک باد بانوى کبرى سمانه را
کین غنچه بر دمید ز گلزار عصمتش
ماه تمام و نیمۀ ذى حجه مطلعش
خیر کثیر وکوثر قرآن بشارتش
این است آن امام که تقدیر ایزدى
بعد از جواد داده مقام امامتش
این است آن امام که ذرات کائنات
اقرار کرده اند به جود و کرامتش
این است آن امام که در برکة السّباع
شیران شوند رام و گذارند حرمتش
این است آن امام که از نقش پرده هم
ایجاد شیر زنده کند حکم قدرتش
این است آن امام که دشمن به چند بار
رخسار عجز سوده به درگاه عزتش
سر تا به پاى عاطفه و مرحمت ولى
دشمن به لرزه آمده از برق هیبتش
آن سومین ابوالحسن از خاندان وحى
چون سه على دیگر باشد عبادتش
افزون ز ریگ هاى بیابان عطاى او
بیش از ستاره هاى درخشان فضیلتش
مائیم و دست و دامن آن حجت خدا
چون نا امید کس نشود از عنایتش
گردیده ایم جمع به ذیل لواى او
افکنده ایم دست به دامان رحمتش
از آستان قدس رضا هدیه مى کنیم
آه دلى به غربت و اشکى به تربتش
یارب بحق فاطمه با فتح کربلا
بگشا بروى ما همه راه زیارتش
از لطف آن امام (مؤید) مؤید است
کو را نشان خدمت آل محمد است
#سید_رضا_موید
@Shoaraye_aeinikermanshah
#امام_هادی
رود از راز و نیاز تو حکایت میکرد
نور را عمق نگاه تو هدایت میکرد
ماه اگر، ذکر به لب، گِرد زمین میچرخید
صورت ماهِ تو را داشت زیارت میکرد
دهمین بار هوالحق متجلی شده بود
چارمین بار علی بود امامت میکرد
درد را نسخهی خال تو شفا می بخشید
عاشقان را دل نرم تو شفاعت میکرد
"و بِکُم عَلَّمَنا الله" تو میخواندی و...آه!
آه از آن شهر که بی قبله عبادت میکرد
جامعه حرف دلت را که به خود باخته بود
طلب از گمشدگان لب دریا میکرد
متوکل به تماشای شرابت آورد
به دل مست تو از بس که حسادت می کرد
و نفهمید که مستی اثری بود که داشت
با طلوع تو به هر ذره سرایت میکرد
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
وقتی از پنجره ی شعر صدایت میکرد
کوه هر صبح به صبر تو سلامی می داد
ماه هر شب به رخت عرض ارادت میکرد
ری پُر از عطر سخن های تو می شد وقتی
سید عارف ری، از تو روایت می کرد
شاه بخشنده، نرو، بی تو فقیران چه کنند؟
سامرا داشت به دستان تو عادت میکرد
#قاسم_صرافان
@Shoaraye_aeinikermanshah