#شعر
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
ممدوحهء پیمبر و محبوبهء علی
کز کبریا رسیده درود مکررش
آوای وحی می رسد از صحن خانه اش
بوی بهشت می دمد از خاک معبرش
حورا نهاده دست به دامان فضّه اش
غلمان گشوده چشم به احسان قنبرش
گوش علی به زمزمه های سحرگهش
چشم نبی به ماه جمال منورش
با هل اتی و کوثر و تطهیر و قدر و نور
پیوسته بوده ذات خدا مدحگسترش
انفاق کرد جامهء نو در شب زفاف
چون دید پیر سائله را در برابرش
ازبس عطای اوست فزون باز هم کم ست
خلق جهان شوند اگر سائل درش
تا صبح حشر سلسلهء اولیای حق
مدیون صبر و نهضت شبّیر و شبّرش
دانشگه معلم آزادگان، حسین
بود از نخست دامن توحیدپرورش
اعجاز وحی داشت پیام مقدسش
آیات نور بود کلام منورش
از خشتخشت خانۀ او مرتفع شده ست
هر صبح و شام ذکر خداوند اکبرش
این ست فاطمه که به گلخانۀ بهشت
بوسند دست، مریم و حوا و هاجرش
پا می نهد گرسنه به محراب بندگی
آنکه رسد طعام بهشتی ز داورش
هر بانویی ست زیورش از خواندن نماز
اما نماز، سجدهء زهراست زيورش
زیبد که در نماز بر آن مادر نماز
جبریل جانماز ببافد ز شهپرش
گویی امین وحی خداوند، با ادب
زانو زده برای تعلم به محضرش
گویی هنوز پشت در آستان وحی
زهرا دفاع میکند از حق رهبرش
ای کاش روز غربت او حمزه زنده بود
یا میرسید پاسخ یاری ز جعفرش
این نکته نقش خاک قدمهای فاطمه ست
آزاده آن زنیست که زهراست رهبرش
دشمن گرفته بود کمین در خط رسول
فکر هزار فتنه نهان بود در سرش
می خواست بعد مرگ پیمبر شود خموش
آن جاودان چراغ همیشه منورش
غافل از آنکه بعد پدر می کند قیام
بر دفع کفر دختر اسلامپرورش
غافل از آنکه فاطمه بر دفع دشمنان
صحرا وشهر ومسجد وخانهست سنگرش
مسجد شراره از در و دیوار برکشید
شد داغدیده دخت نبی تا سخنورش
با گریه از صحابه کمک خواست آن زمان
یک تن نداد پاسخ او غیر همسرش
آن اشک و آه و ناله و فریاد و آن سکوت
هرگز نبود هیچکس اینگونه باورش
نفرین برآن سکوت که در موج فتنه ها
طغیان و ظلم و جور، علَم شد برابرش
نفرین برآن سکوت که از آن سکوت بود
اسلام هر چه آمده امروز بر سرش
جان داد و تن نداد به بیداد، لحظه ای
در مرگ نیز سنگر او بود بسترش
دین نبی به همت زهرا دوام یافت
شد نقش آب نقشهء خصم ستمگرش
شد از قیام فاطمه اسلام، روسفید
با آن که شد کبود، عِذار منـورش
بعد از چهارده صده مانده هنوز هم
آثار آن کبودی، بر ماه منظرش
گویی هنوز میشنود گوش روزگار
ذکر علیعلی ز نفسهای آخرش
روح نماز بود و روان خطابه بود
گر شد مزار در بر محراب و منبرش
تا شيعه زنده است عزادار فاطمه ست
پیوسته خون دل چکد از دیدهء ترش
باید گرفت درس علیدوستی از او
آن گونه ای که درس گرفته ست دخترش
مولا دو رکن داشت، یکی ختم الانبیا
ام الائمه فاطمه شد رکن دیگرش
آتش زدند بر در دارالولایه اش
سیلی زدند بر رخ از گل نکوترش
گویی سپهر بر سر مولا خراب شد
در شام تارِ خاکسپاری کوثرش...
تا ننگرد به سایهء تابوت او كسى
بايد شبانه دفن كند دست حیدرش
چشمی به خاک تربت پنهان فاطمه
چشمی دگر به روضهء پاک پیمبرش
گفتا به خود چگونه دهم پاسخ رسول!؟
پرسد اگر ز پیکر رنجور دخترش
گفتا به خودچگونه به زینب دهم جواب!؟
پرسد اگر ز خانه کجا رفته مادرش...
#استاد_سازگار
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━┛
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━
مصیبت هایم امشب جان گدازه-حاج محمود کریمی -دشتی.mp3
4.11M
#روضه_دشتی
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_محمود_کریمی
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━┛
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━