eitaa logo
شعرای آئینی سازمان‌ بسیج مداحان کرمانشاه
206 دنبال‌کننده
52 عکس
19 ویدیو
25 فایل
بسمه تعالی ♦️فعال ترین وپربارترین کانال شعرائی آئینی سازمان بسیج مداحان استان کرمانشاه درایتا👌 #شور#سرود #مدح باز نشر اشعاروسرودهای جدیدکلی ایام سال به تاریخ قمری و کلیه اشعار مهم مذهبی کشوربرا ،مجالس مذهبی با تنوع بالا و سبک های مختلف @delsokhteh313
مشاهده در ایتا
دانلود
اشک ما وقف عزای پنج تن بچه های ما فدای پنج تن رونقی این سفره هامان دارد از برکت و لطف و عطای پنج تن بالهای ما، خدا هم شاهد است پر نزد غیر از هوای پنج تن رفت و آمدهای ما در روضه ها هست مرهون دعای پنج تن نسل ما یا نوکرند، یا عاشقند ایل ما اصلا گدای پنج تن ما مریض معصیت هستیم، پس آمدیم دارالشفای پنج تن با دعای فاطمه قد می کشیم روز و شب تحت لوای پنج تن سینه ی ما گنج علم اهل بیت دیده ی ما خاک پای پنج تن هیئتی که فاطمه دارد نظر می شود غار حرای پنج تن مادرم در روضه ها فریاد زد زندگیِ ما برای پنج تن می رسد هر روز رزق ما از آن عطر ناب ربنای پنج تن پای میزان عمل که می شود خوش به حال آشنای پنج تن با دمِ مظلوم بر پا می شود کربلا در روضه های پنج تن می شود شبهای جمعه، کربلا غرق آه و نینوای پنج تن چشم من دارد خجالت می کشد اشک می خواهم خدای پنج تن با نوای (یابُنَیَّ) می شود نینوا در کربلای پنج تن روضه خوان می گفت زینب پیر شد در کنار ماجرای پنج تن آه، از گودال دارد می رسد گریه های، های هایِ پنج تن این صدای وای وایِ زینب است یا صدایِ وای وایِ پنج تن کاش عاشورا بمیرم از غمِ زخم های ناخدای پنج تن
بنویسید مرا بی سر و سامان حسین جگری سوخته و پاره گریبان حسین پای شش گوشه گدا را بنشانید و سپس بنگارید مرا دست به دامان حسین روضه ای باز بخوانید و، هلاکم بکنید روی قبرم بنویسید پریشان حسین پروراندند مرا پای همین هیئت ها از همان روز ازل خورده ام از نان حسین کاش در کرببلا جام شهادت نوشم بسرایند مرا جزء شهیدان حسین شبِ بی گریه در این عشق حرام است مرا این چنین است شبِ ریزه خور خوان حسین بنویسید روی مشک علمدار حرم جان عالم به فدای لب عطشان حسین به خدا این پسر حضرت زهرا باشد روی خاک است چرا پیکر عریان حسین
از خیمه همه اهل حرم را بردند از پیش نگاهم جگرم را بردند بستند تمام یاسها را به طناب در بند اسارت پسرم را بردند وقتی که بریدند سرم را ز قفا انگشتر و خود و سپرم را بردند آن نیزه سوارها که میخندیدند بر نیزه خویشتن سرم را بردند دیدند کسی نیست مرا یار شود با تیر، توان پیکرم را بردند در پیش نگاه مادری غمدیده گهواره طفل پرپرم را بردند در خاک نهادم بدنش را، اما قنداق علی اصغرم را بردند کردند تمام خیمه ها را غارت حتی سر طفل مضطرم را بردند بر نیزه نشسته بودم و میدیدم با پای برهنه دخترم را بردند میدید ابالفضل، ولی با سیلی بر ناقه سوار و خواهرم را بردند دیدند که من داغ برادر دارم مشک و علم برادرم را بردند افتاد عمود خیمه بر روی زمین تا آبروی دلاورم را بردند ای وای، یکی میان آتش میگفت عباس بیا که معجرم را بردند همراه غزالان حریم زهرا تا شام ، دل شعله ورم را بردند @Shoaraye_aeinimadhankermanshah