بسم الله الرحمن الرحیم
#عصردهم _شب جمعه
با اشک خواهرانه مداوا نمی شوی
زین دست وپازدن ، تودگر! پا نمی شوی!؟
برخیز ای شکوفه ی فصل بهار من
برخیز ای تویاور ِ شبزندهدار من
برگردوحال این دل من روبه راه کُن
با چشم کَم سویت توبه زینب نگاه کُن
رفتی ودرفراغ توغم را چشیده ام
درزیرتیغ پیکره پاک تودیدهام
تنها تو اعتنا به کلامم کُنی حسین
جای همه فقط تو سلامم کُنی حسین
گودال رفتی و پُر خون گشته پیکرت
درزیر خنجری وبریده شدحنجرت
خونابه ها به ورطه ی سیلاب آمده
گوال رابگو که چِقَدَر آب آمده
شمشیر پیش زخم تنت سد شده چرا
سرنیزه ها زبازوی تو رد شده چرا
افتادی وصدای نوا در دُعا ی توست
این دستِ بی تعادل تو مبتلای توست
اندوه واین غم تو چقدر بی حساب بود
ذکرلبت فقط همه جا، آبِ آب بود
ثانیه های رفتن تو تند می زند
دیدم نفس نفس زدنت کُند می زند
با سنگ،شیشه ی دل زینب محک زدند
آئینه ی تورا دم گودال چک زدند
دیدم که خاک بوی لباس تو را گرفت
شمرآمدوتورا وسط قتلگا گرفت
لطفاً بیا بمان و نرو ای قرارمن
جانانمی شود نَروی از کنارِ من!؟
خورشیدمن سری به دلِ شب بزن دگر
شانه به زلف درهم دختر بزن دگر
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی