eitaa logo
شعرای آئینی سازمان‌ بسیج مداحان کرمانشاه
206 دنبال‌کننده
52 عکس
19 ویدیو
25 فایل
بسمه تعالی ♦️فعال ترین وپربارترین کانال شعرائی آئینی سازمان بسیج مداحان استان کرمانشاه درایتا👌 #شور#سرود #مدح باز نشر اشعاروسرودهای جدیدکلی ایام سال به تاریخ قمری و کلیه اشعار مهم مذهبی کشوربرا ،مجالس مذهبی با تنوع بالا و سبک های مختلف @delsokhteh313
مشاهده در ایتا
دانلود
هدیه بخاکپای ام الادب خانم ام البنین سلام الله علیها هر شب زنی به شور و نوا گریه میکند انگار در میان بلا گریه میکند چون مُحرِمی به کعبهٔ یاد حسین خود نالان بین مروه ،صفا گریه میکند گر چه به آسمان ِ دلش اختری نماند بر کشتگان ِ شمس و ضٌحیٰ گریه میکند او را نخوان بی پسر که شهیدان زنده اند اٌمُ الشهید بر شهدا گریه میکند چون خیبر است علقمه ،عباس هم علیست گویا به سوگ شاه ولیٰ گریه میکند با یاد کشتگان ، که جراحاتشان بسی ست افزون ز ِ اختران سماٰ گریه میکند هر شب نخی ز معجر ِ حَبلٌ المَتین ِ او در دست سالکی به دعا گریه میکند در ماتم حسین اگر دل غمینتر است دائم به ماه آل عبا گریه میکند نامادری نخوان اٌم ِ بنین را برای او زهرا به وقت ذکر و دعا گریه میکند عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇 @Shoaraye_aeinimadhanksh . .
شأن زهرا ، شأن جمله انبياست کمتر از این گر که پنداری خطاست فاطمه تاج ِ سر ِ عالم شده افتخار ِ عالم و آدم شده اشرف ِ مخلوق ِ دادار است او بهر حق محبوب و دلدار است او هر چه در وصف ِ نبي آورده اند فاطمه را هم نصيبي داده اند گر که قرآن در نهان ِ احمد است فاطمه قرآن نشين ِ سرمد است هَل اَتي, ياسِين, شَمس و زاريات کٌوثَرو اَسراء. ناس و نازِعات جملگي در قلب ِ زهرا جاريند چون به قلب ِ احمد ِ نورانيند از چه رو « اٌم ِ اَبي » خواندش پدر؟ می شود بابا به دخت ِ خود پسر ؟ گفته حق « مايَنطِقٌ عَنِ الهَوي » از چه رو گفته رسول اين حرف را؟ فاطمه زینت بر این یکتا پدر هر دو آیینه به ذات یکدگر هم حسین و هم حسن چون مادرند هر دو مثل مادر ِ خود احمدند فاطمه گر چه پسر آورده است در حقیقت دو پدر آورده است دو پسر همچون پدر آورده او در جمال و در کمال و خلق و خو حرف اَحمد امر ِ حق است و يقين چشم ِ حق بين خواهدو انصاف بين تا به مهدي ميرسد اين شاکله تا بدانند عالمي اين فاصله در پی ذريهٔ پاک ِ رسول تا حريم ِ طيب ِ بَطن ِ بتول ... یک تن و جانند ،همه از کوي نور آمدند و می روند رو سوی نور اي "سفير" از فاطمه ياري طلب تا که هستي ذکر او کن ورد ِ لب عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇 @Shoaraye_aeinimadhanksh . .
برای میلاد حضرت عیسی «مطهر بودن مریم مدال ِ عشق و ایمان است» عفیفه بودن و پاکیزگیش ثبت ِ قرآن است ز طفلی مٌعتکف بوده به محراب و عبادتگاه دهانش هم از اذکار جَلی پر بٌوی ِ ریحان است چونان دٌر و صدف در بطن پرورده است روح الله صدف مریم و روح الله عیسایی که انسان است به دامانش بسی بگرفت روح الله ، عرفان را خدایی مسلک و پیغمبر و سرشار عرفان است پیام او محبت راه و رسمش رأفت و بخشش به صحرای بسی خشک ضیعفان همچو باران است نه تنها لطف او بر دوستان حق رسد بلکه به خصمش از مروت در طریقت مثل یاران است پلیدان در خیال خام خود کشتند عیسی را ولی روز ظهور ِ حجت ،او همراه ایشان است ولی الله قائم ، منتقم بر خون ِ ثار الله است و عیسی نیز با مهدی سر آن عهد و پیمان است عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇 @Shoaraye_aeinimadhanksh . .
نگاهت همچو تندر بر سر ِ ابر ِ بهاران بود درون دیده گانت ، یک غضب بر جمله عدوان بود نگاهت از طراوت , هم از عشقی پاک مملو بود و هر چشمی که میدیدت , به یمنش شاد و خندان بود دلت بنیان ,ِ مرصوص ِ سپاه جملگی مردان به وقت ِ خشمت اما کاخ استکبار ویران بود شدیدی بر عدو و راحمی بر مومنین سردار چنان بودی که بودت آخر داعش به دوران بود چنان با غیرت و همت و با آن دیدهُ نافذ به میدان چون شدی ، خواب خبیثان بس پریشان بود به دنیایی که در قهر ِ زمستان غرق ِ در یخ بود حضور سبز ِ تو آرامبخشی چون بهاران بود مُدارا راه و رسمت ، بر مَدار دین محکم بود تمام مشی تو بر دین بٌد و همسان ِ قرآن بود چنان بندت برید از بند ، ای بر رهبری دلدار که در سوگت دو چشم رهبرم در اوج باران بود به نیرویی به نام قدس نه حاکم به دنیایی که دنیا در عزایت اشک ریزان همچو ایران بود ره و رسمت بسان ِپهلوانان اساطیری شجاعانه طریقت ، الگویی بر خیلی مردان بود نه تنها خاندان. ِ شهدا در ماتمت گریان که چشم کودکان در داغ هجرت اشک ریزان بود دو چشم نافذ و آن ابروان مثل تیغ ِتو نشان محکمی از صورت ِ مردان میدان بود هنوزم گر چه رفتی لیک آمریکا ز ِ یارانت هرا سان است ، چون قَتلَت بدست و رای شیطان بود نپندارید شهیدان فی سَبِیلِ الله اَموٰاتاٰ بَل اَحیاٰءُ که روزیشان ، بدست حی سبحان بود دو چشمانت لهیب ِ آتش اندازد به جان خصم ولی از مهربانی مهر و رأفت بر یتیمان بود میان دود و آتش گاه بردابرد و خونریزان تمام فکر تو بر آهوان ِ گشنه ی در دشت ِ طوفان بود علی وقت رکوعش ، خاتمی بخشید بر محروم و قاسم در رکوع ، با شاخ گل لطفش به طفلان بود عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇 @Shoaraye_aeinimadhanksh
شهادت امام علی النقی ، امام هادی علیه آلاف تحیه و الثناء را خدمت شما شیفتگان آل الله تسلیت عرض مینمایم تویی که آب حیاتی به قدر یک رودی امام هادی قرآنی و به دین حق گل و عودی تویی که روشنی ماهتاب شبهایی چراغ راه فضیلت برای ما بودی تویی که جامعه ات جامع مفاهیم است به برگ برگ ِ وزینش علوم تازه گشودی میان آن قفس شیر رفتی و چشمت به ناز و غمزه چو آهو ز شیر دل بربودی به راه و مشی و مرامت جهان شده عاشق هزار تهنیتت باد و صد سلام و درودی بسوزد آنهمه کاخ و بنای عباسی که زنده ای تو و از دشمنت نه نشو و نمودی ز لشگرش متوکل به فکر ترساندد ولی تو لشگریان ملک به او بنمودی ز ترس لشگریانت ز هوش رفت و بیافتاد و بعد این به کرامات اهل بیت فزودی تویی همآنکه ز بعدت اما قائم حق ز قاتلت بکشد انتقام سخت بزودی عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇 @Shoaraye_aeinimadhanksh
با شعر زیر که بخاکپای امام جواد ع هدیه کرده ام میلاد با سعادت آن امام همام را خدمت عموم شما شیفتگان تبریک عرض مینمایم الگوی جود و سخای خدای ِ عشق باب المراد ، ابن رضای خدای ِعشق سرو ِ جوان ِ آل عبای ِ خدای عشق آیینه ٔتمام نمای ِ خدای ِ عشق از درگه تو هر که طلب کرده داده ای خیر کثیر ، بر همه عالم رسانده ای نور رُخ ِ تو شمس زاده ، از اَنوار دیگریست رخساره ات به وقت نیایش ، چه دیدنیست اعجازهای ِکودکیت ، بس شنیدنیست باب مرادت ابن ِ رئوفا نبستنی ست در کاظمین شاه و گدایان گدای تو جان رضا ، جان و سر ِ ما فدای تو ای که شب ِسیاه ِ تشیع ، ز تو سحر در تارُک ِ زمین و زمان ، همچنان قمر شمس الشموس ، تا به وجود تو شد پدر عرش و ثرا به شور و شعف از چنین خبر یوسُف بیا ، که چشم پدر روشنا گرفت هم غنچه ای دگر ، گل ِ آل ِ عبا گرفت عباسیان به مجمع علمی ، ذلیل ِتو مات مقام و جایگه ِ ، چون خلیل تو شرمنده و خجول ِشبهه به نسل اصیل تو از هر دو دیده کور شود، آن بخیل تو ای جان فدای اصل و تبار ِ تو یا جواد عالم کنند جان ، به نثار تو یا جواد من مانده ام که مثل بهاران بخوانمت؟! یا از برای مُرده دلان ،جان بخوانمت؟! یا بر کویر , نعمت ِ باران بخوانمت؟! یا اینکه شاهزاده به سلطان بخوانمت؟! ای نو شکفته لاله ، امام همام من ملجأ به حاجت و گله های مُدام ِمن من را جواد جان ، ز غلامان ِخود بدان سوراخها و حلقهٔ گوشم شده نشان هم بر شما ، هم به تمامی خاندان هم شاعرم به محضرتان ، هم که روضه خوان بر شاعران خبر رسیده زَر و حِله ِ میدهید آقا برای این دو سه خط صِله ِ میدهید؟ عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇 @Shoaraye_aeinimadhanksh
برداشت حق ، ز ِ مُعجزهٔ خود حجاب را آورد ماه ِ دلرباتری از ، آفتاب را جا دارد از ملائک هفت آسمان خدا بر سجدهٔ به او ، بنماید عَتاب را افزود میل ِ عشق و ولا و محبتش بر جملهٔ فرائض ِ ایمان ، ثواب را خواهی اگر به عرش رسانی وجود خود یک یا علی بگو و بگیر این طناب را بی حُب مرتضی ، نمازت نماز نیست حتی اگر که حفظ نمایی کتاب را گر علم کیمیا به عمل در نهان توست بگذار و بر کَف آر تو آن دُر ِ ناب را ای خوش به آن کسی که دَم و گاه مُردنش با چشم دید، آن مَه ِ عالیجناب را بود و عَدَم ، در گرو ِ عشق و کین اوست داده است حق ، به دست خودت انتخاب را دریای رحمتی به زُلالی ِ کوثر است آب حیات نوش و رها کن سَراب را گر شرک حق نبود، سِزا بود روز و شب میکرد سجده شیعه شَهِ بو تراب را ‌ عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇 @Shoaraye_aeinimadhanksh
يا علي فاروغ اعظم شير مرد ِ روزگار شاهکار بی بدیل ِ بی مثال ِ کردگار يا علي اي باب شهر علم ِ بی حد رسول حيدر کرار ميدان و يل ِپر افتخار اي فروزان گوهر يکتاي بي همتاي حق ایلیا حضرت ، ولی له , امام ِ حق مدار میچکد از گونه ات حین عبادت دٌر ِ ناب شرز ِ شیر ِ مصطفی ،عباس ِ غٌران در شکار ای که بر اجرای امر حق چنان آماده ای که شتیاق و شوق ِ طاعت میبرد از تو قرار از همین رو جمع اضدادت بنامیده رسول این صفات ِ کامل از تو ، دیده تنها روزگار دشمنت کشتي به مردي نه برای بغض و کین غالب ميداني اي شیر ِ خدا با اقتدار قیروان تا قیروان لشگر بیارایند خصم یک تنه هستی حریف خصم ِ با آن انکثار عبدود را که حریف ِ فوجی از گٌردان بود با دم ِ تیغ یدالهی در آوردی دمار خواهرش از یک طرف نالان ، ز یکسو مُفتَخَر که شده کشته بدست شیر ِ صاحب ذوالفقار گفت جبريل امين اندر ميان آسمان (لافتي الا علي لا سيف الا ذوالفقار) لعنت حق بر پليدي که به فرقت تيغ زد آن پليد ديو سيرت وآن خبيث ِ نابکار از دم ِ تيغ ِ جفاي ِ قاتلت شَقٌ القمر... گشت از فرق ِ مه ات بر خلق ِ عالم آشکار بر ولايت هر که تمکين کرد از روز نخست روز محشر نزد حق ميگردد آخر رستگار عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇 @Shoaraye_aeinimadhanksh .
همچو خورشیدی سرت پر نور روی ِ نیزه ها کودکان نالان و سرگردان ، به سوی ِ نیزه ها داستان کهف و اصحاب رَقِیم از یاد رفت تا تو خواندی آیه آنرا ، به روی ِ نیزه ها سر برهنه آمدی ، ای آفتاب عالمین از افق تابیده ای ، از سمت و سوی ِ نیزه ها من بدنبالت حزین ، اطفال گریان و دوان تو پریشان اسیرانی ز روی ِ نیزه ها ای بقربان تو شاهی که ز فرط تشنگی آب نوشیدی ز خنجر ، یا سَبوی نیزه ها کُشت خصم نابکارت ، زینب ِ زار ِ تو را آندمی که برد ما را ، روبروی نیزه ها چون گُل ِ آفتاب گردان ، دختران زار تو دور میزد رویشان ، در جستجوی ِ نیزه ها بعد ِ قَتلت ، نیزه دار و نیزه ها رسوای ِ خلق جان فدایت که سرت شد ، آبروی نیزه ها عصر بود و خستگی و تشنگی و درد و غم یک غمستان از گلستان ، راهپوی ِنیزه ها زینب زار و حزین و جمله اطفالت دوان دل پریشان و سراسیمه ، به کوی ِ نیزه ها شمس ِ رویت ، وقتی از کُهسار نیزه بر دمید کهکشانها چون قَمَر ، شد راهپوی ِنیزه ها عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇 @Shoaraye_aeinimadhanksh .
سر و جانم فدایت ، زینب ِ از داغ دلخسته که چون جبریل ، بر طفلان کشیدی بال ِ بشکسته الا اي حوريه، انسيه ، مرضیه ،الا طوبی... که آرامشگر آنهمه اطفالی در آن غوغا ز شه ، هنگامهٔ گودال رفتن شرمساری تو دو پاره تن فدا کردی ، ولیکن با وقاری تو به پيشت قامت ِ یاران ِ در شولاي خون يکسر ولی دنبال تو طفل و زنان خاک عزا بر سر خيم ميسوخت ،در صحرا دوان ايتام دل پر داغ ز دژخيمان به جسم هریکیشان زخمی از شلاق بگو بر تو چه رفت ای مظهر حلم و پرستاری که یکسو در غم طفلان ز سویی فکر بیماری به گاه رفتن با کاروان و خيل همراهان... عنان گیرت ابالفضل بود آن فرمانده میدان ولي جانها فدايت ، دخت حيدر، عصر عاشورا... به زنجیر ستم بستند دست خانم ما را به محمل ميروي، در پيش رويت بر سر ني ها ز شش ماهه تو دیدی تا حسین ابن علی سر را تمام داغها در نطق قرايت بهم میزد بساط آن لعینی که چنین ظلمی از او سر زد عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇 @Shoaraye_aeinimadhanksh .
در عزای امام موسی ابن جعفر علیه السلام عزاداری به آل الله ، حقاً اَحسَنُ الحال است و بر مسلول کاظمین ، گریه خَیرُ الاَعمال است هر آنکس در غم و شادی کاظم، در غم و شادیست از او باشد رضا شمس الشموس ،از بس خوش اقبال است اگر موسی ابن جعفر را ، به هر دردی کنی ملجأ زِ لطف بی حَدَش حتما ، مداوایش بدنبال است بیا این در بزن سائل ، که کاظم بس کَرَم دارد کریمان را ز احسان ، از ازل این رسم و منوال است بگیرد زیر پَر و بال ، هر آنکه گرفتار است و بال و پَر دهد او را ، اگر خود بی پَر و بال است جهانی در نهان دارد ، جهان روشن ز خورشیدش اگر با اینهمه نورانیت ، کُنج ِ سیه چال است تنش از بس به زیر ضرب ِ شلاق است هر ساعت ز خون زخمهای بس فزون ، مانند آلاله است زن بد کاره آنگونه ، دگرگون شد به دیدارش که در سجده فتاده از خجالت ، بس که بَد حال است بمیرم از غم اینکه ، به آن شأن و به آن شوکت به گِردش بهر اذیت ، لحظه لحظه جار و جنجال است رَدِ زنجیر روی استخوانش ، مانده و از درد چو پیچک گرد خود می پیچد از دردی که سیال است تن او شرحه شرحه ، زخمهای غرق ِ خون او گریز روضه ٔ شاهیست که ، ما بین گودال است تنش عریان به دشت ِ ، کربلا و دست ِ دژخیمان ز تن پوشش بدست هر یکیشان تکه ای شال است عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇 @Shoaraye_aeinimadhanksh
جهان ز دین تهی و دین ِ حق حساب نداشت بسی کتاب آمده بود و ، خدا کتاب نداشت تراز و حد و حدودی برای دین نبود و حقطلبی و خداباوری ثواب نداشت بسوی حق طلبی ، کس سر عبور نداشت برای راهنمایی کسی ، حضور نداشت شمیم عشق دگر بر مشام ِ کس نرسید و آفتاب ، تو گویی ، دما و نور نداشت تمام خلق ِ بشر ، غرق شام پستی بود و حلقه حلقه بشر ، گِرد ِ بُت پرستی بود بشر به راه خطا و ، سیاهکار ی ها به دست بادهٔ شیطان ، غرق مستی بود نه آفتاب دگر ، گرمی و صفا میداد نه بانگ مرغ هزار از خوشی صلا میداد دگر بهار خوشی و ، صفای باغ نداشت نه روز نور ِ امیدی به شام ِ ما میداد به لطف حق ، ز کویر عرب گُلی وا شد ز یُمن او ، دَم ِ مرغان ، پُر ز ِ آوا شد و لرزه ای ز زمین ، کاخ ِ ظلم را لرزاند زبان پیغمبر اُمی ، به خواندن وا شد بخوان که عالم از آن دم ، پُر ِ سرور شَوَد تمام جای جهان ، جلوهٔ حضور شَوَد بخوان که نور خدا ، روشنای ِ شب باشد بخوان که با تو شب ِ تیره ، غرق ِ نور شَوَد تویی آنکه جهان ، انتظار میکشید تو را پی نجات ِ بشر ، انتظار میکشید تو را بخوان اقراء و مشعل ، بدست گیر و بیا پیمبران به آمدنت ، داده اند نوید بیا خدا به دست تو قرآن را به انسان داد به هل اتی و به کوثر ، به تو دو جانان داد تو را سرآمد ِ پیغمبران ِ عالم کرد تو را هم از همه برتر ، وصی به دوران داد به سینه تو فقط ، جا شد آنهمه حکمت که کوه هم نتوان ، حمل کرد این عظمت مگر نگفت خدا خُلق ِ توست ، خُلق ِ عظیم از اینجهت شده ای تو ، پیمبر رحمت به دست تو حق داد ، آیات کبریایی را به روح و جان تو داد ، آن دَم خدایی را به اِقرَاءِ تو خدا گفت ، بر خودم سوگند که خلق کرده ام آیینهٔ خدا نمایی را تو آمدی به فصول ِ ، زمان بهار شدی و این اراده حق بود ، ماندگار شدی پیمبران همه دادند ، وعده میایی و آمدی و سرانجام ِ انتظار شدی پیمبران همه مست از می ِ سَبوی تواند تمام عرش و ثَرا مست مُشک و بوی تواند ملائکه که پُرند از کمال و خُلق نکو همه در حسرت رفتار و ، خُلق و خُوی تواند به مسلمین ز نِعَم ، باب کائنات تویی به جسم مردهٔ دین ، بعد از این حیات تویی هزار شکر که با اهل بیت ِ اَطهارت به روز حَشر ، به هر مسلمی نجات تویی عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇 @Shoaraye_aeinimadhanksh