eitaa logo
شعرای آئینی سازمان‌ بسیج مداحان کرمانشاه
208 دنبال‌کننده
52 عکس
18 ویدیو
25 فایل
بسمه تعالی ♦️فعال ترین وپربارترین کانال شعرائی آئینی سازمان بسیج مداحان استان کرمانشاه درایتا👌 #شور#سرود #مدح باز نشر اشعاروسرودهای جدیدکلی ایام سال به تاریخ قمری و کلیه اشعار مهم مذهبی کشوربرا ،مجالس مذهبی با تنوع بالا و سبک های مختلف @BasijNewsir313
مشاهده در ایتا
دانلود
آتش داغی به جان مؤمنین افتاده است گوییا از اسب، کوهی بر زمین افتاده است شانه‌های مرتضی لرزید ازاین داغ سترگ مالک اشتر مگر از روی زین افتاده است؟ عطر جنت در فضا پیچیده از هر سو؛ مگر، کاروان مُشک در میدان مین افتاده است؟ چار سوی این کبوترهای پرپر را ببین آیه‌های روشن زیتون و تین افتاده است دست‌بردامان شاه تشنه‌کامان یافتند دست‌هایش را که دور از آستین افتاده است زوزۀ کفتارها از هر طرف برخاسته‌ست شک ندارم این که شیری در کمین افتاده است کربلا در کربلا تکرار شد بار دگر ماه زیر خنجر شمر لعین افتاده است... کوه آهن بر زمین افتاده یاران کاین‌چنین لرزه بر اندام کاخ ظالمین افتاده است سر جدا... پیکر جدا... این سرنوشت لاله‌هاست خاتم مُلک سلیمان بی‌نگین افتاده است @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
آه ای شهید زنده! از ما بر نیامد وصف عروجت در تغزل در نیامد رفتی و یارانت در آغوشت کشیدند آنها که میگفتند: همسنگر نیامد بانگ بلند "انتقام سخت" یعنی از خون تو کوتاه، این کشور نیامد هر بار نامت برده شد در ذهن تاریخ نامی به غیر از مالک اشتر نیامد میخواستیم از پیکرت چیزی بگوییم این بین، حرفی جز علی اکبر نیامد تا آسمان تابوت را بردن سزا بود ای داغ سنگین! دست، بالاتر نیامد دستت برید، افسوس از دست من و ما کاری به غیر از شعر گفتن بر نیامد @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
تا صدا میرسد از ساحتِ خونبارِ بقیع مرد و زن اشک بریزند ، به دیوارِ بقیع یک زن و صورتِ قبری ، به دلِ زارِ بقیع دلِ ما هم ، بخدا گشته گرفتارِ بقیع   مادرِ حضرتِ عبّاس ، پریشانِ توأیم سال ها در به درِ سفره ی احسانِ توأیم   تو که بودی که خدا همسرِ مولایت کرد تو چه کردی که چنین غرقِ تَوَلّایت کرد مادرِ چهار گلِ حضرتِ زهرایت کرد صدفِ گوهرِ نایاب... چو سقّایت کرد   با تواضع ، به درِ خانه ی مولا رفتی این چنین بود ، که تا عرش تو بالا رفتی   سائل آمد به درِ خانه ، تفضّل کردی تو به اولادِ نَبی ، خوب توسّل کردی زحمتِ حاجتِ دنیا ، که تقبّل کردی  لطف کردی و مرا نیز تحمّل کردی   بابِ حاجاتِ همه ، نامِ شما باشد و بس چشمِ ما نیز به اکرامِ شما باشد و بس   پسرانت همه رفتند ، تو تنها ماندی سال ها گریه کنِ بچّه ی زهرا ماندی مرحمِ زخمِ دلِ زینبِ کبریٰ ماندی همه رفتند به یاریِ حسین... جا ماندی   پسرت نقشِ زمین شد ، به غمش خندیدند همه بر مشک و دو دستِ قلمش خندیدند   زینبت گفت «حسین» و... جگرت تیر کشید تا شنیدی که سرش رفت... سرت تیر کشید وسطِ کوچه نشستی... کمرت تیر کشید گفت «انگشتر» و... هی بال و پرت تیر کشید   بخدا سوزِ دلت ، کرده دلم را بی تاب قدری آرام بخوان روضه برای ارباب   روضه ای از سَرِ احساس... دلت ریخت بهم رنجِ پرپر شدنِ یاس... دلت ریخت بهم خنده ی دشمنِ خنّاس... دلت ریخت بهم روضه ی حضرتِ عبّاس... دلت ریخت بهم   رفتنی گشته ای از بس که بزرگ است غمت کاش میشد که بسازیم به زودی حَرَمت   بعدِ زهرا تو شدی مادرِ ما نوکرها سایه ات کم نشود از سَرِ ما نوکرها تو نظر کن به دلِ مضطرِ ما نوکرها وقفِ عباسِ تو ، چشمِ تَرِ ما نوکرها   ما همه نوکر و درمانده ی فردای توأیم تو هنوز امِّ بَنینی و پسر های توأیم   @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
زبانحال مادرِ عباسم و عشقم حسینِ فاطمه است خوش به حالم نامِ من ام البنینِ خادمه است قطره ای بودم ولیکن وصلِ دریا گشته ام زوجه ی شاه و کنیزِ بیتِ زهرا گشته ام هرگز از دامانِ او دستم نمی گردد رها ذرّه ای از خاک باشم در حریمِ این سرا آنکه از باغش شود هفتاد و دو گل بهترین کربلایش محشری بر پا نماید در زمین سر نهم بر آستانش با کمالِ افتخار کز حسن دارد صفا و از حسینش اعتبار نور می بینم در این دو از چراغِ کیستند آفتابی جز نبی و یاس و حیدر نیستند هر دو سعدِ اکبرند و بر خلایق برترند سیّدِ عالی مقام و هر دو عالم سرورند شکرِ حق گویم که هستم از محبّانِ بتول تا طوافِ جان کنم بر گردِ طفلانِ بتول! @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
روضه ی کربلاست تقدیرش مثل زینب شکسته تصویرش داغ شرمندگیِ عباس است علت قد و قامت پیرش کربلا را ندید، اما ماند روی قلبش همیشه تأثیر‌ش داغ عباس ها نه، داغ حسین کرد با موج غم زمین گیرش با سکینه همیشه می فرمود: بگذرد از عمو و تقصیرش آب می شد رباب را می دید آتش شرم کرده تبخیرش از لبِ تشنه ی علی می گفت اشک هر روز و آه دلگیرش: حرمله در نبودِ عباسم با سه شعبه گرفته از شیرش روزگارش تمام روضه شده کار او صبح و شام روضه شده اشک و خون نقش چشم هایش بود کربلای بقیع جایش بود گرچه ام البنینِ تنها شد داغدار غم پسرها شد گرچه قطع الیمین شد عباسش روی نیزه نگین شد عباسش چار فرزند او شدند شهید نخل او را تبر اگر چه برید کم نشد از محبتش به حسین بیشتر شد ارادتش به حسین همه فکرش حسین بود حسین فکر و ذکرش حسین بود حسین @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
مدح کریمان همه مات ام البنین اند فقیر کرامات ام البنین اند نه تنها دل ما که داوود و موسیٰ اسیر مناجات ام البنین اند همه ساقیانی که صاحب سبویند دخیل خرابات ام البنین اند مریدان عباسِ او در دو عالم به دنبال خیرات ام البنین اند پسرهای او یار خون خدایند دلیل مباهات ام البنین اند پسرهای نور و تجلی نورند تجلی آیات ام البنین اند به خورشید تابان قمرها می آید به ام البنین این پسرها می آید گرفتند ماهش... همه تکیه گاهش گرفتند ابالفضل... پشت و پناهش عصایی ندارد دم پیری حالا نشانده زمانه به خاک سیاهش امان از صبوری... کشیده قبوری روی خاک و غم مانده در بین آهش خدای ادب شد، بصیر عرب شد ولی بوده هر جا به زینب نگاهش ندیده دو عالم، کسی جز یل او که دامان زهرا شود قتلگاهش بشیر از پسرهای او دم نزن تو بگو از حسینش... چه شد قبله گاهش؟! پسرهای او نذر راه حسین اند قمرهای او نذر راه حسین اند غرورش شکسته ولی بازویش نه دلش گرچه خون شد ولی پهلویش‌ نه کسی دیده در بین خانه بیافتد شراره به جان سر گیسویش... نه کسی دیده در بین کوچه بیافتد رد پنجه ی لاله چین بر رویش... نه شده شوهرش را ببیند که از غم گذارد سرش بر روی زانویش.‌‌.. نه شنیده کسی که زن پا به ماهی در سوخته بیاید سویش... نه شده زیر در مادری باشد و بعد کسی با لگد رد شود از رویش... نه بهار دل آل حیدر خزان شد قد فاطمه در جوانی کمان شد @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
فاطمیه رفته اما دل شده با غم قرین از غم هجران بی بی حضرت اُم البنین بانویی که اهل دل از او ادب آموخته عرشیان و قدسیان از ناله هایش سوخته اشک ماتم از دو دیده ریخت او با شور وشین در عزای جعفر و عباس و عثمان و حسین چون خبر دادش بشیر از کربلا با چشم تر صِیحه ای زد ، پاره شد بند دلش از این خبر وای از آنساعت که او میگفت با آهِ غمین آه اِی مردم نخوانیدَم دگر اُمُ البنین من شنیدم دست عباسم شده از تن جدا جان خود تقدیم جانان کرده او در کربلا من شنیدم تیر کین بر چشم شهلایش زدند با عَمود آهنین بر فرق زیبایش زدند هر چه آمد بر سرش قربان شاه عالَمِین جان او جان عزیزانم به قربان حسین گر چه قطعه قطعه گشته آن گلِ احساس من روی دامان حسین بِنهاده سر عباس من من بمیرم که حسین در کربلا مادر نداشت کشته شد با حنجر خشکیده و یاور نداشت @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
قسم به گريه ي صاحبْ عزاي أمّ بنين من آفريده شدم با دعاي أمّ بنين قسم به كعبه كه از كعبه حُرمتم بيش است چنان كه سوختم از ماجراي أمّ بنين شبيه مشك اباالفضل ، ميچكد اشكم به پاي غربت بي انتهاي أمّ بنين اگرچه دست ندارد به تن، ز راه كرم گرفته دست مرا مرتضاي أمّ بنين به ياد چادر زهراست بالشان خاكي كبوتران حريم هواي أمّ بنين شِفا شبيه گدايي كه سخت محتاج است نشسته بر درِ دارالشفايِ أمّ بنين ادب به رسم ادب آمده ز سمت فُرات و سر گذاشته بر خاك پايِ أم بنين نخورده آب زماني كه روضه ميخوانده گرفته بوده يقيناً صداي أمّ بنين براي دفعه ي سوّم شكسته زينب را نوا و ناله و واويلتاي أمّ بنين سه سال سوخت بياد سه ساله و پدرش فداي آن همه مهر و وفاي أمّ بنين حسين دست اباالفضل را كه مي آورد رباب سينه زد آن دم به جاي أمّ بنين خميده بود زماني كه عزم رفتن داشت شبيه فاطمه قد رساي أمّ بنين مكان گريه براي حسين اگر حرم است مگو بقيع بگو كربلاي أمّ بنين به جان دست قلم ، در جزا نمي سوزد دلي كه سوخته در نينواي أمّ بنين پس از ظهور اگر آمدم مدينه ! رفيق قرارمان دمِ ايوان طلايِ أمّ بنين... @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
کیستـی بـانـوے تـقـوے حضـرت ام البنـیـن بوده ای از بعد زهرا بانـوے حبل المتـین بچـه هایـت شـد بلا گــردون شـاه کـربـلا نام تو رخشدبه ائین محمد(ص)چون نگین بعــد زهـرا خـانه حیدر چنان غمخانه شد بهــر طفلان عـلے این خانه ماتم خانه شد تا نـگاه کودکان سـوے همـان در میرود گوئیـا بر قلب حیدر نیــش خنــجر میرود دور از چشـم علے در خانه غــوغا میکـنند نالــه اے جانکـاه در فقدان زهــرا مے کنند گاه میگویــنـد با هـم قـصــه دیوار و در گاه میـســوزنـد از تـنـهـائے و رنــج پـدر خوب میدانندبابا دل غمـین وخسته است از غم جانسوزمادر بال وپربشکسته است خانه دار بیت حیدرعصمت صغــرے شده غمگسار ایــن یتیمـان زینــب کـبرے شده خوب میداند علے ان مقتداے انس وجان همـدمے دلـسوز میخـواهند این نوباوگان ازبراے شیرحق یڪ همسرے شد منتخب دخترے از نـسل خوبان و شجـاعان عرب آمـده در بیـت حـیـدر زندگے جـارے کنـد غنچه هاے یاس را ازجان ودل یارے کند در مقام و شان این پاکیـزه نیکو سـرشت مصحف تاریخ شیعه بس فضیلتها نوشت خواست تا وارد شود درخانه حبل المتین همـسـر ثـانـے حـیـدر فاطـمـه ام البـنـیـن گفـت تا آیند نـزدش غنچـه هاے فاطـمه بوسه زد بردست وپاے بچه هاے فاطمه گفت باحیدرعلے جان نام من دیگرمخوان تا تو گـوئے فاطـمه سـوزند این فرزانگان بعد از ان شدنام این بانوے ایمان ویقین مام فـرزندان حـیـدر حضـرت ام البنـیـن این رشیده عاشق ان غنچه هاے یاس بود کـوه تـقوے و فضـیلت مـادر عـباس بود چار فـرزندش عطا بنمـوده رب العالمین جـان نثـار ال طاها پـیرو قـران و دیـن اولین فـرزند او قـرص قـمر عبـاس بود قهـرمان کـربلا دریائـے از احـساس بود دراطاعت از امام عصرخودجان داده است تا ابد درس ادب بـر اهل ایمان داده است بعـد عاشورا مدینـه شهــر پیـغمـبر ببـین شد سیه پوش عزاے سبط ختم المرسلین در ورودے مدیـنـه روزهــا ام البـنـین مے نشست و ناله میزد با نـوائے دلنشین کاروان کربلا را غمــگسارے کـرده است زینبش را با نوا و اشڪ یارے کرده است ســالـگرد رحلت این بانــوے تقــوے بود این زمان صاحب عزایش مهدے زهرابود نزداهل معرفت نامش درخشدچون نگین هرکسے دسـت تـوسل زد سـوے ام البنین مادر باب الحوائج ملجا ء اهل یقین میشود حاجت روا در این جهان واپسین اے "کیانے"هرکه شد سرمست از خم غدیر یاورش باشـد علے ان مقتـداے بـے نـظیر @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
شجاع و با ادب... میخواست این زن بهترین باشد علے مے خواست بانویش همان امّ البنیــــن باشد همان امّ البنیــنے که جـــواهر سازِ تاریــخ است برایِ زینـــتِ دســــتِ خـــدا مثلِ نگیــــن باشد علـے در فکــرِ فــردا بــود ... در فکرِ مباداهــا و قسمت بوده این : امّ البنین ، مردآفرین باشد خدیجــه وار آرامــش دهد پیغمـــبرِ خــود را قــرارِ بـــے قـــراریِ امــیــرالمؤمنیــــن باشــد علے را دوسـت میـدارد به زهرا عشق مے وَرزد و باید خانه ے مـــولا برایش دِلنشیــــن باشد ادب دارد... خودش را فاطمه دیگر نمے خواند از این بانـــو نباید انتظارے غیر از ایـــن باشد ازاین بانو که هرلحظه به عبّاسِ خودش میگفت حسینِ فاطمه از نسلِ " ختمُ المُرسلیـــن " باشد به او هَرگــز برادر نه ... بگــو آقــا بگــو مــولا همیشه دست بر سیــنه ،نگاهت بر زمین باشد و شاید مادرش روزے تو را فرزندِ خود خواند اگر جسمـــت کنــارِ علقمه قطعُ الیمیـــن باشد ببینے مادرے قامت کــمان آغـــوش وا کـرده اگرچه از خجالت چشم هایت شرمگین باشد تو پایِ گریه هاے مادرش زهرا ،بمـــان شاید که زهرا دستگیرت لحظه هایِ واپسین باشد بیا فردایِ محشــر پیشِ زهـــرا روسپیدم کن فدایِ قدّ و بالایـــت شود امّ البنیــن، باشد ؟ ادب را شیر داد و ...شیرمردش را ادب داد و ادب یادِ عرب داد و از این پس نقطه چین باشد @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
سبک زمینه حضرت ام البنین(س)....mp3
1.05M
حاجتی داری بیا با دلی زار و غمین پَهنِ دوباره تو شهر سفره ی ام البنین عزا عزایِ مادرِ اباالفضل صاحبْ عزا امامِ ساجدینه هرکسی عاشق اباالفضل باشه تو روضه‌ی ام البنین می‌شینه حقِ اباالفضلت بی بی حاجتم روا کُن امشب منو زائرِ اربابم توی کربلا کُن امشب یا ام البنین بی بی(۴) مادرِ عشق و اَدب مادرِ آزادگی برا اباالفضلِ تو دیوونم از بَچگی به زهرا کردی اقتدا که بی‌بی تمومِ بچه هات فدایی شدن تو کربلا با لبِ تشنه همه فدایِ شاهِ کربلایی شدن بعدِ فاطمه بر حیدر همدم و اَنیس و یاری يادِ فاطمه بر زينب اِرادتی ویژه داری یا ام البنین بی بی(۴) کُنجِ بقیع می‌شینی نداری آرامشی یادِ پسرهات چهار صورتِ قبر می‌کشی وقتی بشیر برات خبر آورده گفتی بگو بشیر زِ نور عینم وقتی‌که گفت عباس تو شهید شد گفتی که عباسم فدا حسینم هستی از رُباب شرمنده مثلِ زینبی تو مُضطر تنها روضه‌ی تو اِینه یا حسین غریبِ مادر یا ام البنین بی بی(۴) @Shoaraye_aeinimadhankermanshah