#شعر_مناجات_با_ابا_عبد_الله_الحسین_علیه_السلام
غفلت اگر که دامن ما را رها کند
دل دائما هوای حریم شما کند
بودن میان روضه ی تو اعتبار ماست
ما را خدا ز روضه مبادا جدا کند
مالم اگر حلال بود خرج روضه است
تا مادرت به روزی ما اعتنا کند
باشد صله به مادر تو گریه بر غمت
در بین گریه فاطمه ما را دعا کند
قیمت بده به ما که نداریم ارزشی
شاید خدا که هستی ما را فدا کند
ما خلق گشته ایم شبیه شما شویم
چشمان ما به چشم شما اقتدا کند
بی غسل و بی کفن شدنم آرزو بود
ارباب ما بگو زعنایت خدا کند
باید زچشم حضرت عباس روضه خواند
شاید خدای قسمت ما کربلا کند
با دیده ای که تیر میانش نشسته است…
آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کند
#جواد_حیدری
#شعر_مناجات_با_ابا_عبد_الله_الحسین_علیه_السلام
تربتت خاکستر بی مایه را زر می کند
سنگ اسود را مثال در و گوهر می کند
حال ما خوب است ؛ اما پنج وعده در صلاه
حال ما را سجده بر خاک تو بهتر می کند
ای بنازم تربتت را ، که فقط یک دانه اش
کل جامهری مسجد را معطر می کند
ذره ای تربت به کام طفل ، آغاز حیات
روزی اش را تا دم مرگش مقرر می کند
اندکی از آن به کام یک مریض رو به موت
بهتر از کل اطبا ، کار محشر می کند
در میان قبر یک مقدار خاک مدفنت
چهره ی خاموش میّت را منور می کند
مستی از پابوس برمی گردد و بعد از سفر
تربتت را هدیه بر یک مست دیگر می کند
مست آن خاک جنون خیزم که در روز دهم
یک غلام روسیه را شمس انور می کند
خاک پای تو کجا ! عاشق خودش را از ادب
خاک پای شوذب و نعمان و جعفر می کند
خاک صحنت دست هرکس می رسد بی اختیار
رو به قبله با سلامی دیده را تر می کند
با نظر بر تربت اعلی مال کربلا
بی هوا عاشق هوای شاه بی سر می کند
#یدالله_شهریاری
#شعر_مناجات_با_ابا_عبدالله_الحسین_علیه_السلام
اشک ما وقف عزای پنج تن
بچه های ما فدای پنج تن
رونقی این سفره هامان دارد از
برکت و لطف و عطای پنج تن
بالهای ما، خدا هم شاهد است
پر نزد غیر از هوای پنج تن
رفت و آمدهای ما در روضه ها
هست مرهون دعای پنج تن
نسل ما یا نوکرند، یا عاشقند
ایل ما اصلا گدای پنج تن
ما مریض معصیت هستیم، پس
آمدیم دارالشفای پنج تن
با دعای فاطمه قد می کشیم
روز و شب تحت لوای پنج تن
سینه ی ما گنج علم اهل بیت
دیده ی ما خاک پای پنج تن
هیئتی که فاطمه دارد نظر
می شود غار حرای پنج تن
مادرم در روضه ها فریاد زد
زندگیِ ما برای پنج تن
می رسد هر روز رزق ما از آن
عطر ناب ربنای پنج تن
پای میزان عمل که می شود
خوش به حال آشنای پنج تن
با دمِ مظلوم بر پا می شود
کربلا در روضه های پنج تن
می شود شبهای جمعه، کربلا
غرق آه و نینوای پنج تن
چشم من دارد خجالت می کشد
اشک می خواهم خدای پنج تن
با نوای (یابُنَیَّ) می شود
نینوا در کربلای پنج تن
روضه خوان می گفت زینب پیر شد
در کنار ماجرای پنج تن
آه، از گودال دارد می رسد
گریه های، های هایِ پنج تن
این صدای وای وایِ زینب است
یا صدایِ وای وایِ پنج تن
کاش عاشورا بمیرم از غمِ
زخم های ناخدای پنج تن
#رضا_باقریان
#شعر_مناجات_با_ابا_عبدالله_الحسین_علیه_السلام
هست دعایم که دعایم کنی
در سفر عشق صدایم کنی
حال بیا راهی کویم نما
تا به ره خویش گدایم کنی
کاش مرا هم چو رفیقان خویش
زاءر آن صحن و سرایم کنی
جان خودم را به شما میدهم
خواهشم این است فدایم کنی
کی بشوم ساکن بام حرم
تا سر گلدسته هوایم کنی
بندهء ناچیز منم یا حسین
با نظرت پر ز بهایم کنی
کاش مرا با سفر اربعین
از غم و اندوه جدایم کنی
نوکر بد باز به تو نوکر است
کی تو مرا پرت و رهایم کنی
در نظرت گیر مرا تا شود
طوقهء عشقاق به پایم کنی
میشود آقا که بنوشم عسل
مثل شهیدان خدایم کنی
#روح_الله_دانش
#شعر_مناجات_با_ابا_عبدالله_الحسین_علیه_السلام
هرشب دل شکسته ی ما در هوای توست
در اعتکاف خیمه ی سبز عزای توست
من هرچه دارم از سر این سفره برده ام
آقا تمام بود و نبودم برای توست
از کودکی برای شما گریه می کنم
اصلاً زِ کودکی دل من مبتلای توست
حاتم به سائلی درَت فخر می کند
دست تمام عالم و آدم گدای توست
شش گوشه ی شما شده دارالقرار عشق
هرجا که می روم دل من زیر پای توست
آقا تو را به جان علی اکبرت قسم !
عمری تمام آرزویم کربلای توست
حالا بیا و درد دلم را دوا بده
إذن طواف مرقد شش گوشه را بده
#اسماعیل_شبرنگ
#شعر_مناجات_با_ابا_عبدالله_الحسین_علیه_السلام
می شود سوخت و خاکستری آورد به دست
باید اینگونه شد و دلبری آورد به دست
یک شبی مرحمت گوشه ی چشمی باید
تا که بتوان سحر بهتری آورد به دست
خاک زیر قدم یار پُر از قربانی ست
باید از جان بگذشت و سری آورد به دست
می شود بال به معراج رسیدن را داشت
با تو جبریل پرید و پری آورد به دست
کَرَم آنقدر در خانه یتان بسط نشست
تا گدایی شریف دری آورد به دست
کربلا ، هر چه که روزی بشود باز کم است
کاش می شد سفر دیگری آورد به دست
هر که آیینه شد و نور شد و آدم شد
از حسینیه ی چشم تری آورد به دست
خیمه ها سوخت و چند تکه فقط باقی ماند
لاجرم زینب از آن معجری آورد به دست
#علی_ناظمی
#شعر_مناجات_با_ابا_عبدالله_الحسین_علیه_السلام
در زندگی دار و ندار من حسین است
تنها دلیل اعتبار من حسین است
هر کس بنازد بر کسی در این زمانه
ای اهل عالم! افتخار من حسین است
لبیک می گویم به او از عمق سینه
تا زنده ام ذکر و شعار من حسین است
من تا ابد هستم غلام حلقه گوشش
سلطان صاحب اقتدار من حسین است
هرگز غمی در دل ندارم در دو دنیا
وقتی کلید قفل کار من حسین است
در لحظه ی مرگم هراسی در دلم نیست
جان می دهم راحت که یار من حسین است
امروز می گویم،شما فردا ببینید…
شعر روی سنگ مزار من حسین است!!
محشر که بر هر کس بود روز مکافات
از دام غم راه فرار من حسین است
#هادی_همتی
#شعر_مناجات_با_ابا_عبدالله_الحسین_علیه_السلام
هرشب دلم حوالی ایوان کربلا است
عاشق همیشه بی سرو سامان کربلا است
اکبر، علیِ اصغر و قاسم به جای خود…
عالم بدان حُسین ع که سلطان کربلااست
پای دفاع ز کرب و بلا جان فدا کنم
جانی که هست در تنم از آن کربلا است
" در سایه ی عنایت فرزند فاطمه"س"
ایران فقط نگین سلیمان کربلا است
در روز اربعین همه عشاق را ببین
این ها کمی ز گوشه ی طوفان کربلا است
حال کسی نرفته حرم را توأم بدان
نوکر همیشه دست به دامان کربلا است
بگذار تا که باز بگویم ز روضه ها
حال دلم همیشه پرشان کربلا است
در قتلگه امام زمان عج گو چه دیده که؟
هر صبح و شام یکسره گریان کربلا است
#سید_امیر_میثم_مرتضوی
#شعر_مناجات_با_ابا_عبدالله_الحسین_علیه_السلام
بنویسید مرا بی سر و سامان حسین
جگری سوخته و پاره گریبان حسین
پای شش گوشه گدا را بنشانید و سپس
بنگارید مرا دست به دامان حسین
روضه ای باز بخوانید و، هلاکم بکنید
روی قبرم بنویسید پریشان حسین
پروراندند مرا پای همین هیئت ها
از همان روز ازل خورده ام از نان حسین
کاش در کرببلا جام شهادت نوشم
بسرایند مرا جزء شهیدان حسین
شبِ بی گریه در این عشق حرام است مرا
این چنین است شبِ ریزه خور خوان حسین
بنویسید روی مشک علمدار حرم
جان عالم به فدای لب عطشان حسین
به خدا این پسر حضرت زهرا باشد
روی خاک است چرا پیکر عریان حسین
#رضا_باقریان
#شعر_مناجات_با_ابا_عبدالله_الحسین_علیه_السلام
آه از لحظه ی افطار و عطش های دلم
میرود سوی گرفتاری او پای دلم
لب عطشان … پسر فاطمه…غوغای عطش
این شده ذکر لب و درس الفبای دلم
حالت تشنگی ام حس عجیبی دارد
نام ارباب شده چشمه ی صحرای دلم
هرچه نزدیک شود لحظه ی افطار به ما…
داغ تو بیشتر از پیش شود نای دلم
خواهرت گوشه ی مقتل به تماشا بود و…
مادرت گفت : حسین و…سر سودای دلم
ما فقط تا دم افطار عطش را دیدیم
وای بر آن لب خشکیده ی آقای دلم
#پوریا_باقری
#شعر_مناجات_با_ابا_عبدالله_الحسین_علیه_اسلسلام
عاشقم عاشق ترم کن آتشم خاکسترم کن
تشنه آب فراتم شاه عطشان باورم کن
بنده ای شرمنده هستم سائلی درمانده هستم
در کنار صحن سقا روضه خوان اصغرم کن
ساقیا بی خود ز خویشم گوشه ای تنها نشینم
حسرت شش گوشه دارم میهمان اکبرم کن
در به در چون باد صحرا سر به سر چون موج دریا
در کنار نهر علقم سینه زن تا محشرم کن
دل سراپا شور و غوغا سینه لبریز تمنا
در میان زائرانت خاک پای مادرم کن
دُره دریای شرافت مظهر جود و سخاوت
از کرامت یابن زهرا غرق در خون پیکرم کن
رهبر سرخ تولی صاحب عرش معلی
با نگاه چشم مستت تشنه یک ساغرم کن
#سعید_مرادی
#شعر_مناجات_با_ابا_عبدالله_الحسین_علیه_السلام
این دل به یک گوشه نگاه شما خوش است
در بین عالمین به این روضه ها خوش است
جایی ندارد و همه جا هم نمی رود
تنها به یک زیارت کرب و بلا خوش است
از غصه هایتان دلمان غصه دار شد
شرمنده ایم از این که به این گریه ها خوش است
اخر مرا می کشد این دوری از شما
قلبم به یک زیارت موسی الرضا خوش است
مولای من محبت خود را زمن مگیر
با این مدال قلب و دل نوکرا خوش است
#مجتبی_نجیمی