eitaa logo
شعرای آئینی سازمان‌ بسیج مداحان کرمانشاه
206 دنبال‌کننده
52 عکس
19 ویدیو
25 فایل
بسمه تعالی ♦️فعال ترین وپربارترین کانال شعرائی آئینی سازمان بسیج مداحان استان کرمانشاه درایتا👌 #شور#سرود #مدح باز نشر اشعاروسرودهای جدیدکلی ایام سال به تاریخ قمری و کلیه اشعار مهم مذهبی کشوربرا ،مجالس مذهبی با تنوع بالا و سبک های مختلف @delsokhteh313
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🥀🥀🥀😭😭 توی دنیا بی بابا زنده بودن جا نداره  الهی نباشه دختری که بابا نداره عمه جان بابای من که این جوری نبوده،دخترم منم تو گودال می گفتم:أأنت اَخی؟ گوینده باید توکلش به خدا،توسلش به معصومین،تمسکش به قرآن باشه. یقین داشته باشه اگه روزی براش نوشتند،حضرت زهرا سلام الله علیها سهمش رو نگه داشته.صد نفر می خونند، یه دفعه می بینی تو اگه حواست جمع باشه،به تو که میرسه،یه خط،یه نیم بیت، یه مصرع میگی، چراغ دل ها روشنتر میشه،شعله ور میشه زخانه ها همه بوی طعام می آمد  ولی به جان تو بابا گرسنه خوابیدم دخترم بریم بابا،مادرم برات سفره انداخته،مادرم فاطمه چشم براه توست. این زبانحال گفتن منه:تو که سیلی می خوردی مادرم آه میکشید. مادرم سیلی خورد جدم آه کشید. یا اباعبدالله جون بچه ات مارو رها نکن.آقا جان ببخش مارو دل عشقات رو خون کردیم امروز،آخه اینها دیونه ی شما هستند،نمیشه کم براشون بذاریم.قربونت برم آقاجان. به قصد شستن خون از رخ تو میگریم  ولی چه سود مرا هر دو دیده خونبار است بابا همیشه برا راهب دعا میکنم،بالاخره تو این سفر یه نفر پیدا شد. گرد و خاکی از صورتت پاک کرد.بعضی شهرها،بعضی جاها از روی نیزه سرت رو نشونه میگرفتند. یا عقب رو سنگ باران سرت طفلان نبینند  یا جلو رو تا که سیلی خوردن طفلان نبینی الهی اگه بابات زنده است،خدا سایه اش رو از رو سرت کم نکنه،دعای بابا یه چیز دیگه است. بابا دعا کن من هم زودتر به علی اصغر برسم.بابا به من نگو بر زن جهاد نیست.اگه قرار نیست زن ها شهید بشن،چرا مادرت هیجده سالگی شهید شد. وای مادرم،مادرم،مادرم یه وقت آدم تو یه حال معمولی سیلی میزنه،یه وقت یه راهی رفته، میگه اگه من بهش برسم من میدونم و این.اومد تو مسجد گفتند:نبودی قباله رو گرفت. رفت. گفت:این چه کاری بود کردی؟ علی پول تو دستش باشه ما شکست میخوریم. سریع اومد راه زهرا رو بست. حالا کینه داره: اَحْقادًا بَدْرِیَّهً وَ خَیْبَرِیَّهً وَ حُنَیْنِیَّهً. فاطمه کجا بودی؟ حقم رو گرفتم.قباله رو بده.نمی دم. قاپ زد. آب دهان ریخت رو قباله. پاره پاره کرد. بی بی فرمود:خدا شکمت رو پاره کنه. بعضی خیال میکنند ما میگیم سیلی. یه دونه زد. با دو دست از دو طرف…. علامه ی امینی رحمه الله علیه میگه: حورای ِ انسیه.یعنی  اینقدر خداوند به این حورای  انسیه لطافت داده، برگ گل به صورتش میخورد جا می نداخت. گوشه ی چشم تو چرا شد کبود؟ فاطمه جان مگر علی مرده بود؟ این مال مادر. اما دختر چی؟  زخانه ها همه بوی طعام می آمد  ولی به جان تو بابا گرسنه خوابیدم سوء تغذیه یکی از بلاهایی که به سر بچه میاره اینه، میبینی گریه اش که میگیره، یه دفعه نفس بند میآد. میگن ریسه میره. دکتر می بری میگه این کلسیم بدنش کم شده،خوب بهش غذا ندادید. باید بهش برسید.بچه سر رو دید ریسه رفت. دیدید بچه وقتی ریسه میره، هی تکونش میدن،هی فوت میکنند تو صورتش اکسیژن برسه، اول گفتند : ان شاء الله مثل همیشه دوباره نفس میکشه، دیدند نه ، نفس بر نگشت. ناخن ها سیاه شد. چشم ها رفت. چنان ضرب دست عدو سخت بود  که دندان شیری ِ دختر شکست *********** ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━┛ ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━┛
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
┏━━ °•🖌•°━━┓ https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━┛ ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━┛
enc_16379120081113424149350.mp3
4.72M
سینه زنا حی علی فاطمیه عزای ناموس خدا فاطمیه خصوصیا رو علی دعوت میکنه برا فاطمیه فاطمیه سند اثبات شیعه است فاطمیه غیرت تو ذات شیعه است فاطمیه اشرف اوقات شیعه است فاطمیه میگه دین یعنی ولایت فاطمیه میرسه فصل برائت به قاتل مادرم نفرین و لعنت بریم بسم الله سینه زنا روضه رو به پا کنید بازم فاطمیه رو مثل عاشورا کنید لعنت بر سه غاصب حق مرتضی کنید لعن الله قاتلیک یا زهرا ... خدا شده صاحب عزا فاطمیه قیامتی میشه به پا فاطمیه نمیذاریم روضه ها خلوت بمونه برا فاطمیه فاطمیه یعنی که حق با علیه راه نجات همه دنیا علیه بعد پیمبر فقط مولا علیه فاطمیه روضه هاش لبریز نوره شور محرم ما از این شعوره فاطمیه به خدا رمز ظهوره بسم الله بگو و باز پاشو از جا سینه زن بازم پرچم سیاه دم هر خونه بزن لعنت کن به اون سه تا واسه شادی حسن هر جا تاریخ از جنگ تن به تن میگه از جمل از سردار صف شکن میگه وقتی ما تو هیئت حسین حسین میگیم خود ارباب داره حسن حسن میگه کعبه سیاری فاطمه پیکاری مولا تو جمل ثابت شد تو خودت کراری مولا شیر غرنده طوفان به نگاهت بنده دیدن روی ماه تو کوچه رو میبده یه روزی آخر از دست شما محشر سیلی میخوره قنفذ و فاطمه میخنده زن فتنه پیشت میبازه رنگش رو تو جمل دنیا دید لکه ننگش رو لشکر دشمن در راه فراره چون علی راهی کرده وزیر جنگش رو خالق طوفانی باطن قرآنی مولا یک تنه کابوس همه گردانی مولا غرش شیره یا چرخش شمشیره ضربه هایی که میزنی خیلی نفس گیره معرکهگردان اخمت که میده فرمان عزرائیل پا میکوبه میگه بله قربان سیدی یا حسن بن علی .
دوش آماده شدم تا غزل آغاز کنم. باب شعری به هوای شهدا باز کنم. روی دفتر قلمم سُر شد و لرزید که باز. نام زیبای شهید آمد و ما غرق نیاز. ناگهان حس عجیبی به دل من افتاد. دستی از غیب مسیر دگری بر من داد. گفتم انگار قرار است جوانی بکند. مثنوی جای غزل واژه پرانی بکند. با مدد از شهدا مثنوی آغاز شده. دری از شور و شعف در دل من باز شده. بسم رب الشهدا گفتم و آغاز سخن. نشود یاد شهید از دل عشاق،کهن. شهدا نقطه ی عطفند ز ایثار و وفا. رسد از ما به شما در همه ایام جفا. شهدا آینۂ شور و صفایند هنوز. باعث عزت دین این شهدایند هنوز. شهدا فاتح میدان نبردند همه. بر سر محور توحید بگردند همه. شهدا اسوۂ صبرند در آن دشت جنون. لب خشکیدۂ شان تر شده در ساحل خون. میکنم باب سخن از شهدا باز امشب. ما پر از سوز نیاز او به همه ناز امشب. ناز کن ناز که تا بی تو شوم غرق نیاز. باز کن یک دری از باب بهشت امشب باز. بس کنم، نام شهید آمد و دلها شیدا. حزن و اندوه ز رخسار شماها پیدا. روی سنگی بنوشتند بصیر اینجا هست. دل این قافله بی آب خودش دریا هست. روی قبر دگری مادر خونین جگری. با ولع بوسه زند روی مزار پسری. درد دل میکند انگار خودش می داند. واژه ها حس غریبیست که در دل ماند. وصف حال پسرش را من از او پرسیدم. اشکِ باران شده از چشم ترش را دیدم. زخمها یک به یک از سینۂ مادر جاری. گفت، مادر تو هم انگار ز من بیزاری؟ میدهم من قَسَمت بر شه بی غسل و کفن. با دل سوخته ی مادر خود حرف بزن. یاد آنروز که از من سند میدان خواست. اذن دادم ولی آشوب،در این دل برپاست. عاقبت اذن جهاد از منِ مادر بگرفت. مددی از شه افتاده و بی سر بگرفت. رفت و دیدم ز رخش شوق وصال رخ دوست. گفتم از هر چه که باید سخن دوست نکوست. تا که نام شهدا از دهنم جاری شد. واژه ها هر چه گران بود قلم کاری شد. ➖ این شهید است کنون میل پریدن دارد. رقص خون در نگه یار چه دیدن دارد. میرود تا که رگ شیعه نمایان سازد. سربلند از هدفش مصحف قرآن سازد. میرود تا که دگر صاعقه طوفان نشود. بر تو این شام،دگر شام غریبان نشود. ➖ میرود تا که جهان شعله به آذر نزند. "سر سجاده کسی تیغ به حیدر نزند." میرود تا که تو را باز تماشا نکنند. و تو را در وسط معرکه حاشا نکنند. ➖ میرود تا که اسیر غم دنیا نشوی. میرود تا که در این معرکه تنها نشوی. میرود تا که تنت حیف در عالم نشود. روح عرشیّ تو یکدم به خدا کم نشود. جبهه و جنگ نشان از شهدا را دارد. و بسیجی به دلش سوز دعا را دارد. ➖ اینکه رفته است زند سر به جنون. در سرش عشق حسین است،کنون. شوق دیدار رخ دوست کند شیدایی. خوش به حال تو شهید اینکه چنین پیدایی. جبهه و جنگ چه گویم تو بگو محشر بود. تیر و ترکش همه در حول یکی محور بود. ➖ روی مین رفته که تا معبر دیگر بزند. به هوای خودش از خود به خدا پر بزند. سنگری کنده در آن دور که تنها باشد. از کم و بیش جدا گشته که دریا باشد. ➖ فکر تسبیح و دعا در وسط سنگر بود. از خودش غافل و در فکر غم رهبر بود. ناگهان ترکش خمپاره غمی بر پا کرد. دشت خشکیدۂ آن منطقه را دریا کرد. ➖ همه گفتند که از غم شده آزاد انگار. به گمانم که رسید عاشق دلداده به یار. رفت اما چه غریبانه ، ز ما دلگیر است. به خود آیید چو امروز که فردا دیر است. ➖ در دمِ سازِ پر از سوز و ریا دم نزنید. حرفها پشت سرِ زاده ی آدم نزنید. عشق،ایثار، وفا در همه جا گم شده است. هرزگی، این همه سرگرمی مردم شده است. ➖ ما ز رخسار پر از درد شما شرمنده. رُخِتان تا به ابد در دو جهان تابنده. به دل سوختۂ مادر خوبان سوگند. به همان سینۂ سوزان شهیدان سوگند. دست از راه تو هرگز نکشانیم،شهید. در غمت تا به ابد اشک فشانیم شهید. ما گرفتار هواییم خدا رحم کند. در پی یک نخ کاهیم خدا رحم کند. عرفا غرق خدایند ولی می ترسند. ما که افتاده به چاهیم خدا رحم کند. ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━┛ ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━┛
در خاطرات رزمنده ایی خوندم که میگفت : پشت یکی از سنگرهای جبهه حق علیه باطل رزمنده ایی که دوستم بود را دیدم در حال عملیات بودیم سر فرصتی منو بغلم کرد گفت فلانی به من الهام شده که در این عملیات به شهدا ملحق خواهم شد ازتو تقاضایی دارم گفتم جان بخواهی بهت میدم چی میخای گفت یک وصیت نامه بنویس دوخط بده به خانواده ام در حالی که اشک چشمانم را پر کرده بود گفتم این کاغذ و این خودکار بنویس هرچه میخواهی بنویس دیدم نوشت پدرم وصال یار نزدیک است از شما و مادرم میخواهم که مرا حلال کنید پدرم خواهشی دارم که قبر مرا بلند نسازید حتی الامکان خاکی باشه بعد نوشت شاید از من بپرسی چرا ؟ پدر نازنینم مگر نشنیدی زهرای مرضیه س قبرش مخفی هست من چگونه قبر داشته باشم و سنگ قبر داشته باشم دختر پیغمبر زهرا س قبرش مخفی از نظر باشه من از زهرا س خجالت میکشم میخام عرض کنم ای بفدای دل پاک شهدا ای بفدای اون طبع بلند شهیدان بزار تو حاشیه بگم آی هم سنگران شهید نکنه ماهم از شهدامون شرمسار گردیم نکنه فردای قیامت یقه ما را بگیرند چرا پشت به راه شهدا کردیم آری خجالت میکشید زهرا س قبر نداره فرمود علی جان اولا شب غسلم بده /شب کفنم کن /شب مرا بخاک بسپار علی جان تنم را بی صدا بدار تو درشب تسلی ده تو بر کلثوم و زینب عیجان یک وصیت باتو دارم حسینم را به دستن میسپارم مبادا شب حسین تشنه بخوابد مبادا در برش آبی نیابد علی جان هر شب وقتی حسینم میخوابه من کاسه ائی آب کنارش میزارم اگر نیمه شب تشنه شد آب را بنوشد ای جان عالم بقربان حسین کجا بودی کربلا وقتی حسینت بر زمین افتاد در آن هوای گرم لبش آنچنان خشک شد که گویی دو چوب خشک بهم بزنید صدا بلند میشه لب مولا هم اینجور شد هلال ابن نافع میگه دیدم صدا از لب حسین میاد یکی گفت استغاثه با خدا میکنه یکی گفت نفرین میکنه یکی گفت کاش میدونستیم که چه میگه من بلند شدم رفتم جلو دیدم میفرماید . ای مردم مگر این آب مهریهٔ مادرم نیست که از ما مضایقه کردید پس جرعه ایی به لب من مظلوم برسانید هلال میگه خیلی ناراحت شدم یه راست رفتم پیش فرمانده لشکر عمر سعد گفتم عمر : حسین عزیز پیغمبر هست آب بخوره میمیره آب هم نخوره میمیره پس بیا لعن ابدی برای خودت نخر دیدم سکوت اختیار کرده علامت رضایت دانستم کاسه ایی آب گرفتم به سمت قتله گاه رفتم دیدم شمر با بدن لرزان داره میاد گفت هلال کجا میخواهی بری گفتم مگر نشنیدی که پسرفاطمه ناله اش از تشنگی بلند بود دارم آب میبرم گفت برگرد دیگر به آب احتیاج نیست من اورا سیراب کردم دیدم بادی تندی وزیدن گرفت دامن شمر کنار رفت ببینم صدای ناله همسنگران شهدا و پدران و مادران شهید تاکجا بلند میشه دامن کنار رفت یک سری خونین در دست شمر گفتم این سر عزیز پیغمبر حسین است؟ گفت اری این حسینه گفتم نانحیب هیچ ازجدش و یا مادرش حیا نکردی اصلا چیزی مانع بریدن سر نشد گفت وقتی خنجر به گردن حسین نهادم چند مرغ دور و برم حاظر شدن هی مانع میشدن به دستام می افتادن یک ناله بگوشم اومد که میگفت غریب مادر حسین / مظلوم مادر حسین اگر کشتند چرا آبت ندادن خبر بر مادر و بابت ندادن اگر کشتند چرا خاکت نکردن کفن بر جسم صد چاکت نکردن اگر کشتند چرا مویت کشیدن چو گرگی پنجه بر مویت کشیدن ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━┛ ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━┛
356.3K
سبک: ای پرستوی من مرو از لانه ام بانوی خانه ام مرو از خانه ام ای طرفدارم بی طرفدارم چشم خود وا کن یار بیمارم فاطمه جانم می کنم التماس ای جوان علی قدکمانم مکن ای کمان علی دیده بگشا و کن تماشایم یار تنهایم بی تو تنهایم فاطمه جانم عمر من! می شود بی تو عمرم تمام با اشاره مکن به علی تو سلام خداحافظ ای لاله پرپر خداحافظ ای سوره کوثر فاطمه جانم ای جوان علی شده ای از چه پیر جان زینب دگر تو ز من رو نگیر من که در ذکر امّن یجیبم ای طبیب من بی تو غریبم فاطمه جانم ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━┛ ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━┛
www.madeh.ir_4_1611722310184.mp3
3.96M
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ اجازه بده همین حالا تو رو مادرم صدا کنم کاش بشه یه روزی هم منم تو بقیع چشامو وا کنم انسیه الحورا سیدتی زهرا لبخند تو آرامش قلب مولا ام ابیها تو درمون دردا تو میدونی حالم خوب میشه مادر با تو دستای ما رو بگیر نگامون کن نشه دیر پیش لطف تو فقیریم و یتیمم و اسیر ای گل یاس نبی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ ابر رحمتی توی کویر رو سر کشور ما ببار بی بی جون تو لقمه حلال توی سفره های ما بذار زندگیامونو حجب و حیامونو ختم بخیرش کن عاقبتامونو ای چشمه زمزم پر شدیم از ماتم چادر تو سایبون اهل عالم همه هستیمون فدات میسازیم حرم برات روزی یه سالو میگیرم تو فاطمیه هات ای گل یاس نبی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ یه روزی میاد که آقامون اسم ما رو هم صدا کنه بین نوکرای مادرش سربازاشو هم سوا کنه دنیا چه کوچیکه اون روزا نزدیکه خورشید میاد وقتی که عالم تاریکه لشکرش از نوره پره شوق و شوره نمیبینه اونو هر دلی که کوره تویی اون خیر کثیر پناه جوون و پیر بیا آقا انتقام مادرمونو بگیر ای گل یاس نبی ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━┛ ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━┛
Mahdi Mirdamad - Khoda Madaram Ra Koja Mibarand (128) (1).mp3
7.9M
🥀🕊🥀 خدا مادرم را کجا میبرند😭😭 گمانم برای شفا میبرند!😭😭 یه تابوت روی دوش یه مرد غریب یه مردی که بی فاطمه است بی حبیب یه دختر که باور نداره هنوز هنوز داره میخونه امن یجیب 😭😭😭 واویلا واویلا از غم کبابه علی بی صبر و تا به علی 😭😭 واویلا شد خونه بی فاطمه خونه خرابه علی واویلا از غم کبابه علی بی صبرتا به علی واویلا خونه خرابه علی 😭😭 خدا مادرم را کجا میبرند گمانم برای شفا میبرند کجا میبرند کجا میبرند😭😭 قراری نبود زود برید از خونه شبونه قریبونه مخفیونه من از حالا باید یه مادر بشم 😭😭 تو چهارسالگی کی میگه آسونه واویلا بی مادرم بی کسم واویلا تا اوج غم میرسم واویلا😭😭 بی جونم و بی رمق واویلا به اشک بابا قسم واویلا از غم کبابه علی واویلا بی صبر تابه علی 😭😭 واویلا واویلا شد خونه بی فاطمه واویلا ـ خونه خرابه علی خدا مادرم را کجا میبرند ـ گمانم برای شفا میبرند کجا میبرند کجا میبرند 😭😭 😭😭شب آخری گفتی تو گوش من بشم مادر هم حسین هم حسن یکشون مدینه میشه حرم یکی کربلایی و بی کفن 😭😭 واویلا واویلا عصر اتش کربلا واویلا غوغا میشه قتلگاه کربلا واویلا زینب داره می بینه واویلا سر میره رو نیزه ها واویلا و اویلا😭😭😭 💔💔صلی الله علی الباکین علی الحسین😭😭😭 یاحسین💔💔 🥀تایپ شده 🥀🕊کپی باذکرصلوات هدیه به روح پدرو مادرم😭😭 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━┛ ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━┛
123.8K
سلامٌ علیٰ روحِ قالوُا بلیٰ .... ➖🏴➖🏴➖ قرارِ دلِ بی‌قرارِ علی  علمدارِ با اقتدارِ علی الهی بمانی بهارِ علی  برایِ علی در کنارِ علی قرارِ علی  فاطمه  فاطمه/۴/ درِ خانه  خانه‌خرابم نِمود غلافِ ستمگر عذابم نمود چه آمد سرَت پشتِ در کوثرم طبیبِ تو دیگر جوابم نمود قرار علی... پر ُو بالِ نیلوفرم سوخته گلِ یاسِ من کوثرم سوخته نگفتی به حیدر ولی زیرِ لب صدا می‌زدی معجرم سوخته قرار علی... سلامٌ علیٰ روحِ قالوُا بلیٰ سلامٌ علیٰ ساکنِ کربلا سلامٌ علیٰ شاهِ شیب‌ُالخضیب سلامٌ علیٰ تشنه‌یِ سر جدا حسین      یاحسین/۳/ کوچه و امام حسن علیه السلام منم عاشقِ بینوایِ حسن منم مُستمندِ دعایِ حسن الهی بمیرم برایِ حسین الهی بمیرم برایِ حسن حسن      یاحسین/۳/ چرا می‌کند پادشاهِ وطن زِره زیرِ پیراهنِ خود به تن دَهد نان و زخمِ زبان می‌خورَد الهی بمیرم برایِ حسن حسن... شده قسمتم ساختن   سوختن خودش دیده بد مادرش را زدن ندارد نفس یاسِ نیلوفری الهی بمیرم برایِ حسن حسن... کریمِ دو عالم ندارد حرم سلیمانِ قلبم ندارد کفن الهی بمیرم برایِ حسین الهی بمیرم برای حسن حسن .....    ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━┛ ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━┛
شعرای آئینی سازمان‌ بسیج مداحان کرمانشاه
جاده رفیق راه مرا.. #روضه_و_توسل_به_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها #ویژۀ_ایام_فاطمیه #حاج‌_محمد_رضا_طاه
جاده رفیق راه مرا زیر پا گرفت از من تمام دار و ندار مرا گرفت رد تَرَک به آیینه ام بیشتر شده با هر تکان تمام محله صدا گرفت از آنچه ترس داشتم آمد سرم چه زود غم حجله بست و بی کسی ام را عزا گرفت *شاید مثل همین روزا بوده، اون‌ زن ملعونه میخواست بیاد عیادتِ بی بی... اسما اجازه نداد ...فرمود بی بی اجازه نداده کسی بیاد عیادتش ، هرکاری کرد گفت نمیشه .گفت میدونی من کی هستم؟ گفت بله میدونم‌کی هستی اما خانم اجازه نمیده، سَرَک‌ کشید داخل خانه تابوت روکنار حیاط دید، یه لبخندی زد اومد به بابایِ ملعونش به طعنه‌ گفت رفتم‌ خونهٔ فاطمه، دیدم هودج‌ عروسی براش درست کردن ... وقتی امروز علی میرفت مسجد حال مولا خوب بود، آخه‌ خانومش از جا بلند شده بود کار خانه میکرد ...* از خانه در نیامده تا مسجد آنقدر آشوب و اضطراب دلم را فرا گرفت *دیدی یکی مریض بدحال داره به هرکی میرسه میگه التماس دعا دارم ...* از هر که التماس دعا داشتم عجیب و آن نیش خند، ز خیبر گشا گرفت *تا اينجا آقازادها اومدن داخل خونه، اسما! هیچ‌موقع از این لحظه از روز مادر ما نمیخوابید؟ گفتم: آقا زاده ها مادرتون نخوابیده .. مادرتون شفا گرفته .. بروید باباتون رو‌ خبر کنید بیاد ..* بند دلم از آه حسین‌ و حسن گسست گفتن بین گریه که مادر شفا گرفت خوردم به صورت از خبر مرگ تو زمین آشفته از غمت‌ کمرم بی هوا گرفت تا خانه‌ چند مرتبه نقش زمین شدم از بس میان کوچه‌به پایم عبا گرفت *تو‌ی ائمۀ طاهرین، در صبر هیچ کسی مثل علی نیست، اما این داغ آنقدر بزرگ‌ هست که وقتی بچه ها گفتن مادرمون از دنیا رفته، میگن: مثل چوب خشک هی علی رو زمین میوفتاد .. وقتی این ماجرا رو میشنوی ومیفهمی دیگه برات جای تعجب نداره وقتی میگن: عمهٔ سادات تو این مسیر هی رو زمین میخورد.. خودِ ابی عبدالله هم وقتی بدین اِرباً اربای علی اکبرش رو دید از اسب روی زمین اُفتاد .. اولین قدم رو‌ برداشت همه دیدن حسین خورد رو زمین .. دو زانو دو زانو تا کنار بدن علی اکبر داره میره .. آخه تا حسین‌ خورد زمین یه مرتبه همه شروع کردن هلهله کردن ...* این شهرِ بی حساب، حسابِ تو را رسید از پایِ روسریِ تو آتش که پا گرفت در بیت وحی، از تو تقاص مرا چه سخت قنفذ جدا گرفت، مغیره جدا گرفت خنجر، غلاف، چکمۀ پا ،تازیانه، میخ حورای من! پَرَت به لبِ چند جا گرفت انداختم عمامه، گریبان دریده ام از این سکوت تلخ، دلِ مرتضی گرفت این خانه بود صبح پر از بوی زندگی برخیز، گرد مرگ همۀ خانه را گرفت *علی داره التماس میکنه، بی بی جان حرف بزن، "یا اُم الحَسَنین!"هرچی بچه ها صدا زدن خبری نشد، حالا علی اومد نشست کنار بستر، اشکش میچکید تو‌ صورت فاطمه.. * ای رو به قبله، رویِ علی را زمین نزن پلکی به هم بزن، نفسِ بچه ها گرفت تا خواستم ملحفه بر دارم از رویت با گریه زینب آمد و دست مرا گرفت *نه بابا بزار ملحفۀ صورتش باشه، اما علیِ .. قطره اشکش که روی صورتش افتاد ...روایت میگه: جانِ رفته دوباره به بدن فاطمه برگشت .. چشمش رو باز کرد ..آخرین حرف هارو با امیرالمؤمنین زد .. آخرین‌وصیت هاش رو دوباره کرد ..با هم دیگه شروع کردن گریه کردن ..لحظه وداع خیلی سخته عزیز دلم .. زینب ایستاده داره میبینه .. حسین ایستاده داره میبینه ..همه اینا برا این‌خواهر و برادر دوباره مرور شد ..یه لحظه ای با اهل خیمه خداحافظی کرد ..همه رو آروم‌کرد زینب رو هم با دست ولایتش اشاره کرده رو قلبش آروم‌گرفت داره داداش میره به سمت میدان.. یه وقت دید صدای گریه خواهر بلنده .."مهلاً مهلا "حسین برگشت، حالا به چه وضعی خواهر رو دید، بعضی ها میگفن غش کرده بود ..سر خواهر رو رو زانوگرفت، عزیز دلم مگه نگفتم‌خیمه بمون؟حسین‌جان دست خودم‌نبود، داداش! یادم افتاد از آخرین وصیت های مادرم که گفت این لحظه که داداشت داره میره عوضِ من زیر گلوش رو ببوس .. زیر گلو رو‌بوسید اما هنوز برا زینب حل نشده چرا مادر نگفت پیشانیش رو ببوس .. چرا نگفت دستِ حسین رو ببوس ..چرا فقط اشاره کرد زیر گلوش رو بوسه بزنه .. یه لحظه ای برا زینب مشخص شد .. وقتی اومد بالا تل زینبیه .. دید خنجر رو‌ی حنجرِ برادر گذاشته .. ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━┛ ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━┛