#فاطمیه
#روضه_حضرت_رقیه_ع_گریز_حضرت_فاطمه_س
🔴#کاربرد_سفره_رقیه_س
بسم الله الرحمن الرحیم
یا رحمن یا رحیم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم
لاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم، حسبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِیر،
أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ، الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ، ذُو الْجَلاَلِ وَ الْإِكْرَامِ ، و اَتُوبُ اِلَیهِ
🔸بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد
🔸دعا, کبوتر عشق است بال و پر دارد
🔸بخوان دعای فرج را که یوسف زهرا
🔸ز پشت پرده ی غیب به ما نظر دارد
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً.
🔸بنال ای دل نوا دارد رقیه
🔸به هر دردی دوا دارد رقیه
🔸مرض او را ز پا انداخت ،امّا
🔸مریضان را شفا دارد رقیه
🔸سه ساله کودک و این اوج عزّت؟
🔸مدال مرحبا دارد رقیه
🔸بیا یا فاطمه اندر خرابه
🔸عزای بی ریا دارد رقیه
🔸بدور از دیدهٔ بیگانه امش
🔸سخن با آشنا دارد رقیه
🔸ز دست ساربان و زجر و خولی
🔸به بابا شکوه ها دارد رقیه
🔸ز خونین چهره میبوسید و می گفت
🔸غم بی انتها دارد رقیه
🔸بیا ای یار پیشانی شکسته
🔸که با مهمان صفا دارد رقیه
🔸چه با جا آمدی ای جان جانان
🔸ببین جا در کجا دارد رقیه
🔸از آن روزی که افتادی به مقتل
🔸دل پر ماجرا دارد رقیه
🔸دلم در قتلگاه و جسمم اینجاست
🔸وطن در کربلا دارد رقیه
🔸بمیرم از چه لبهایت کبود است
🔸بگو محشر به پا دارد رقیه
🔸پدر بر چهره ام یک دم نظر کن
🔸رُخ زهرا نما دارد رقیه
🔸به جرم عاشقی جان بر لب آمد
🔸شکایت زاشقیا دارد رقیه
🔸خدا خواهد اگر ،می میرم امشب
🔸که هر شب این دعا دارد رقیه
عزیزانی که درگوشه ازاین مجلس نشته ای بانوی محترمی که سفره برای دختر سه ساله حسین پهن نمودی میدونم همه به امیدی امدید میدونم گرفتاری میدونم مریض داری میدونم برای حاجت امدید امروز (امشب) بگو حسین جانم به صورت سیلی خورده دخترت دیگه ما را دست خالی ردمان نکنی
▪️رقیه دخترزهرا اطهر
▪️دل جان می شود از او مطهر
▪️رقیه جان توی دوردانه عشق
▪️بود روشن زتو کاشانه عشق
عزیزان ما نمی دانیم خدا لیاقت بده که بریم از نزدیک قبر بی بی رقیه را رازیارت کنیم یا نه میدونم بانوی محترم مجلس برای حاجت سفره سه ساله حسین گرفتی بی بی با این دستهای کوچکش خیلی از گره ها را باز می کنه
🔸بی بی جان غم خودرا بی افزا دردل من
🔸توی یک دانه غم خانه عشق
🔸رقیه جان به ما منت گذاری
🔸گدایی از گدایانت شماری
🔸امید آن است که در فردای محشر
🔸مرا جزء محبانت شماری
دیدم آرام آرام آمد مقابل سر بریده بابا چه مخواد بگه عزیزان ای کسی که دختر سه ساله دارید دستهای کوچکشه بلند کرد گویا از بابا تمنا داره چه گفت ، گفت بابا جانم دلم برات تنگ شده انشالا هیچ فرزندی را چشم انتظار بابا نکنه دختر دارها می دونن من چه می گم بابا غرور دختره دیدی هروقت دل تنگ بابا میشه یاد بابا می کنه میگه بابام می خواهد خونم بیاد
انشالاهمه دختران تان عاقبت به خیر بشن، حالا درد دل سه ساله حسین گوش کن بابا دیگه خسته شدم ازاین سفر بابا جان که میای منو ببری بابا ،خداکنه یتیم نشی اخ بمیرم آن قدر بهش تازیانه زدند اخ شما هم امشب (امروز)یتیم نوازی کنید آرام آرام آمد جلو مقابل سر بریده بابا سر بابا رادرآغوش گرفت😭
صدا زد بابای خوبم
🔸به قربان سر نورانی تو
🔸چرا خون ریزد از پیشانی تو
🔸رخ من نیلی از سیلی است بابا
🔸لبان تو چرا نیلی است بابا
بابا کی با چوب به لب و دندانت زده
اما میخام بگم😭
بابای خوبم
🔸تو از چوب جفا داری نشانه
🔸مرا باشد نشان از تازیانه
اگه با چوب به لب و دندان تو زدن...
اما به منم تازیانه زدن..😭.
🔸مرا باشد نشان از تازیانه
بابا دیگه طاقت تازیانه ندارم.
طاقت سیلی خوردن ندارم.
طاقت سنگ خوردن ندارم.
🔸ز تو دارم تمنا جان بابا
🔸مرا با خود ببر در نزد زهرا
یادشهدا امام شهدا اموات جمع حاضر الخصوص اموات بانوی محترم فیض ببرد ایام فاطمیه گریزی داشته باشیم به روضه فاطمه زهرا اگر به رقیه سیلی زدند به مادرمان فاطمه هم سیلی زدند😭
ناگهان بر مادرم سیلی زدند
امشب هركی یتیم فاطمه است،داد بزنه،كسی نمی خواد،آستینش و تو دهنش كنه،نالش و خفه كنه،
🔸ناگهان بر مادرم سیلی زدند
🔸یاس را رنگی چنان نیلی زدند
مادرو خشمش خدا داند چه شد
گوشه ی چشمش خدا داند چه شد
فقط همینقدر بگم،اینقدر محكم زد،كه بی بی تا آخر عمر،روشو از علی می گرفت
لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم
وَ سَیَعلمُ الذین ظَلمو ای مُنقَلبٍ یَنقلبون
صلوات
۱۴ آذر ۱۴۰۲
Shab2Fatemieh1-1402[04].mp3
22.58M
#شـــب_اوّل_فاطمیه
#واحد
#سید_مهدی_حسینی_۱۴۰۲
بمیرد زینبت مادر، چرا از درد می نالی؟!
گذشته چند ماه اما کماکان ناخوش احوالی
چنان گیسوی من احوال بازویت پریشان است
نزن موی مرا شانه، ندارد هیچ اشکالی
چه معنا دارد این که در جوانی قدکمان باشی؟!
چه معنا دارد اصلا این علامات کهنسالی؟!
شنیدم که شبانه رفته ای تا خانه ی انصار
شنیدم که دلت خون شد از ایمانهای پوشالی
طلوعت را مگیر اینقدر از شام سرای ما
تمام روز میبندی چرا بر صورتت شالی؟
دو ماه و نیم دل تنگ ِ لب خندان تو بودم
شنیدم پیش اسما خنده کردی جای من خالی
پَرَت سرخ و رُخِت زرد و تَبَت پایین نمی آید
نمانده از جراحاتت برای دخترت حالی
حسین آبی طلب کرد و پریشان گشت احوالم
مزن بر سینه ات با اینچنین وضع پر و بالی
تو خود در قتلگه رفتی به پشت در ولی مادر
در این اوقات پایانی فقط در فکر گودالی
الهی هیچ وقتی بر سر پیراهنی را که
به زحمت بافتی اصلا نبینم هیچ جنجالی
الهی سُمِّ مَرکبها به دور از دلبرم باشد
نبینم که شود جسمش ته گودال پامالی
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━┛
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━
۱۴ آذر ۱۴۰۲
چادرت را بتکان روزی ما را بفرست محمدحسین پویانفر-ذاکر استودیو.mp3
6.83M
#چادرت_را_بتکان_روزی_ما_را_بفرست #محمد_حسین_پویانفر
چادرت را بتکان روزی ما را بفرست
ای که روزی دو عالم همه از چادر توست
ای که روزی دو عالم همه از چادر توست
*****
ای مادر ای مادر ای مادر
ای مادر ای مادر ای مادر
ای مادر ای مادر ای مادر
ای مادر ای مادر ای مادر
*****
من از خاک پای تو سر بر ندارم
من از خاک پای تو سر بر ندارم
مگر لحظه ای که دگر سر ندارم
مگر لحظه ای که دگر سر ندارم
*****
من از خاک پای تو سر بر ندارم
من از خاک پای تو سر بر ندارم
مگر لحظه ای که دگر سر ندارم
مگر لحظه ای که دگر سر ندارم
مگیر از سرت سایه ی چادرت را
*****
پناهی از این خیمه بهتر ندارم
پناهی از این خیمه بهتر ندارم
چادرت را بتکانروزی ما را بفرست
ای که روزی دو عالم همه از چادر توست
*****
ای مادر ای مادر ای مادر
ای مادر ای مادر ای مادر
ای مادر ای مادر ای مادر
ای مادر ای مادر ای مادر
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━┛
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━
۱۴ آذر ۱۴۰۲
1.1M
﷽
#سینه_زنی
ای دل شکسته زد شرر به شینه
در عزای زهرا در عزای زهرا (۲)
ای جگر بسوزی از لهیب آهو
نا له های زهرا در عزای زهرا
کس چنین مصیبت چون علی ندیده
خار درد و غم بر دیده ام خمیده
شام خانه ی من مانده بی سپیده
ای دل شکسته زدشرر به سینه
در عزای زهرا در عزای زهرا (2)
منزلم نداردلطف و روشنایی
بی لقاء زهرا در عزای زهرا
ای دل شکسته در عزای زهرا
شب شوم شباهنگ بر سر مزاری
تر کنم ز دیده خاک رهگذاری
چون به یادم اید در پی شهادت
اشک غم بریزم درد و دل نماییم
با خدای زهرا در عزای زهرا
ای دل شکسته زد شرر به سینه
در عزای زهرا
غاصبین شکستن ضد رو استخوانت
اتش ستم سوخت عدل اشیانت
از برای بابا بردی ارمغانت
تا شود خبر از صورت کبودو
ماجرای زهرا در عزای زهرا
ای دل شکسته در عزای زهرا
یا زهرا یا زهرا
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله 🥀
✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✨
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━┛
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━
۱۴ آذر ۱۴۰۲
#به_مناسبت_شهادت_شهید_مدافع_حرم_سردار_محمدعلی_عطایی_شورچه
#چمران_کنگاور
این شهر باز رنگ خدایی گرفته است
بوی گلاب ناب کرببلایی گرفته است
فریاد یا حسین می رسد از سمت قتلگاه
از زینبیه دسته گلی می رسد ز راه
در فاطمیه می رسد آن کشته ی دمشق
روی مزار او بنویسید عشق عشق عشق
باز این چه شورش است که در شهر ما به پاست
این شورِ چی ست خاک وطن عین کربلاست؟
خون شهید ما به تلاطم رسیده است
تقویم ما به فصل چهارم رسیده است
سدی بزرگ مقابل طوفان نشسته است
رستم دوباره بر سر پیمان نشسته است
سوی وطن ستاره گلگون خوش آمدی
ای غرق خون به شام شبیخون خوش آمدی
در خاک می روی تو ولی ریشه می زنی
بر تار و پود ظلم و ستم تیشه می زنی
بر دوش شهر پیکر جنگاور است این
فخر بزرگ مردم کنگاور است این
محو پیامبر است و فدای ولی شده
زین روست نام او که محمد علی شده
خالی اگر چه زینبیه از عطایی است
اما همیشه دور حریمش فدایی است
رفتی ولی شروع تو آغاز گشته است
چمران شهر من به وطن بازگشته است
#شاعر_کنگاوری_علی_اصغر_کوهکن
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━┛
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━
۱۴ آذر ۱۴۰۲
۱۵ آذر ۱۴۰۲
شعرای آئینی سازمان بسیج مداحان کرمانشاه
#روضه_امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام_گریز_به_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها #سید_مجید_بنی_فاطمه
سنگ نگین اگر بتراشم برای تو
باید كه از جگر بتراشم برای تو
طوف سرت به شیوه ی حجاج جایز است
پس واجب است سر بتراشم برای تو
اكنون كه در ملائكه كس فُطرُست نشد
من حاضرم كه پر بتراشم برای تو
از اصفهان ضریح برایت بیاورم
یك گنبد از گوهر بتراشم برای تو
باشد كه من به سوی تو آزاد رو كن
از چوب ِ سرو در بتراشم برای تو
صد فرش دستباف برایت بگسترم
گلهای سرخ و تر بتراشم برای تو
بر مرقد تو لاله ی عباسی آورم
فانوسی از قمر بتراشم برای تو
از والدین ، خادم درگه بسازمت
قربانی از پسر بتراشم برای تو
چون محتشم كه شعر برای حسین گفت
من شعر بر حجر بتراشم برای تو
كریم كاری به جز جود و كرم نداره
آقام تو مدینه است ولی حرم نداره
همیشه غم نصیبی
بی یار و بی حبیبی
الهی من برات بمیرم
تو خونه ات هم غریبی
غربت امام حسن از مجلسش معلومه، حالا یه حسین بگو ببین چی میشه،می خوای بگم؟
غریب اونی ِ كه سر به بدن نداره
آقام رو زمین ِ ولی كفن نداره
آیا شده بال و پرت آتش بگیرد
هر چیز در دور و برت آتش بگیرد
آیا شده بیمار باشی و نگاهت
از نیش خند همسرت آتش بگیرد
آیا شده یک روز گرم و وقت افطار
آبی بنوشی حنجرت آتش بگیرد
آیا شده تصویری از مادر ببینی
تا عمر داری پیکرت آتش بگیرد
همچین كه زهر رو خورد جیگرش آتیش گرفت گفت:دیگه راحت شدم،دیگه چشمم به اونی كه تو كوچه غلاف به بازوی مادرم زد نمی افته، به عبدالزهرا یكی از نوكرا و ذاكرین قدیمی در عالم رؤیا امام حسن فرمود:
عبدالزهرا ازت یه گله دارم. گفت:آقا من كه نوكر شما هستم، عبدالزهرا چرا روضه ی من رو نمیخونی؟ آقا امشب تو حرم برادرتون ابی عبدالله روضه ی شما رو خوندم.
بگو ببینم چه طور خوندی؟ آقاجان گفتم:شما رو زهر دادن،مثل مار گزیده به خودت می پیچیدی،تشتی رو طلب كردی، پاره های جگرت بالا اومد، خواهرت زینب به سر و صورت زد.عبدالزهرا نه اینها روضه ی من نیست، اینها حسن رو نكشته، روضه ی من و هر وقت خواستی بخونی بگو: سن و سالی نداشتم، دستم به دست مادرم بود، تو كوچه داشتیم می اومدیم،یه نامردی جلومون رو گرفت،هی اون جلو جلو اومد مادرم عقب عقب رفت، عبدالزهرا:*
دستی غرور کودکی ام را شکسته است
دستی که روی مادرمان را کبود کرد
یه طوری به مادرم زد دیدم دیگه راه نمیتونه بره. یا زهرا........
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━┛
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━
۱۵ آذر ۱۴۰۲
#روضه_حضرت_زهرا_س_گریز_به_حضرت_زینب_س
بگو آقا جان یابن الحسن
خیز و با نغمه مادر مادر
رو نما بر حرم پیغمبر
کن برون از دل خاک آن دونفر
گو به سوز جگر و دیده تر
که شما از چه به هم پیوستید
پهلوی مادر ما بشکستید
بمیرم برات زهرا جان...
یه وقت بین دیوار و در صدای نالش بلند شد یا فضه الیک و خذینی فقد والله قتل ما فیه احشایی من حمل
چی گفت بین درو دیوار
آرزوی حیدر آنجا کشته شد
اونایی که زمزمه دارن ناله دارن
بیان با نالشون وسط میدوید
آرزوی حیدر آنجا کشته شد
هم پسر هم مادر آنجا کشته شد
این نالت نشون میده امشب دلت برا مدینه تنگ شده
دلت برا اون شهری تنگ شده که همه جاش چراغونه اما تویه قبرستون یه شمه هم روشن نکردن
آرزوی حیدر آنجا کشته شد
هم پسر هم مادر آنجا کشته شد
میدونی کربلا از کجا شروع شد
تا ابد دل مضطر وغم دار شد
آخ هر چه شد بین در و دیوار شد
شب جمعه ای برا این مردم چی میخوای
بخونی یابن الحسن ببخش آقا سیدای مجلس. ببخشید منو
واقعا برا خودم روضه حضرت زهرا خوندن سخته راست میگم اما یه موقعایی یه گوشه ای از این مصائب و آدم باید بگه که تاریخ از یاد نبره
چی گفتی؟ گفتی هر چه شد بین در و دیوار شد آره والله شب جمعه ایا خیلیا رفتن برا اربعین کربلا خیلیا دارن آماده میشن برن کربلا امشب کربلا مهمون داره امشب غوغاس کربلا همه انبیا و اولیا میرن زیارت حسین اما همه یه طرف یه مهمون قد خمیده امشب داره میاد کربلا تا دم سحر ناله میزنه بُنَیَّ
هر چه شد بین در و دیوار شد
من میخوام بگم اگه مادر و بین در و دیوار جسارت نمیکردن میبینم بعضیا پیش پیش رفتند وسط گودال
اگه مادر و بین در و دیوار نمیزدن اگه به مادرجسارت نمیکردن کی جرات میکرد کنار بدن پاره پاره-زینب و بزنه یه وقت صداناله نازدانه بلند شد صدا زد بابا پاشو ببین دارن عمه مو میزنن-حسین
التماس دعای فرج
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━┛
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━
۱۵ آذر ۱۴۰۲
۱۵ آذر ۱۴۰۲
شعرای آئینی سازمان بسیج مداحان کرمانشاه
#روضه
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
چیزی نمانده اسماء... تا پرکشیدن من
تا گریه های حیدر... تا خنده های دشمن
*اگر میتونی براش گریه کنی بگو خدایا شکر...اگر میتونی براش بسوزی بگو:
الحمدلله...اما اگه مثل من شدی بگو:چی کار کردی نمیتونم گریه کنم...امشب به چشمات التماس کن...بگو:یه عمری من به حرف تو گوش دادم امشب تو بیا به حرف من گوش بده....*
چیزی نمانده اسماء... تا پرکشیدن من
تا گریه های حیدر... تا خنده های دشمن
چیزی نمانده اسماء... تا مرتضی بسازد
تابوت عشق خود را...
*آخه میدونید که:این آخریا نمیخندید....تنها باری که دیدند میخنده اون موقعی بود که دید تابوت براش درست کردند....من بگم این حرفا رو یا نه؟¡
باید یه معامله ای بکنم....بگم:یا صاحب الزمان! من به اینا کاری ندارم؛مجلس مادرته...هر جا مجلس مادر باشه،پسر دم در می ایسته....همه بهش تسلیت میگن...سرسلامتی میدن...مستمع روضه تو باش وگرنه این حرفا رو نباید زد....*
چیزی نمانده اسماء... تا پرکشیدن من
تا گریه های حیدر... تا خنده های دشمن
چیزی نمانده اسماء... تا مرتضی بسازد
تابوت عشق خود را...
تا خم کند به گریه...این دفعه میخ ها را
تا پهلویم مبادا...
(آه از غم غریبی)
چیزی نمانده اسماء... تا لحظهای که آن دم
آب روان بریزی... بر چهره ی کبودم
چیزی نمانده اسماء...تا مرتضی بشوید
آثار درب و دیوار
با چشم خون فشانش، خون لخته ها بگیرد
از دورِ زخمِ مسمار
(آه از غم غریبی)
*شما شنیدید کتاب صحیح بخاری مهم ترین کتاب اهل سنته...یه جمله ای داره...
"و کان لعلی من الناس وجه حیاة فاطمه"
تا فاطمه زنده بود علی در بین مردم یه آبرویی داشت...*
(آه از غم غریبی)
چیزی نمانده اسماء... تا لحظهای که آن دم
آب روان بریزی... بر چهره ی کبودم
چیزی نمانده اسماء...تا مرتضی بشوید
آثار درب و دیوار
با چشم خون فشانش، خون لخته ها بگیرد
از دورِ زخمِ مسمار
(آه از غم غریبی)
چیزی نمانده اسماء...تا نیمه های یک شب
یک سو حسن به گریه...یک سو حسین و زینب
*من همیشه با خودم میگم اون شبایی که بچه ها رو با هزار و یک زحمت میخوابوند امیرالمومنین؛نیمه های شب بلند میشد آروم آروم میرفت کنار قبر عزیزش.
وقتی برمیگشت شاید بچه هاش بیدار بودند،همه یه گوشه ی خونه سر به دیوار گذاشتند.
شاید امام حسن وقتی بابا از کنار قبر مادر برمیگشت،امیرالمومنین میدید هِی امام حسن مشت به دیوار میزنه.چرا؟زهرا جان!...*
این کودکت چه دیده که هی زار میزند
هی دست مشت کرده به دیوار میزند
خودم دیدم که دشمن مادرم را....*
چیزی نمانده اسماء...تا نیمه های یک شب
یک سو حسن به گریه...یک سو حسین و زینب
چیزی نمانده اسماء... تا مرتضی بگیرد
تابوت من به شانه
تا شرمگین سپارد ... امانت پدر را
به دست او شبانه ...
*مثل فرداشبی وقتی میخواست بی بی رو دفن کنه،امالی طوسی،امالی شیخ مفید هر دو روایت کردند.میگه"فَلَمّا نَفَدَ یَدَهُ مِن تُرابِ القَبْر"
همچین که کار دفن تمام شد دست ها را به هم زد،خاک ها را به هم افشاند...
"هاجَ بِهِ الحُزن..."غم و اندوه به قلبش هجوم آورد..." و اَرسَلَ دُموعَهُ عَلی خَدَّیه..."
علی شروع کرد باز هم های های گریه کردن.
بعد شروع کرد با پیغمبر حرف زدن؛
امیرالمومنین به پیامبر عرضه داشت:
" لَقَد استُرجِعَتِ الوَدیعه..."
یا رسول الله امانت برگردونده شد.
نگفت:من امانت رو برگردوندم...شنیدید نوحه خونا میگن...جا داشت پیغمبر بگه اون دختری که من شب زفاف دست های مبارکش رو در دستان تو گذاشتم.گفتم:
"یا علی! هذه ودیعةالله و ودیعة رسولِه"
علی! این دختر، امانت خدا و پیغمبره.
"فَاحفَظنی، وَاحْفَظِ الله فیها..."
علی مراقب امانتم باش.
پیغمبر که نمیگه این حرفو به علی....
ولی جا داشت اینو بگه به علی که
علی! امانت من صورتش کبود بود ؟!
حالا دست راستتو بلند کن به نشانه لبیک،ده مرتبه
"یا زهرا..."
#سید_مهدی_سرخان
#بانوای_گرم_حاج_میثم_مطیعی
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━┛
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━
۱۵ آذر ۱۴۰۲
۱۵ آذر ۱۴۰۲
1_7840593338.mp3
6.97M
#زمینه
#فاطمیه
#حضرت_زهرا_س
#سیدمهدی_حسینی
همه مادر دارن من ندارم
سایه سر دارند من ندارم
همه میگن زهرا سیلی خورده
همه باور دارند من ندارم
آه و واویلا واویلا واویلا واویلا ...
مگه کسی دلش میاد دست روی مادرم بلند کنه
حالا بابام با چه دلی تنهایی عشقشو کفن کنه
رو سر این خونه بارونه
دل علی خونه بارونه
چشمای خیس ما مهمون بارونه
آه و واویلا واویلا واویلا واویلا ...
همه طاقت دارن من ندارم
خواب راحت دارن من ندارم
راحت از زخمای پهلو میگن
انگار عادت دارن من ندارم
چه جور دلم میاد بگم چشما مادرم شده کبود
تو کوچه ها داد میزدم کمک کنید ولی کسی نبود
بغض گلوی من پنهونه
کی حال و روزم رو میدونه
همه اینا یادم میمونه میمونه
آه و واویلا واویلا واویلا واویلا ...
خوشی دیدن مردم ما ندیدیم
هرچی طعنه بودو ما شنیدیم
سر حالم مردم بی خیالند
همه دردا رو ما کشیدیم
چی کار کنم دلم پره هیچکی نگفت اینا گناه دارند
یکی نگفت حیا کنید یه بچه کوچیک تو راه دارند
بابام تو این شب ها حیرونه
محسنشو کشتن گریونه
با گریه لالایی میخونه
بارونه
آه و واویلا واویلا واویلا واویلا ...
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━┛
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━
۱۵ آذر ۱۴۰۲