راوی میگه اباالفضل از خیمه بیرون نیومد هی خودش رو مشغول کرد که مثلا صدا رو نشنیده .. آخه جلو ابی عبدالله خجالت میکشه .. ابی عبدالله فرمود عباسم ولو دشمنت باشه جوابشُ بده .. بلند شد ایستاد، سرش پایین، عرق خجالت به پیشانیش نشست .. آقاجان اجازه بده فردا جوابشُ بدم .. یه کاری میکنم فردا معلوم بشه عباس یعنی چی، وفا یعنی چی .. چهارده سالش بود تو صفین غوغایی کرد .. گرماگرم نبرد، وسط میدان امیرالمومنین دستور داد سریع برش گردونید دیگه نبرد بسه .. نقاب به چهره زده ، همه متعجب این نوجوان کیه .. همچنین که برگشت دیدن علی بغلش کرد فرمود هذا ذخر الحسین .. این ذخیرهی حسینِ .. این باید باشه تا کربلا .. منو جام سرخِ ولای حسین سر و چشم و دستم فدای حسین کجا غیرتِ شیرِ فرزندِ شیر گذارد شود خواهرِ او اسیر مگر من نباشم در این روزگار که فردا گلی جان دهد زیرِ خار مگر دستِ من اوفتد از بدن که فرزند زهرا بپوشد کفن سم اسبُ باغِ گل فاطمه مگر من شوم کشته در علقمه مگر گرزِ آهن خورد بر سرم که معجر رود از سرِ خواهرم
عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇
@Shoaraye_aeinimadhankermanshah
حالا عباس کنارِ ابی عبدالله همۀ صحنهها رو دیده همه لحظهها رو دیده کنارِ همۀ بدن ها بوده، اصحاب رفتن، بنی هاشم رفتن .. برادرای عباس رفتن .. دل تو دلِ عباس نیست .. هی به خودش میگه چرا کاری نمیکنی، دیگه نتونست طاقت بیاره .. رفت محضرِ ابی عبدالله، تا به ابی عبدالله فرمود آقاجان سینهم دیگه سنگینِ، گفت آقا دیدم بچه ها دامن هاشونو بالا زدن شکم هاشونُ رو خاک گذاشتن .. دیدم درِ گوشِ هم میگن عمو عباس میره آب میاره، آقا اجازه بده برم .. دیگه نمی تونم بمونم .. تا گفت برم ابی عبدالله فرمود کجا میخوای بری؟! يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي .. تو علمدارِ منی .. عباسم إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِي .. حضرت فرمود عباسم اگه تو بری لشگرم از هم می پاشه .. من یه سوال دارم؛ کدوم لشگر!! دیگه برا حسین لشگری باقی نمونده .. نه اصحابی .. نه بنی هاشمی .. همه رفتن .. یعنی عباسم تو یه نفری یه لشکری برا من .. یه جمله بگم شبِ تاسوعاست .. ابی عبدالله هر بار از صبحِ عاشورا میرفت تو دلِ میدان با خیالِ راحت مینشست بالاسرِ شهدا .. با شهدا حرف میزد، نجوا میکرد .. با خیالِ راحت؛ چرا!! چون دلش آرام بود عباس تو خیمه هست .. اما وقتی اومد کنارِ علقمه دیدن هی بر میگرده عقبُ نگاه میکنه .. دلواپسِ خیمه هاست .. نکنه بریزن سرِ زینب .. ای حسین .. گفت عباسم میخوای بری برو ولی برا جنگیدن نه .. عباسم برا بچه هام آب بیار .. عباسم رباب منتظرِ .. بچه ها منتظرن .. گفت عباسم رسیدی کنارِ نهر آب یه تکبیر میگی من صداتُ بشنوم ..
عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇
@Shoaraye_aeinimadhankermanshah
یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ .. مشکُ پر آب کردی یه تکبیر بگو من صداتُ تو میدان بشنوم .. برگشتی به خیمه ها یه تکبیرِ دیگه بگو منم از میدان برگردم .. جدا شدن از هم .. همۀ شهدا وداع دارن،فقط اباالفضل با بچه ها خداحافظی نکرد .. خودِ ابی عبدالله نوشتن هفت مرتبه وداع کرد وداع با بنی هاشم، وداع با زن ها، وداع با بچه ها، وداع با سکینه .. چرا وداع نکرد؟! من میگم شاید باور نمیکردن عمو بر نمیگرده .. رفت، چه رفتنی، یا اباعبدالله .. کمک کنید با ناله هاتون .. بعضی نقل ها نوشتن تا رسید کنارِ شریعه فریاد زد الله اکبر .. ابی عبدالله تا صدای عباس رو شنید دلم یه ذره آرام شد .. داره میجنگه اما حواسش پیشِ عباسِ .. زود مشکُ مر آب کرد .. دوباره تکبیر گفت الله اکبر .. بعضیا میگن رجز میخواند انا ابن الحیدر الکرار .. هی میگفت انا ابنُ علی المُرتَضی .. انا ابنُ قَتال العَرب .. رحز میخواند صداش برسه به حسین .. آماده ای بگم یا نه .. دیگه از یه جایی به بعد صدای عباس نیومد .. آی حسین .. ابی عبدالله نگران شد اومد به سمتِ شریعه .. فهمید یه اتفاقی افتاده .. نزدیکه شریعه شد .. یه مرتبه شنید یکی میگه یا اخا .. داداش به دادم برس .. حسین .. فهمید عباسی که تا حال یه مرتبه نگفته برادر چی شد یهو لحنش عوض شد .. یه جوری خودشُ رسوند کنار علقمه .. تا رسید نگاهش به عباس افتاد
عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇
@Shoaraye_aeinimadhankermanshah
«لمّا قُتل العبّاسُ بانَ الانکسارُ فِی وجهِ الحُسین علیه السلام» یه مرتبه دیدن رنگِ صورتش پرید .. دست به کمرش گرفت .. یا الله .. صدا زد عباسم کمرم شکست همه شنیدید دومین جمله گفت وَ انقَطَعَ رَجائِي .. امیدم ناامید شد .. وَ قَلَّت حِيلَتِي صبر از کفم رفت .. یه جمله دیگه ام گفت، بگم و از همه التماسِ دعا .. صدا زد وَ شَمُتَ بِي عَدوِّي .. پاشو ببین دشمن روش به حسین باز شده .. ببین دارن بهم ناسزا میگه .. پاشو ببین دارن به خیمه ها نگاه میکنن .. حسین .. اومد جلو .. وَ جَلَسَ عَلَی التُّرَابِ .. نشست کنار بدن وَ نَظَر الی عباس .. یه نگاه به عباس کرد .. هر شهیدی رو که رفت با یه دست سرِ شهید رو گرفت گذاشت رو پاش .. اما یه نگاه به سرِ عباس کرد .. دید یه دستی نمیشه این سرُ برداشت .. دیدن با دو دست این سرُ آروم بغل کرد، یه جوری با عمود زده بودن .. اینجا یه نفر دو دستی سر رو بغل کرد من یکی دیگه ام سراغ دارم یه دختر کوچولو تو خرابۀشام .. اونم دو دستی یه سرِ بریده رو بغل کرد .. دید لباش پاره پاره ست .. دندوناش شکسته ست .. رگایِ گردنش بریدهست .. حالا بگو حسین .. .
عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇
@Shoaraye_aeinimadhankermanshah
Shab08Moharram1402[01].mp3
23.14M
#روضه
#شب_هشتم_محرم
#حاج_مهدی_حسینی
به زانو میرسم پیشت نفَس دیگر نمیآید
خودت را بر عبایم ریز... از من بر نمیآید
تو را گُم کردهام ... این راه را ... حتی رکابم را
علی ، بابای تو بودن به من دیگر نمیآید
جوانم دست و پا میزد جوانهاشان مرا دیدند
چه کردند این مسلمانها که از کافر نمیآید
تو را روی عبایم با مصیبت جمع کردم ؛ وای
علیِاکبرم یارب به این اکبر نمیآید
سرِ انگشتهایم را فرو در حنجرت کردم
چرا این تیغِ مانده در گلویت در نمیآید
تو داری میدهی جان و تماشا میکنم ای وای
پدر هستم ولی کاری زِ دستم بر نمیآید
عزای بردن تو بود بابا هم اضافه شد
به خیمه بردنِ ماها به این خواهر نمیآید
همینکه کوچه وا کردند فهمیدم از این اوضاع
علیِ زندهای بیرون از آن معبر نمیآید
کمی از پارههایت گُم شده در وسعتِ صحرا
تو را پاشیده صد لشگر به یک لشگر نمیآید
اگر بیرون کشم این تیغ را میپاشی از هم آه
تنی که دوخته نیزه به یک پیکر نمیآید
از اینسو نیزه خوردی و از آنسو نیزه بیرون زد
از اینسو در نمیآید از آنسو در نمیآید
#حسن_لطفی
عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇
@Shoaraye_aeinimadhankermanshah
روضه شب هفتم محرم1403علمدار .mp3
34.78M
#مناجات_و_روضه
#کربلایی_سجاد_عزیزی
#شب_هفتم_محرم
#حسینیه_علمدار_کرمانشاه
عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇
@Shoaraye_aeinimadhankermanshah
زمینه شب هفتم محرم1403علمدار .mp3
14.93M
#زمینه
(شاید این آخرین باره)
#کربلایی_سجاد_عزیزی
#شب_هفتم_محرم
#حسینیه_علمدار_کرمانشاه
عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇
@Shoaraye_aeinimadhankermanshah
ذکرونوا شب هفتم محرم1403علمدار .mp3
4.52M
#شور_و_نوا
(پرچم تو رفته بالا)
#کربلایی_سجاد_عزیزی
#شب_هفتم_محرم
#حسینیه_علمدار_کرمانشاه
عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇
@Shoaraye_aeinimadhankermanshah
واحد 1 شب هفتم محرم1403علمدار .mp3
10.11M
#واحد
(از همون روز ازل)
#کربلایی_سجاد_عزیزی
#شب_هفتم_محرم
#حسینیه_علمدار_کرمانشاه
عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇
@Shoaraye_aeinimadhankermanshah
واحد 2 شب هفتم محرم1403علمدار .mp3
5.59M
#واحد
(منم حسینی شده دعای...)
#کربلایی_سجاد_عزیزی
#شب_هفتم_محرم
#حسینیه_علمدار_کرمانشاه
عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇
@Shoaraye_aeinimadhankermanshah
شور 1 شب هفتم محرم1403علمدار .mp3
2.27M
#شور
(و صلی الله علی الباکین)
#کربلایی_سجاد_عزیزی
#شب_هفتم_محرم
#حسینیه_علمدار_کرمانشاه
عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇
@Shoaraye_aeinimadhankermanshah
شور 2 شب هفتم محرم1403علمدار .mp3
4.38M
#شور
(ازل علی ، ابد علی)
#کربلایی_سجاد_عزیزی
#شب_هفتم_محرم
#حسینیه_علمدار_کرمانشاه
عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇
@Shoaraye_aeinimadhankermanshah