1_8935643962.mp3
5.57M
#ولادت_امیرالمومنین_علیه_السلام
#سرود
مداح :حاج سید مجید بنی فاطمه
ناد علی یاد علی؛ دستم و امداد علی
باده به من داده علی؛ در دلم افتاده علی
هله! امروز ضمیرِ در میخانه تویی!
هله! فریادرسِ این دل دیوانه تویی!
کعبه یک سنگ نشانیست؛ که ره گم نشود…
تا بدانند همه صاحب این خانه تویی
مست علی، مست علی، دائم و پیوسته علی…
دست علی دست خداست! چشم منو دست علی…
دوش دیدم که ملائک؛ در میخانه زدند… همه با ذکر علی…
همگی مست علی! گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
همه با اسم علی؛ همه سر مست علی
با من راه نشین؛ باده ی مستانه زدند!
همه با یاد علی همه پابست علی…
قرعه ی فال؛ به نام من دیوانه زدند! همه با عشق علی، همه با دست علی
راه علی ماه علی؛ دلبر دلخواه علی
یار علی دلدار علی؛ حیدر کرار علی
صحن ایوان نجف باز مرا راه بده؛ در طواف حرمت فرصت دیدار بده
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست؟
وقت مرگم؛ نفسی مهلت دیدار بده!
ناد علی یاد علی؛ دستم و امداد علی
باده به من داده علی؛ در دلم افتاده علی
دوش وقت سحر؛ از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب؛ آب حیاتم دادند
باده از دام تجلی صفاتم دادند؛ مستحق بودم و این ها به زکاتم دادند…
عمر من طی شده؛ در راه توالای علی
با حسین و حسن و زینب و زهرای علی…
خورده ام زخم به امید مداوای علی! تا بلندم بکند دست تولای علی…
مست علی، مست علی، دائم و پیوسته علی…
دست علی دست خداست! چشم منو دست علی…
راه علی ماه علی؛ دلبر دلخواه علی
یار علی دلدار علی؛ حیدر کرار علی
عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇
@Shoaraye_aeinimadhanksh
#مدح_مولا_علی
دفتر وصف تو یک عمر روایت دارد
بردن نام تو هم حکم عبادت دارد
در مقام تو همین نکته کفایت دارد
که خدا نیز به نام تو ارادت دارد
حالمان خوب نبوده است ولی خوب شدیم
تا که خواندیم کمی نادعلی خوب شدیم
کوهی از عشق نه، اما پر کاهی دارد
سینه ای کز غم دوری تو آهی دارد
نوکر شاه نجف منصب شاهی دارد
دل ما نیز به ایوان تو راهی دارد
ما گرفتار تو هستیم ولی آبادیم
پای ایوان طلای نجفت افتادیم
ما که هستیم گدای تو و فرزندانت
پشت ما هست دعای تو و فرزندانت
مقصد ماست خدای تو و فرزندانت
جان عالم به فدای تو و فرزندانت
ای دو عالم نخی از تار عبایت حیدر
خلق عالم شده یک کار عبایت حیدر
ما که هستیم فقط بنده ی سلطان نجف
اعتکاف دل ما هست به ایوان نجف
زنده شد خاک زمین با نم باران نجف
حسرت ماست فقط آب نجف نان نجف
ما خدا را وسط صحن تو پیدا کردیم
چِقَدَر در حرمت گریه به زهرا کردیم
از نفس های تو هر لحظه خدا می ریزد
از قنوت سحرت عطر دعا می ریزد
از قدم های تو هم گرد شفا می ریزد
از دو دست کرمت آب بقا می ریزد
بس که اوصاف تو هم جلوه ی پیغمبر داشت
جبرئیل آب وضویت به تبرک برداشت
شاه، هم سفره ی پیران و فقیران بشود؟
مرکب بازی اولاد شهیدان بشود؟
رازق نیمه شب خان یتیمان بشود؟
این فقط با هنر دست کریمان بشود
عالمی مست از این شیوه ی سلطانی توست
ما همه مور و جهان ملک سلیمانی توست
قنبرت باشم اگر ملک سلیمانم چیست؟
نوکرت باشم اگر بوذر و سلمانم چیست؟
غیر نام تو مگر ذکر فراوانم چیست؟
غیر این عشق مگر برکت ایمانم چیست؟
تا ابد ذکر لب این دل آگاهم باش
اشهد ان علیا ولی الله ام باش
غیر تو کیست کسی جان پیمبر بشود
یا که با حضرت صدیقه برابر بشود
یا که نامش همه جا زینت منبر بشود
ابداَ هیچ کسی حضرت حیدر بشود
تو فقط آمده ای ساقی کوثر باشی
جانشین نبی از بعد پیمبر باشی
قصد اگر وصل تو، هجران وطن می چسبد
گر چه شیرینی اسمت به دهن می چسبد
ذکر این جمله به دل ها عملاً می چسبد:
بعد نام تو فقط ذکر حسن می چسبد
بعد از این قافیه حیران حسن خواهد شد
عین ایوان تو ایوان حسن خواهد شد
حرم و گنبد و باران! چقدر رویایی
گوشه ی خلوت ایوان! چقدر رویایی
وسط صحن، چراغان! چقدر رویایی
گفتن ذکر حسن جان! چقدر رویایی
می رسد آنکه امید تو و من خواهد بود
او همان بانی ایوان حسن خواهد بود
عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇
@Shoaraye_aeinimadhanksh
بسم الله الرحمن الرحیم
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ...
#ولادت_حضرت_امیرالمومنین_علی_علیهالسلام
عشق و شور و شوق اگر در آستین داریم شُکر
حال اگر با های و هویی آتشین داریم شُکر
قبلهای عینُالیقین حقُالیقین داریم شُکر
در نجف هفت آسمان را در زمین داریم شُکر
از دو عالم ما همین تنها همین داریم شُکر
از دو عالم یک امیرالمؤمنین داریم شُکر
ماهِ نو با یادِ تیغِ آبدارش کج شده
آسمان اصلا به عشقِ ذوالفقارش کج شده
ذوالفقارش کج شده عالم مدارش کج شده
و زمین در زیر پای شهریارش کج شده
از کجیِ ابرویش محرابِ دین داریم شُکر
هرچه داریم از امیرالمؤمنین داریم شُکر
قبل از اینها که فقط تنها خدا بود و خدا
قبلتر - از قبل از اینها - مرتضا بود و خدا
گفت در معراج دیدم هرکجا بود و خدا
هرکجا رفتم علی در انتها بود و خدا
نَفسِ احمد نَفسِ زهرا را یقین داریم شُکر
یک نَفَس گوییم امیرالمؤمنین داریم شُکر
عقل حیران است مدحش را شجاعت خوانده است
عشق در بُهت است و وصفش را قیامت خوانده است
پیشِ او جبریل عمری درسِ حیرت خوانده است
با علی گویا خدا عقدِ اُخوت خوانده است
نقشِ ایوانِ طلا را بر نگین داریم شُکر
ذکر مولانا امیرالمؤمنین داریم شُکر
در دل آتش زده شوقش نهان داریم ما
در دل دوزخ بهشت جاودان داریم ما*
بر سر این سفره تنها ، آب و نان داریم ما
ما علی داریم و دیگر هیچ ، آن داریم ما
از پدر نان حلالی دلنشین داریم شُکر
آی مردم ما امیرالمؤمنین داریم شُکر
رمزِ اَنزَلنا علی و سِرِّ اَرسلنا علی
کعبهی احمد علی و قبلهی زهرا علی
باعلی رفته است تا حق هرکه رفته تا علی
لا هوَ الا هوَ یا لاعلی الاعلی
از میان خوبرویان دست چین داریم شُکر
یازده نور از امیرالمؤمنین داریم شُکر
ذوالفقارِ خم ببین ، سر پشت سر انداخته
صد سپاه اینجا سر و تیغ و سپر انداخته
آنقدر از جنگویان آنقدر انداخته
باز عزرائیل را در دردسر انداخته
مدح او را بِینِ میدان بیش از این داریم شُکر
مرد مردان و امیرالمؤمنین داریم شُکر
هرکه صید چشم او شد تیر میخواهد چکار
کشتهی عشق علی شمشیر میخواهد چکار
حق بده دیوانهاش زنجیر میخواهد چکار
با مریض او بگو تدبیر میخواهد چکار
نسخهای از دست جبریل امین داریم شُکر
بینِ غمها یاامیرالمؤمنین داریم شُکر
حال ما وقتی گرفته یک زیارت کافی است
مستِ ایوان نجف را یک اشارت کافی است
برگ کاهیم و فقط یک لحظه غارت کافی است
از خوشیها گوشهی دنج اسارت کافی است
حسرت خاک حرم را بر جبین داریم شُکر
چشم بر لطفِ امیرالمؤمنین داریم شُکر
با جزامیها نشست و پیششان خرما گذاشت
لقمهها را دردهانِ مردِ نابینا گذاشت
ظرف شیری را به دست کودکی تنها گذاشت
مرکب طفلان شد و بر روی دنیا پا گذاشت
دست اگر خالی ولی حبلُالمَتین داریم شُکر
ما کرم را از امیرالمؤمنین داریم شُکر
اینکه شبها میبرد بر دوش ، خرما را علیست
اینکه دارد میکشد غمهای زهرا را علیست
آنکه با خود میبرد اندوهِ دنیا را علیست
آنکه روشن میکند تکلیفِ فردا را علیست
مردمی دلداده در این سرزمین داریم شُکر
کهنه عهدی با امیرالمؤمنین داریم شُکر
شیعه یعنی ذوالفقار و راه حیدر مانده است
شیعه یعنی که علی آنسوی معبر مانده است
شیعه یعنی فتح ما یعنی که خیبر مانده است
شیعه یعنی جای پای مالک اشتر مانده است
پیش رو مردی از آفاق یقین داریم شکر
شُکر فرزند امیرالمؤمنین داریم شُکر
*صائبتبریزی
✍دکتر حسن لطفی
عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇
@Shoaraye_aeinimadhanksh
برداشت حق ، ز ِ مُعجزهٔ خود حجاب را
آورد ماه ِ دلرباتری از ، آفتاب را
جا دارد از ملائک هفت آسمان خدا
بر سجدهٔ به او ، بنماید عَتاب را
افزود میل ِ عشق و ولا و محبتش
بر جملهٔ فرائض ِ ایمان ، ثواب را
خواهی اگر به عرش رسانی وجود خود
یک یا علی بگو و بگیر این طناب را
بی حُب مرتضی ، نمازت نماز نیست
حتی اگر که حفظ نمایی کتاب را
گر علم کیمیا به عمل در نهان توست
بگذار و بر کَف آر تو آن دُر ِ ناب را
ای خوش به آن کسی که دَم و گاه مُردنش
با چشم دید، آن مَه ِ عالیجناب را
بود و عَدَم ، در گرو ِ عشق و کین اوست
داده است حق ، به دست خودت انتخاب را
دریای رحمتی به زُلالی ِ کوثر است
آب حیات نوش و رها کن سَراب را
گر شرک حق نبود، سِزا بود روز و شب
میکرد سجده شیعه شَهِ بو تراب را
#مهدی_فرحناکی
#سفیر
#حاج_قاسم_سلیمانی
#دفاع_مقدس
#مدافعان_حرم
#عملیات_مرصاد
#اشعار_آیینی
#مهدی_یاوران_کرمانشاه
#مدافعان_ولایت
عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇
@Shoaraye_aeinimadhanksh
يا علي فاروغ اعظم شير مرد ِ روزگار
شاهکار بی بدیل ِ بی مثال ِ کردگار
يا علي اي باب شهر علم ِ بی حد رسول
حيدر کرار ميدان و يل ِپر افتخار
اي فروزان گوهر يکتاي بي همتاي حق
ایلیا حضرت ، ولی له , امام ِ حق مدار
میچکد از گونه ات حین عبادت دٌر ِ ناب
شرز ِ شیر ِ مصطفی ،عباس ِ غٌران در شکار
ای که بر اجرای امر حق چنان آماده ای
که شتیاق و شوق ِ طاعت میبرد از تو قرار
از همین رو جمع اضدادت بنامیده رسول
این صفات ِ کامل از تو ، دیده تنها روزگار
دشمنت کشتي به مردي نه برای بغض و کین
غالب ميداني اي شیر ِ خدا با اقتدار
قیروان تا قیروان لشگر بیارایند خصم
یک تنه هستی حریف خصم ِ با آن انکثار
عبدود را که حریف ِ فوجی از گٌردان بود
با دم ِ تیغ یدالهی در آوردی دمار
خواهرش از یک طرف نالان ، ز یکسو مُفتَخَر
که شده کشته بدست شیر ِ صاحب ذوالفقار
گفت جبريل امين اندر ميان آسمان
(لافتي الا علي لا سيف الا ذوالفقار)
لعنت حق بر پليدي که به فرقت تيغ زد
آن پليد ديو سيرت وآن خبيث ِ نابکار
از دم ِ تيغ ِ جفاي ِ قاتلت شَقٌ القمر...
گشت از فرق ِ مه ات بر خلق ِ عالم آشکار
بر ولايت هر که تمکين کرد از روز نخست
روز محشر نزد حق ميگردد آخر رستگار
#مهدی_فرحناکی
عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇
@Shoaraye_aeinimadhanksh
.
📜برگ سبزی تقدیم به ساحت مقدس مولا علی علیه السلام و دوستان و شیفتگان مرام ومنش آن امام عزیز ☘
یا علی ﴿ع﴾💐
ای نگاه روشنت خورشید نور افشان،علی!
ای سراپایِ وجودت پرتوِ ایمان ، علی!
پیشوای ِدین و دانش، عادلِ اندیشه وَرز
ای تو پیشاهنگ ِدر هرعرصه و میدان علی!
دَهر کَی پیدا کند دیگر یکی همچون ترا
ای یگانه ، زنده در وجدان هر دوران علی
﴿لا فتی الا علی ، لا سیف الا ذوالفقار﴾
مایه ی فخر بشر ، ای اسوه ی انسان علی
بارگاهت بوسه گاهِ پرتو خورشید و ماه
کهکشانها در مدارِ چشم تو گَردان علی
شهرتِ علم تو پیچیده ست تا هر بیکران
علم را در عینِ حکمت داده ای سامان علی
خامه ات شور آفرینِ صفحه های روزگار
نامه ات منشورِ دین و حکمت و عرفان علی
نامه هایت خط به خط اندیشه ی فرزانگی
خطبه هایت آیه های روشن قرآن علی
می رسد بر گوش ما فریادی ازخاموشی ات
گفته بودی آنچه را در چاه نخلستان علی
حرفهایت آیه های روشن خود باوری
ای نوایِ گرمِ عدلت پویشِ انسان علی
ای کلامت حق و راهت حق و کردار تو حق
سیرتت معیار عدل و شاخص میزان علی
نیک جاری کرده ای گفتار خود را در عمل
مظهرِ ترویجِ حکمت ، چشمه ی جوشان علی
نی گریز از کارزار و مهلکه در کار توست
نی گریزان را کنی دنبال در میدان ، علی!
ذوالفقارت خطِ بطلان می کِشد بر تیرگی
چون شهابی در شب تاریک بی پایان علی
تا سرابی می فریبد تشنگان را در کویر
موج فرهنگ ات فرا میخیزد از طوفان علی
جز تو از اسرار خلقت هیچکس آگاه نیست
تا شناسد قدر انسانیتِ انسان علی
کی توان پیدا نمود از تو کسی دلسوز تر
پاسدار ارزشِ حریتِ انسان علی
گوشِ سنگینِ زمین حِسِ شنیداریش نیست
میرود تا آسمان فریاد مظلومان ، علی
قرن ، قرنِ قحطی عشق است، مهرت را ببار
ای سحاب رحمتِ پر بارِ پُرباران ، علی
پس ببار ای ابر سرشار از محبت ، برزمین
تا فرو شوید غم و اندوه این و آن ، علی
پس ببار ای ابر باران زا ، بر این تفتیده قرن
تا به خود آید مگر این عصرِبی وجدان علی
گر به پایانی رسد این شعر ، پایانِ من است
تو نداری انتها ، ای مرد بی پایان علی!
🖊شاعر #حاج_منوچهر_پروینی
ازشعرای آئینی سازمان بسیج مداحان وهیئات مذهبی سپاه استان کرمانشاه
عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇
@Shoaraye_aeinimadhanksh
.
همچو خورشیدی سرت پر نور روی ِ نیزه ها
کودکان نالان و سرگردان ، به سوی ِ نیزه ها
داستان کهف و اصحاب رَقِیم از یاد رفت
تا تو خواندی آیه آنرا ، به روی ِ نیزه ها
سر برهنه آمدی ، ای آفتاب عالمین
از افق تابیده ای ، از سمت و سوی ِ نیزه ها
من بدنبالت حزین ، اطفال گریان و دوان
تو پریشان اسیرانی ز روی ِ نیزه ها
ای بقربان تو شاهی که ز فرط تشنگی
آب نوشیدی ز خنجر ، یا سَبوی نیزه ها
کُشت خصم نابکارت ، زینب ِ زار ِ تو را
آندمی که برد ما را ، روبروی نیزه ها
چون گُل ِ آفتاب گردان ، دختران زار تو
دور میزد رویشان ، در جستجوی ِ نیزه ها
بعد ِ قَتلت ، نیزه دار و نیزه ها رسوای ِ خلق
جان فدایت که سرت شد ، آبروی نیزه ها
عصر بود و خستگی و تشنگی و درد و غم
یک غمستان از گلستان ، راهپوی ِنیزه ها
زینب زار و حزین و جمله اطفالت دوان
دل پریشان و سراسیمه ، به کوی ِ نیزه ها
شمس ِ رویت ، وقتی از کُهسار نیزه بر دمید
کهکشانها چون قَمَر ، شد راهپوی ِنیزه ها
#مهدی_فرحناکی
عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇
@Shoaraye_aeinimadhanksh
.
سر و جانم فدایت ، زینب ِ از داغ دلخسته
که چون جبریل ، بر طفلان کشیدی بال ِ بشکسته
الا اي حوريه، انسيه ، مرضیه ،الا طوبی...
که آرامشگر آنهمه اطفالی در آن غوغا
ز شه ، هنگامهٔ گودال رفتن شرمساری تو
دو پاره تن فدا کردی ، ولیکن با وقاری تو
به پيشت قامت ِ یاران ِ در شولاي خون يکسر
ولی دنبال تو طفل و زنان خاک عزا بر سر
خيم ميسوخت ،در صحرا دوان ايتام دل پر داغ
ز دژخيمان به جسم هریکیشان زخمی از شلاق
بگو بر تو چه رفت ای مظهر حلم و پرستاری
که یکسو در غم طفلان ز سویی فکر بیماری
به گاه رفتن با کاروان و خيل همراهان...
عنان گیرت ابالفضل بود آن فرمانده میدان
ولي جانها فدايت ، دخت حيدر، عصر عاشورا...
به زنجیر ستم بستند دست خانم ما را
به محمل ميروي، در پيش رويت بر سر ني ها
ز شش ماهه تو دیدی تا حسین ابن علی سر را
تمام داغها در نطق قرايت بهم میزد
بساط آن لعینی که چنین ظلمی از او سر زد
#مهدی_فرحناکی
عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇
@Shoaraye_aeinimadhanksh
.
باسمه تعالی
زمینه حضرت زینب سلام الله علیها
روز و شب علت گریه هام تو بودی
علت ناله ی بی هوام تو بودی
هر زمان که ز آب جرعه ای نوشیدم
با لب تشنه پیش چشام تو بودی
غصه تو غصه تو مونده روی دوش زینب
بعد غمت جامه نو دیگه نمی پوش زینب
یه جرعه آب با غصه و با گریه می نوش زینب
عطشان من جونم فدات
کی پا گذاشت روی لبات
جانم حسین
قصه ی پیرهنت ای حسین یادم هست
وقت بوسیدنت ای حسین یادم هست
تو قدم میزدی و تنم می لرزید
لحظه ی رفتنت ای حسین یادم هست
رفتی و من از روی تل دور تنت غوغا دیدم
از روی تل موی تو رو تو پنجه گرگا دیدم
از روی تل خاتمتو تو دست شامیها دیدم
کشتن تو رو دنیای من
غارت شدی ای وای من
جانم حسین
عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇
@Shoaraye_aeinimadhanksh
.
#قدس #فلسطین
عاقبت این عصر حیرانی به پایان میرسد
روز و شبهای پریشانی به پایان میرسد
بعد هر سختی ست آسانی بهارا صبر کن
عمر این دیو زمستانی به پایان میرسد
خنده بر لبهای سرخ کودکان گل میکند
فصل این چشمان بارانی به پایان میرسد
معجزی میآید و آتش گلستان میشود
شعلههای تلخ ویرانی به پایان میرسد
هستی این بادهای نانجیب خودپرست
عاقبت با خشم طوفانی به پایان میرسد
بی تفاوتها چنان کفتار رسوا میشوند
داغ این سر در گریبانی به پایان میرسد
صبح فردا صبح فردای فلسطین است و بس
صبح فردا این شب فانی به پایان میرسد
این جماعت عاقبت در قدس میخواند نماز
با شکوه این فصل پایانی به پایان میرسد
....
بی ثمر خونهای عیاران نمیماند یقین
با ظفر راه سلیمانی به پایان میرسد
✍محمود یوسفی
عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇
@Shoaraye_aeinimadhanksh
.
enc_17371327865819210178104.mp3
6.13M
بابک مفتوح
من بریدم از همه غیر شما سیدنا المظلوم
بابک مفتوح
زخم خوردم من از این زمونه سیدنا المجروح
این اشک و این زاری
باشه تو پرونده ی ما ضمیمه ی ماه رجب
میشه تو پرونده ام
ما رو محروم از این رجب نکن
#امیر_کرمانشاهی
#ماه_رجب
عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇
@Shoaraye_aeinimadhanksh
.
enc_17070878197348101269351.mp3
7.85M
#زمینه
#شهادت_امام_موسی_کاظم_ع
محمدرضا #بذری
#تقدیر_گریه_میکنه
وقتی دور گردنم زنجیر گریه میکنه
میکشه زخم تنِ من تیر گریه میکنه
در و دیوار برا این پیر گریه میکنه
دلِ سنگ و آب میکنه
وقتی زندانبانم ظرف و پر از شراب میکنه
ناسزا به مادرم میگه
همهی عالم و روی سر من خراب میکنه
(ز تازیانه و سیلیِ تو ندارم باک
به ناسزای تو بر مادرم هراسانم)
دل سنگ و آب میکنه
وقتی توهین به بابام ابوتراب میکنه
دشمنِ بنی هاشمِ
بجای همه با من تسویه حساب میکنه
سرم افتاده
روی این خاکِ نمور پیکرم افتاده
دردِ پهلوم یاد مادرم افتاده
چقدر اشک ز چشم ترم افتاده
«وای، (مادر3)»
بی حال گریه میکنه
تو سیاهچال واسهی گودال گریه میکنه
نزدیک به چهارده سال گریه میکنه
واسهی اون بدنِ پا مال گریه میکنه
دشمنش جفا میکنه
اون فقط مادرشو صدا میکنه
چه به روزِ اون اومده
که برای رفتنش دعا میکنه
روضهای به پا میکنه
وقتی روش و به کربلا میکنه
از زبون زینب میگه
مثل اون غروب آتیش بپا میکنه
عَلم افتاده
چشم نامحرم سمتِ حرم افتاده
ردِّ شلاق به روی تنم افتاده
لحظهای فکر نکن معجرم افتاده
«وای، (حسینِ من3)»
عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇
@Shoaraye_aeinimadhanksh