eitaa logo
شعرای آئینی سازمان‌ بسیج مداحان کرمانشاه
206 دنبال‌کننده
52 عکس
19 ویدیو
25 فایل
بسمه تعالی ♦️فعال ترین وپربارترین کانال شعرائی آئینی سازمان بسیج مداحان استان کرمانشاه درایتا👌 #شور#سرود #مدح باز نشر اشعاروسرودهای جدیدکلی ایام سال به تاریخ قمری و کلیه اشعار مهم مذهبی کشوربرا ،مجالس مذهبی با تنوع بالا و سبک های مختلف @delsokhteh313
مشاهده در ایتا
دانلود
بنام‌خدا اس_علیه_السلام (زار وگریان حسینم چه بودبهترازاین ) مه تابان حسینم چه بودبهترازاین دست وسرداده ام وبه علقمه افتادم همه قربان حسینم چه بودبهتراز این پدرم درشب احیادست اوداد به من گفت جان توجان حسینم چه بودبهترازاین غرقه درخون شده ام لحظه ی آخردیدم سربه دامان حسینم چه بودبهترازاین او امام و ولیم بود منم همراهش گوش بفر مان حسینم چه بود بهترازاین تیر درچشم من وخورده عمودم برسر سرپیمان حسینم چه بود بهترازاین برلب علقمه آن تشنگی ازیادم برد لب عطشان حسینم چه بود بهتر ازاین جان من در ره فرمان خداوند رحیم شدبقربان حسینم چه بود بهتر ازاین. باتشکراز استاد علیرمضانی @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
آیت حق ناصری مرد خدا دل برید و شد ازین دنیا جدا عالمی خود ساخته ، دل سوخته بزم جان را مشعل افروخته ناصری نصرمن اله گفت و رفت در ردای عشق و ایمان خفت و رفت عالم عامل به احکام مُبین مُهر عشق یار بودش بر جبین غرق در اخلاص بود آن مرد حق دم زد از اسلام تا بودش رمق عطر قرآن داشت دائم محفلش بی ریایی موج می زد در دلش ناصر دین خدا بود آن عزیز بود با شیطان نفسَش در ستیز مرد تقوا ، آیت حق ناصری در مقام صبر بودش ذاکری بود آن رهپوی کوی حیدری یار دیرین امام و رهبری آبرویی داشت از اشک دو چشم مهربان بود و نبودش هیچ خشم او که بر دل جلوه ی دریا کشید انتظار مهدی زهرا کشید کرده بود آئينه را تن‌پوش خود بار هجران داشت روی دوش خود رحلت آن عالم اهل ولاست حوزه ی علمیه را وقت عزاست از دیار دیده ها فانوس رفت شمع بزم حوزه ها افسوس رفت حال ای دل ناله ها کن در غمش اشک جاری کن کنون در ماتمش در عزای او ز لعل لاله گون می رسد انا الیه راجعون آن چراغ بینش اهل ولا چشم گریان داشت بهر کربلا سینه ای بودش همه در شور و شین چشم گریان داشت از داغ حسین بود آن مرد خدا در اشک و آه گریه ها می کرد بهر قتلگاه «یاسر» 💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠 @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
نه روز عید صیام و نه عید قربان است چه روی داده که شام اینچنین چراغان است زنان شام همه می زنند و می رقصند به هر که می نگرم سخت شاد و خندان است چه روی داده که در دست شامیان سنگ است؟ مگر که دختر حیدر به شام مهمان است میان هلهله ها هیجده سر است به نی به هر سری نگرم مثل ماه تابان است سری به نوک سنان می خورد لبش بر هم هنوز روی لبش آیه های قرآن است نقاب بانویی از گرد و خاک و خون سرش حجاب دخترکی گیسوی پریشان است سوار ناقه جوانی است در غل و زنجیر که چشم سلسله بر ساق پاش گریان است دلا در آتش غم مثل آفتاب بسوز که سایبان اسیران سر شهیدان است سر حسین به بالای نیزه قرآن خواند یکی نگفت که این سر، سر مسلمان است هنوز بر لبش آثار تشنگی پیداست هنوز آن گلوی پاره پاره، عطشان است حرامیان ستم پیشه! کعب نی نزنید به کودکی که تنش مثل بید لرزان است ز دست دختر زهرا طناب باز کنید که او بر این اسرا یاور و نگهبان است به سیل اشک جهان را خراب کن «میثم» که جای گنج الهی به شام ویران است @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
ما هر چه بود پای محرم گذاشتیم در چَشم ها دو چِشمه ی زمزم گذاشتیم قطعاً دعای فاطمه پشت و پناه ماست وقتی دم حسینیه پرچم گذاشتیم ما ارث گریه از پدر خویش برده ایم پا جای پای حضرت آدم گذاشتیم این اشک ها برای تو باشد ، حسین جان شاید به روی زخم تو مرهم گذاشتیم تفسیر روضه هاست ، حروف مقطعه جان را میان سوره ی مریم گذاشتیم خیلی حسین زحمت مارا کشیده ای خیلی برای روضه ی تو کم گذاشتیم یک عمر دم حسن شده و بازدم حسین این عشق را به سینه دمادم گذاشتیم یک اربعین زیارت مارا ردیف کن ما هر چه بود پای محرم گذاشتیم @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
شد بسته راه وصل ‌و گرفتم بهانه اش آه از دَمِ فراق و غمِ شاعرانه اش امشب به خانه آمده تا مرهمم شود آن پرچمی که گنبد او بود خانه اش (همچون انار، خون دل خویش میخورم) اشکم گواه میدهد از دانه دانه اش شب تا سحر ،خوشم که به یادش گریستم... شب...آه! یاد مادر و غسلِ شبانه اش یادِ خرابه...یادِ نمازِ شکسته و... _شاعر ،شکست! در غزلِ عاشقانه اش_ امشب گواه میدهد این دل که میرسم پای پیاده تا حرم ...این هم نشانه اش: (ما را حسین،دور خودش جمع میکند) قلبِ من و تو و همه-عالم، رسانه اش @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
کوفه که شهر علی بود چنان کرد به من وای از شام که بغض پدرم را دارند سرهرکوچه معطل شده ام خسته شدم چشمشان کور! همه قصد تماشا دارند سر بازار که رفتیم سرم داد زدند ای ابالفضل بیا نیت دعوا دارند دست بر دامن من داشت رقیه!میگفت عمه جان!باز هوای زدنم را دارند جگرم سوخت زمانیکه رقیه میگفت عمه جان!اینهمه دختر همه بابا دارند دخترانی که پس پرده عصمت بودند بعد تو در وسط مجلس می جا دارند @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
تا غربتِ شامِ بلا، من پا به پای عمّه‌ها هم در پیِ راسِ جدا، بس رفتم اُفتادم ز پا  امشب چقد کردم دعا، بابم نمی آیی چرا؟ می نالم از این خارِ پا، یکدم بغل گیری مرا در کنجِ ویران ای خدا، چون مرغِ بی بال و پرم عمّه تو را جون پدر، یک لحظه‌ بنشین در برم کنجِ خرابه مبتلا، از دستِ ظلمِ نا روا در هر قدم کردم صدا، بابم بیا بابم بیا بی معجر و بی اقربا،آخه چطور تاب آورم عمّه میدونم که برات هر لحظه من درد سرم راسِ پدر بر نیزه ها، جسمِ پدر در کربلا در غربتِ نا آشنا، گیرم برای او عزا از بعدِ عاشورا بگو، آخه چه شد آب آورم هر دم جلوی چشم من، بر نیزه راسِ اصغرم آه از سر و تشتِ طلا، وای از سرو چوبِ جفا در بزمِ کفرِ بی حیا، زخمِ دلم را کرده وا تا خیزان خورده پدر از بعد آن دیده‌ترم عمّه خمیده گشته‌ام اینَک به مثل مادرم من کودک دردانه‌ام زخمی ترین پروانه ام دلخسته در ویرانه ام، گم گشته راهِ خانه ام در کوی غم در به درم ، چوبِ جفا روی سرم این حجمِ کوهِ غصه را،در سینه با خود می برم هر لحظه چشمانم به در، کی بابابم آید از سفر بینم اگر روی مَهش، گویم مرا با خود ببر! بابا حسین بابا حسین، بابا حسین بابا حسین(۲) @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
ای که لبریز عطایی یا حسین یک جهان داری فدایی یا حسین ای سبب خیز حیات پاک دین جان حق ، خون خدایی یا حسين یک شهید در مسیرت باهنر یک شهید تو رجایی یا حسین این شهیدان کشته ی راه تواَند تو شهید نینوایی یا حسین این شهیدان سوختند از شعله ها تو شهید سر جدایی یا حسین این شهیدان روبرو با صد شرر تو شهید باالقفایی یا حسین این شهیدان شمع هر بزمند و تو ماه روی نیزه هایی یا حسین این شهیدان تشنه ی مهرت ، وَ تو تشنه ی آب بقایی یا حسین کربلا هر گوشه اش لبریز عشق تو تمام کربلایی یا حسین «یاسر» آمد نوحه خوانان بر درت ده بر او شور و نوایی یا حسین ١۴٠١ / ۶ / ٧ @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
دیدی چٍقدَر زدند من را؟ در کلّ سفر زدند من را هر وقت شکست چوبٍ نیزه با تیر و سپر زدند من را بابا، جلوی رباب عمداً با تیرِ سه پر زدند من را دارم اثری ز تازیانه بر کتف و کمر... زدند من را یک زجر بسم نبود انگار هفتاد نفر زدند من را ما بعد تو خواب هم نداریم شب تا به سحر زدند من را دور و بر ما شلوغ کردند در بین گذر زدند من را پهلوم شکست لحظه ای که بر کوبه ی در زدند من را صد بار به سنگِ روی دیوار با صورت و سر زدند من را دیدند یتیمم و اسیرم دختر وَ پسر زدند من را گهگاه برام گریه کردند با دیده ی تر زدند من را بدجور دلم شکست، وقتی پیش تو پدر، زدند من را ایامِ کنار تو چه خوش بود انگار نظر زدند من را دور سر تو شراب خوردند آتش به جگر زدند من را با چوب لب تو را شکستند بر سینه شرر زدند من را آثارِ عمو نداشتن بود اینقدْر اگر زدند من را @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
از دم دروازه معلوم است بد تا میکنند خیره سر هایی که زینب را تماشا میکنند گاه با شمشیر و نیزه گاه با رقص و طرب دور بی بی های روی ناقه بلوا میکنند شمر با اعوان و انصارش دوباره میرسند کربلای دومی را باز برپا میکنند شهر را مانند روز عید آذین بسته اند با صدای پای هر رقاصه غوغا میکنند تا که نرخ هر النگو بیشتر بالا رود زرگران بالاتفاق این پا و آن پا میکنند کاش تنها سنگ باشد روی پشت بام ها میزنند آیینه را با هر چه پیدا میکنند دختران قافله با ذکر وا أماه خود پای زهرا را میان کوچه ها وا میکنند آستین پاره ای دارند جای روسری باهمان هم_ آه_ ناچارا مدارا میکنند در میان این حراجی پیش چشمان رباب بر سر گهواره ی شش ماهه دعوا میکنند نی اگر که خم شود یکبار دیگر بچه ها بوسه هایی هدیه بر لبهای بابا میکنند داغ پشت داغ تنها کار تیر و نیزه نیست خیزران ها هم چه کاری با جگرها میکنند @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
چوب ستم و سر بریده والله قسم نـدیده دیـده این لعل لبی که می‌زنی چوب پیغمبــر اکـرمش مکیده هر کس سر نی زده است سنگش قرآن ز دهان وی شنیده آهسته بزن که پای این طشت رنگ از رخ فاطمه پریده آهسته بزن که دور این سر سروِ قد مصطفی خمیده آهسته بزن که ایستادند یک مشت اسیر داغدیده آهسته بزن که سینه‌اش را از ضرب سنان «سنان» دریده هم دشمنش از جفا زده سنگ هم قـاتلش از قفـا بریده والله قسم گـریسته خـون تیغی که بر این گلو رسیده هم لب ز عطش دو چوبه خشک هم خون دل از دیده چکیده کی دیده کنار مجلس می قرآنِ به خاک و خون کشیده از زخم، سرش گرفته بوسه بادی که به صورتش وزیده «میثم» شررِ غمِ حسین است روحی که به پیکرت دمیده @Shoaraye_aeinimadhankermanshah